لابیگری چه اثری در زندگی کاری شما داشته؟ چقدر باهاش موافقید؟ چه تجربه مثبت یا منفی از لابیگری دارید؟
یه لطف میکردین اول یه تعریف مفهومی ازش میزاشتین تا بقیه بتونن نظر بدن
ممنون
مناسفانه بخش مهمي از كارم رو به لابي گري اختصاص ميدادم، چه واسه كمك به دوستانم چه واسه زهر چشم گرفتن از دشمنان و از همه مهم تر منافع شخصي خودم.
زشته اين اعتراف ولي يه حقيقت غير قابل انكار هستش.
تعریف تخصصی سیاسی رو میتونید در لینک ویکیپدیا نگاه کنید. به طور عمومیتر لابیگری به معنی تعامل بین اشخاص و گروهها برای رسیدن به توافقی غیررسمی در زمینه منفعت شخصی یا گروهیه. هرجائی که منفعتی وابسته به نظر اشخاص در حال تقسیم شدنه، این اتفاق میتونه بیوفته.
من فکر نمیکنم به جز موارد معدودی که به حقوق پایه افراد مربوط میشه، لابیگری زشت یا ناپسند باشه، بلکه یه مکانیسم اجتماعی مفیده. چون اگر که بدون پیش فرض ایدهآل به مکانیسمهای اجتماعی در جوامع مدرن نگاه کنید، در بهترین حالت با همین نوع تعامل کارها پیش میره.
خوبه پس میتونیم از این هنرتون در پادپرس استفاده کنیم
لابیگری عموما جنبه منفی داره چون که بیشتر برای کارهایی لازمه که جنبه مثبتی ندارند (یا تنها جنبه مثبت اون نفع شخصی در قبال ضرر دیگران است) مثلا افراد لابیگری میکنند تا در یک مناقصه پیروز شوند. لابیگری میکنند تا جریمه حقیقی یک اتفاق رو به نصف تقلیل دهند. جریانات لابیگری میکنند تا گروه و دولتی حامی بیقید آنها شود و غیره.
نکته اینجاست که طرف مقابل به صورت خیرخواهانه و بشر دوستانه چنین کاری نمیکنه. در قبال حمایت از جریان فکری شما خواهان کمک مالی به کمپین انتخاباتیش میشه. خواهان سهیم بودن در سود پروژه میشه و یا رشوه دریافت میکنه.
به نظر میرسه لابیگری برای کوتاه کردن غیر عادی مسیر یا دور زدن قانون در جهت منافع شخصی است یعنی نفع جمعی نداره بلکه ممکنه در تضاد با تکامل اجتماعی باشه. فردی با لابیگری موفق میشه در حالی که فردی با استعداد بالاتر موفق نمیشه چون توان لابی کردن رو نداره.