به نظر میرسه میزان بیرحمی در کشور ما افزایش یافته. از خشونتهای فیزیکی و جنایت تا کلاهبرداریهای مداوم اقتصادی و مالی از یکدیگر (از سطح خرد تا کلان). سوال مهمی پیش میاد چرا و چگونه مردم ایران بیرحم شدند؟
خبرها روزانه از خشونتهای پی در پی میگوید و اهالی فضای مجازی روزبهروز نسبت به این خبرها حساستر میشوند و بهراحتی از آن عبور نمیکنند. اینطور است که هرچند دقیقه یکبار نوشته تازهای درباره خشونتهای اخیر به چشممان میخورد… (متن کامل از وبسایت خبری بهارنیوز) تیتر اقتباس شده از این متن خبری.
در متن خبر چند موردی از اخبار داغ این روزها رو نیز ذکر کرده. مثل شکستن دست خبرنگار توسط حراست دانشگاه ، قتل بابک خرمدین توسط والدین (درکنار قتل خواهر و داماد) ، فیلم ضرب و شتم مراجعهکننده توسط بانک و الخ.
در کنار چرایی و چگونگی ، این بیرحمی و خشونت عریان به کجا ختم خواهد شد؟
ریشه فرهنگی و سنتی داره
و راه بسیاری داریم تا کاملا این مسائل حل شه . مردمانی با افکار ثابت و یخ زده به راحتی تغییر نمیکنند.
مثلا پدر و مادری که از بچگی بهش یاد دادن بچه باید روی پای خودش بایسته
شاید حاضر نشه به بچه کمک کنه،
وسعت ظرفیت آدمها وقتی بارها با سرکوب و خشونت پایین میاد با یه جرقه منجر به دعوا و زد و خورد فیزیکی میشه و از اون طرف بعضی از مردم ما پا تو کفش دیگران کردن براشون عیبی نداره و نمیدونن این خلاف اخلاقه
و از طرف دیگه آزادی و فرد محوری رو مساوی با چشم بستن روی حقوق دیگران میدونن. مثال بزنم؛ مثلا یکی در رانندگی میگه آزادم هر جور خواستم رانندگی کنم و مدام با سرعت و مارپیچ حرکت میکنه و شایدم با بوق زدن های بی مورد بقیه رو آزار بده اینجا ما با طرز تفکری طرفیم که آزادی رو با بی قیدی همراه با آزار دیگران همراه میکنند .
دو مدل صحبت داریم
با دو دسته بندی
1-این که مردم بی رحم شدن یا ما بی رحم می بینیمشون؟
2-مساله دوم مساله وجودیت خشونت هست که بگیم اصلا خشونت و بی رحمی باید وجود داشته باشه یا نه ؟
نکته * قطعا زمانی شده که ما هم بی رحم یا برعکس بسیار مترحمانه برخورد داشته باشیم *
پس این عمل ها از احساس میاد و مرکز احساسات قلب هست. (به معنای کلمه قسی القلب و چراهاش فکر کنید)
فرض رو روی نظریه بی رحم شدن (یعنی قبلا نبودن یا به این شدت نبودن) بگیریم میتونیم با مطالعه سبک زندگی و تاثیرش روی قلب منشاء و دلیل های هر اقدام و عملی رو تو جامعه پیدا کنیم.
بحث این چراهای بی رحمی دلایل فوق العاده زیادی داره که ریشه ای به ذات لیبرال شدن طرز تفکرات مردم برمیگرده (لیبرال به معنای آزادی نیست و به معنای رهایی است=رها از قید و بند =لسه فر= بگذار هر چه میخواهد بکند)
این رهایی طلبی یا لیبرال شدن مردم در نهایت باعث به فنا رفتن مردم ما خواهد شد.
خلاصه تمدن غرب و لیبرالیسم در ایالات متحده مهد لیبرالیسم خلاصه میشه که بدون مثال همه میدونیم از مشکلات فراوان از جمله تبعیض جنسیتی و …
توصیه میشه حتما سریال west world رو برای درک آخر این طرز تفکر تماشا کنید.
ناگفته نماند که دلیل تراشی برای این رفتارها هم دوباره با تفکر لیبرالی توجیه شده و دلیل اصلی آن عدم ارضاءشدن هیجانات و سرکوب شدن نیازها بیان شده
من فکر میکنم که یک دیدگاه نادرستی وجود داره که فکر میکنیم جامعه بسیار بدتر از قبل شده، در حالی که اینطور نیست. فضای اطلاعات و خبررسانی قویتر از گذشته شده. کمابیش این اتفاقات در جامعه همیشه بوده، بسیاری از اون خبر نداشتن یا به دلیل نبودن در مسیر خبرها یا اینکه افراد مجرم به اندازه چهرههای موجود در خبر، معروف نبودن (در مورد داستان قتل بابک خرمالدین، من از بچگی خبرهایی مشابه در اطراف خودم میشنیدم، غمانگیز بود ولی شگفتآور نبود)
به کجا ختم میشه؟ رویارویی با واقعیت میتونه به عقلانیت، چارهیابی و تلاش برای بهبود منجر بشه یا تلاش برای مخفیکاری، هراس و عموما بدتر شدن وضعیت. بستگی به نگاه اجتماع و ساختار حاکم به این مسئله داره.
