از لحاظ انسانی وقتی یک نفر رواز دست میدی دلت خیلی بیشتر براش تنگ میشه ولی این ازاحساسات نشات میگریره .من خودم فکرمیکردم مرگ مشکیه ولی الان که دقیق تر فکرمیکنم به درک این نکته ی عمیق میرسم که مرگ سفیده چونکه از هرچی زشتی یاحتی زیبایی توی این جهان هست رهایی پیدا میکنی وطبق گفته ها به جایی میرسی که زیبایی هارومیتونی توش تجربه کنی پس چرامرگ باید سیاه باشه؟یاحتی نشانه ی غم؟ به نزدیکان باید تسلیت گفت ولی از صمیم قلب برای مرده شادبود!
سوال جالبیه. شاید نزدیک ترین تجربه بهش وقتی باشه که بیهوشیم (در اتاق عمل) . تقریبا خیلی شبیه به پوچیه … به نظر من هیچ تجربه دیگه ای شبیه ش نیست. شاید برخی به خوابیدن، حالت کما و … اشاره کنند اما به نظرم خیلی شبیه حالت بیهوشی در اتاق عمله. و آن هم یعنی هیچ! هیچ دردی، هیچ خیالی، هیچ تصوری و … پر از هیچ!
البته اگر منظورتان لحظه ی مرگ باشد، کاملا فرق خواهد کرد. کیفیت لحظه مرگ، بستگی دارد به لحظه ای که مرگ در حال رخ دادن است. تجربه ای که به شخصه دارم لحظه خوبی بود. البته بنده چون تو در بستر بیماری بودم واقعا از ته دل تمنا ش میکردم که هرچه زودتر آن لحظه موعود فرا برسه هرچند قسمت نبود. اما برای آدم سالم مطمئنا کیفیت لحظه مرگ به گونه دیگه ای خواهد بود.