جملههای مشابه ما نون و نمک هم رو خوردیم، یعنی به هم خیانت نمیکنیم رو زیاد شنیدیم.
نان همیشه در تاریخ یک موضوع اساسی بوده. اما نمک چطور؟ آیا نمک هم یک ماده کمیاب و سختیاب در ایران بوده؟
در اینجا تاریخچهای جالب از قدرت زیاد نمک در دنیا آورده. از نقش نمک در نگهداری مواد غذایی. اما در ایران چطور؟ شنیدم که در ایران از دیرباز کوههای نمک و دریاچههای نمک کشف شدهبود.
اما چه خاصیتی در نمک باعث شده که در فرهنگ، آن هم در بخش حساسی چون امنیت و اعتماد حضور یابد؟
همونطوری که گفتید گذشته اقلامی که امروزه به علت تولید و تجارت گسترده ابتدایی محسوب میشن ، جز اقلام استراتژیک و حیاتی بودند (البته الان هم شکر و گندم و … اقلام استراتژیک هستند ولی در اذهان ارزشی که سابقا داشتند رو ندارند)
معمولا به کسی چنین حرفی رو میزنیم که به ما نزدیک بوده ولی خیانت کرده و میخواهیم بهش یادآوری کنیم که پیوندی استراتژیک و برادرانه داشتیم (در حد اشتراک در نان و نمک) ولی خیانتی رخ داده! حالا چرا نمک؟ شاید به این خاطر که با وجود منابع متعدد نمک در ایران ، بهرهبرداری ازاونها در سطحی نبوده که تقاضای بازار رو برطرف کنه در نتیجه یک حالت نیمه لوکس و کالایی پرکشش بوده.
ولی چرا شکر نه؟ فکر میکنم چون نان به عنوان عامل حیاتیتر در ضربالمثل مطرح شده دنبال یک کالایی بودند که قرابتی با نان داشته باشه و نمک رو انتخاب کردند.
البته شکر هم در ادبیات گذشته نقش لوکسی داشته. حافظ بارها لب همچون شکر رو مثال میزنه. یا نظامی اسم شیرین رو انتخاب میکنه، به خاطر لوکس بودن شیرینی و در ابیات بسیاری، شیرین رو برای خسرو، مثل شکر و نیشکر و قند و عسل و خرما مثال میزنه. شاید امروز به ما بگن شیرین دوست نداریم بهش فکر کنیم، چون در روز بارها قند میخوریم و معمولاً سطح قند بالایی داریم. اما در ۱۰۰۰ سال پیش، نظامی اسم شیرین رو انتخاب میکنه که داستانش رو ضمیمه ذهن مردم کنه.
من هم باهاتون موافقم. و البته شاید ارزش نمک از فرهنگهای دیگه هم به فرهنگ ما وارد شدهباشه. چون مثلا در مصر با استفاده از نمک مواد غذایی رو نگهداری میکردند.
البته یک نکته دیگه هست که در یکی از گروههای واتساپی بهش اشاره شد، ارزش نمک در مناطق گرمی هست که بدن دچار تعریق زیاد میشه و در روز نمک زیادی رو از دست میده. شاید این ضربالمثل در چنین مناطقی شکل گرفته.
از این هم که بگذریم در گذشته فعالیت خیلی بیشتر بوده. برای کشاورزی، ساختمون سازی و غیره فعالیت سنگین زیادی میکردند و قطعاً تعریق زیادی هم داشتند و نمک براشون یک خوراک اساسی بوده.
از یک لحاظ ممکنه به دلیل این باشه که مهمترین عناصر سفره بودن که بدون تغییر باقی میموندن (در کنار نوشیدنی یا آب). مثل آب و نان هم همین خاصیت رو داره، غذاها عوض میشن ولی این عناصر ثابت باقی میمونن. معمولا مثل رو با همین عناصر میشه ساخت، چون فراگیری و فهم عمومی بهتری ایجاد میکنه. مثلا اگه بگیم: نان و برنج یا برنج و قرمه، اثر عمومی کمتری داره ای حتی ممکنه ذهنیت طبقاتی ایجاد کنه.