خیلی موافق هستم، اخه امار کشتن و قتل و خشونت خانگی قبلا وحشتناک بود، کشتن دختران توی خانه، خفاش های شب، قاتل های سریالی، سعید امامی، و هزار ان مورد دیگه الان فقط اطلاع رسانی سریع تر شده
با اینا موافقم
یه بحث دیگه هم هست اینکه اخبار بد خیلی زودتر و سریعتر منتشر میشن
مثلا اگه بین این همه خبر بد یه خبر خوب بشنویم، خبر بده برامون مهمتره و بولدتره
چرا؟
چون بنظرم بیشتر میتونیم راجع بهش صحبت کنیم و اعصاب خودمون و همکار و خانواده رو بهم بریزیم
در رابطه با افزایش خشونت های فیزیکی چیزی که من از گذشته یادم میاد، محله هایی که در قدیم همیشه دعوا بود، دعواهای بعد مدرسه، طرز برخورد های بی ادبانه، کتک خوردن بچه ها از پدر و مادر، کتک زدن همسر، کتک خوردن توسط معلم و … رو که دقت میکنم به نسبت به قدیم به طور قاطعانه و به شدت کاهش پیدا کرده!
یعنی قبلنا به وفور میدیدم بچه هاشون رو کتک میزدن ولی الان از آسمون تا زمین فرق میکنه. قدیمترها که صحبت میکردن همسرشون رو کتک میزدن که الان واسه من اصلا قابل درک نیست و …
کمی جستجو هم در رابطه با آمارهای جهانی جرم و خشونت زدم، ایران رو در رتبه بدی ندیدم که بگیم مردم ایران بی رحم شدند!
اما اینکه چرا مردم از خشونت های فیزیکی استفاده میکنن، دلایل بسیار زیاد هستند، از تربیت، خودسازی، سبک زندگی، نداشتن آرامش روحی، ضعف فرهنگی و رفتاری، ضعف در روابط عمومی، حتی تغذیه و … که ممکنه هر جایی متفاوت باشه.
فیلسوف فرانسوی، بلز پاسکال (Blaise Pascal)، در سال ۱۶۵۸ گفت «انسانها فخر و ننگ جهان اند». از آن زمان تاکنون وضعیت بشر تغییر چندانی نکرده است. ما همچنان دارای هردو قابلیت خیر و شر هستیم و هر کدام از ما برمی گزینیم که به کدام یک از این دو بها و اجازه بروز دهیم. برخی عشق میورزند و برخی نفرت، برخی یاری میرسانند و برخی آسیب، برخی دست برای کمک دراز میکنند و برخی برای خنجرزدن.
منظور بنده از بی رحمی، اعمال خشونت به عنوان یک عمل متقابل یا برای دفاع از خود نیست (البته این به معنای تأیید این اعمال نیست). منظور مواردی هستند که فرد به افرادی (یا موجوداتی) آسیب میزند که آزاری به او نرسانده اند، یا خطر و تهدید مستقیمی برای او محسوب نمیشوند. در چنین مواقعی، افراد چرا و چگونه دست به اعمال خشونت و رفتار بی رحمانه میزنند؟
باور عمومی بر این است که انسانها فقط زمانی میتوانند دست به اعمال بی رحمانه بزنند که دیگری را برای خود انسانیت زدایی (Dehumanise) کنند؛ به این معنا که او را چیزی مادون شأن انسانی یا به عنوان شیئی در نظر بگیرند که حق آزادی، احترام یا حتی حق زندگی ندارد. پاول بلوم، استاد روان شناسی در دانشگاه ییل، معتقد است که این توصیف از بی رحمی در بهترین حالت، توصیفی ناقص است. او معتقد است که همه ما انسانها ظرفیت انجام اعمال بی رحمانه و قساوت آمیز را داریم و در اوضاع نامساعد ممکن است دست به چنین اعمالی بزنیم.
هیچ کس به درستی نمیداند چرا برخی افراد دیگرآزار میشوند. برخی بر این باورند که دیگرآزاری نوعی واکنش تطبیقی در وضعیتهای متفاوت بوده که به اجدادمان کمک میکرده است در هنگام شکار بتوانند حیوانات را بکشند و سلاخی کنند. برخی دیگر باور دارند این ویژگی به انسان کمک کرد به موجودی قدرتمند تبدیل شود. به گفته فیلسوف و سیاست مدار ایتالیایی، نیکولو ماکیاولی (Niccolò Machiavelli): «این زمانه است که اختلالها را به وجود میآورد، نه آدم ها».
دانشمندان نوروساینس (علوم اعصاب) هم نظر مشابهی دارند. آنها معتقدند که دیگرآزاری ممکن است تاکتیکی برای بقا باشد که در نتیجه نامساعدشدن اوضاع در ما فعال میشود. به طور مثال، زمانی که برخی گروههای غذایی کمیاب میشوند، سطح پیام رسان عصبی سروتونین در بدن ما افت میکند. افت سروتونین سبب میشود
آزار رساندن به دیگران برای ما به عملی لذت بخش تبدیل شود و ما را مستعد بروز چنین رفتاری میکند.
لذا باید درنظر داشته باشیم که پدیده بی رحمی، یک پدیده نوپا نیست. مثلاً مردم کشور ما با همه ادعاهایی که در رابطه با عطوفت، مهربانی، نوع دوستی، رحم و مروت و … دارند، با این حال نزدیک به ۴۳ هست نماز می خوانند و پشت سرش برای نصف مردم دنیا آرزوی مرگ می کنند…! آنگاه یزید و شمر و کی و کی رو محکوم به بی رحمی می کنند و خودشان را رئوف ترین مردم دنیا می پندارند…