ما چطور فکر میکنیم؟ دقیقا چه اتفاقی(زیستی) تو مغز می افته؟

به نظرم اینکه بگیم فکر یه اتفاق فیزیولوژیکه و محدودش کنیم به پتاسیل عمل و جابجایی یون بین نورون ؛ سیناپس و… نقص های داره که واقعا با تعریف “من” “هویت” با “وجود روح” و غیره نگم تعارض داره چندان توافقی هم نداره!

اگر کسی میتونه گره حل این ماجرا کجاست ممنون میشم بگه …

5 پسندیده

خوب به نظر نمیرسه از نظر بیولوژیک چیزی بیشتر از این فرآیندها اتفاق بیوفته. ولی بزارین فرض کنیم که یک فرآیند بیولوژیک دیگه هم به این اضافه بشه. باز هم ما فکر میکنیم که این کافی نیست و به نظرمون بیش از حد ساده میاد.

البته فرآیندهای بیولوژیک توی مسائلی که گفتین بخصوص «من» هنوز حتی تعریف واضحی ندارن و به اون معنی دغدغه خاصی برای تعبیرشون نیست. ولی مثلا در فکر کردن به معنی پردازش اطلاعات موفقیت زیادی کسب کردن چون تعریف کاملا مشخصه.

یک نکته‌ای که شاید ما رو از بیولوژی کمی سرخورده میکنه اینه که تصور کاهش تعبیر حیات به مفهوم عام به سلول و ذهن به نورون حس سادگی بیش از حد به ما میده. ولی نکته‌ای که در نظر نمیگریم اینه که هم حیات و هم ذهن حاصل ترکیبی غیرخطی از این اجزا هستن و نه تک‌تک اونها.

ترکیب غیرخطی اجزا ساده میتونه خصوصیات پیچیده و سطح بالایی رو در سیستم ایجاد کنه که تا حدی این تضاد بین سادگی اجزا و پیچیدگی عملکرد غلبه میکنه.

بر همین اساس، فکر میکنم دو تا نکته میتونه کمک کنه به بحث و کمی حس تعارض رو ببره به سمت امید به اینکه به درک بهتر:

  • سئوال علمی درست در هر مورد چیه؟ در مواردی که مثال زدین، سئوال کاملا مبهمه. یعنی به شما بگن اگر سیستم بیولوژیک چه خاصیتی داشته باشه، اون موقع «من» یا «روح» یا «هویت» رو تونسته مدل کنه، جوابی احتمالا ندارین. البته اگه بحثی در این مورد بشه خیلی خوبه.

  • اجزا رو در ارتباط غیرخطی با هم در نظر بگیریم. این ارتباط و این سیستم، خصوصیاتی فراتر از یک جز داره و میتونه عملکردهای بسیار پیچیده‌ای رو از خودش نشون بده. شاید همین پیچیدگی ناشی از سیستم بتونه در نهایت به خصوصیاتی منجر بشه که قابل تعبیر به عملکردهای مورد نظر باشه.

3 پسندیده

ممنون به خاطر سوال جالبی که مطرح کردید. من اینطور فکر می کنم که پروسه فکر کردن از دو بخش کلی نرم افزاری و سخت افزاری تشکیل میشه. فکر کردن( غیر مادی) از یه سری فرایندهای مادی که گفتید، نتیجه میشه. حالا ترکیب غیر خطی این اجزای مادی،توسط یه نرم افزار چیده شده و چگونگی ساختن این ترکیب میتونه سوالی باشه که به عناوین مختلفی مطرح شده و یا خواهد شد.
در جواب شما، می تونم بگم که فکر می کنم که ما در زمانهای خواب/ بیداری و تولد/ مرگ برنامه نویسی میشیم تا این اجزای به ظاهر ساده باعث ایجاد عمیقترین تحولات بشن. چگونگی این برنامه ریزی هم به ترشح مولکول هایی در درون ساختار مادی مغز ما مربوط خواهد بود.

اگر بخوام کمی با مرجع صحبت کنم، پیشنهاد می کنم در مورد مولکول دی متیل تریپتامین یا مولکول خدا/ مرگ/ اگاهی یه سرچی انجام بدید.
امیدوارم که مفید باشه.

گره‌ای نداره. حقیقت همینه. نه “من” هست، نه “روح” و نه “اختیار”.

همه و همه توهمی بیش نیستن…