از نظر من انسانها در این زمینه به سه گروه تقسیم میشوند.
گروه اول افرادی هستند که قبل از خواب حتما دوش میگیرند، مسواک میزنند، دو دقیقه مطالعه، برنامهریزی و ورزش میکنند. این افراد به این فکر میکنند که روزشان چگونه گذشت و چه کارهای مفیدی انجام دادند و تصمیم میگیرند که فردا چگونه باشند، با چه ظاهری در اجتماع حاضر شوند، و برای ارتقا دادن خود تلاش میکنند. سحرخیز بودن، منظم بودن و موفق بودن خصوصیت بارز آنهاست.
گروه دوم که من هم اتفاقا جزو همین گروه قرار میگیرم؛ افرادی هستند بدون هیچ مطالعه و برنامهریزیی، با خوراکی، گوشی و لپتاپ به رختخواب رفته، سه ساعت فیلم دیده و چهار ساعت اینستاگرام و تلگرام چک کرده، استوری و پست گذاشته، زیرپست سلبریتیها کامنتهایی شامل من از «بچگی آرزو داشتم کامنتم لایک بخوره» یا «اولین کامنت» و امثالهم نوشته و شاد و خشنود از عملکرد اینستگرامیِ خود به سراغ تلگرام رفته تا در آنجا هم فعالیتهای مفید و اثربخشی داشته باشند. این افراد گاهی مسواک میزنند گاهی هم نمی زنند، بستگی به حوصلهشان دارد. تنبلی و بیحوصلگی صفات بارز آنهاست. برای فردایشان برنامهای نمیچینند چون میدانند یک روز معمولی دیگر در انتظارشان است.
گروه سوم اما افرادی هستند که تا سر روی بالش میگذارند بیهوش میشوند. این افراد نه فیلمی میبینند نه از شبکه های اجتماعی سردر میآورند، و نه برنامهریزیی یا مطالعه یا ورزشی در برنامه شبانگاهیشان موج میزند. آنها از فرط خستگی روحی و جسمی فقط دنبال بالشتی هستند تا سر پر از درد و فکرشان را روی آن بگذارند، و چند ساعتی بدون هیچ دغدغه اقتصادی، معیشتی، اجتماعی و سیاسی بخوابند. آنها میدانند برنامهی فردا و فرداهایشان صبح تا شب سخت کار کردن و جون کندن برای دوام آوردن در این دنیاست.
از نظر شما مردم در این زمینه به چند دسته تقسیم میشوند؟
شما قبل از خواب چه کارهایی انجام میدهید؟
روتین قبل خوابم شب بخیر گفتن به کساییه که دوسشون دارم.بعدشم دیدن چندتا ویدیو سیو شده تو اینستام.و بعد اونا فکر کردن به رویاهام.چشمامو میبندم خودمو تصور میکنم تو کل جاهایی که دوست داشتم و دارم باشم.حالا این تصور میتونه یه مکان دیدنی باشه که دلم پر میکشه برای دیدنش، میتونه یه موقعیتی باشه که آرزوشو دارم.یه شبایی خودمو در حالی میبینم که دقیقا همون چیزیم که آرزوشو داشتم و کلی خوشحال میشم، حتی از تصورکردنش.یه شبایی ام خودمو تو مسافرت میبینم،در حال دیدن جاهایی که دوسشون دارم یا آرزومه ببینم.یه شبایی تو ذهنم میرم برج ایفل تو پاریس، یه شبایی ذهنم میره شمال ایران.لب دریا یا جنگل و بوی دریا و چوب نیمه سوخته جنگلی میپیچه توسرم ،یه شبایی دلم میخواد برم استانبولو ببینم ،یه شبایی با عطر بهارنارنج شیراز خوابم میبره.اما خب یه شبایی ام به این میگذره که واقعا یه روز میتونم برسم به کل چیزایی که میخواستم یا نه؟
روتین قبل خواب من اینه که اول تو کاغذ مینویسم فردا چه کارهایی باید انجام بدم بعد دستشویی میرم و دست و صورتمو میشورم و مسواک میزنم بعد موهامو شون میکنم کرم دست و صورتمو میزنم بعد دراز میکشم یه اهنگ بی کلام آرامش بخش میزارم چشامو میبندم و به روزی که گذروندم و کارایی که کردم و خواسته هام فکر میکنم و خیلی زود خوابم میبره,و گاهی هم جای آهنگ چند صفحه ای کتاب میخونم تا خوابم ببره.
بستگی داره چه روزی رو گذرونده باشم اگر روز پر کارو شلوغی باشه سرم نرسیده به بالش بی هوش میشم اگرروز معمولی باشه درازمیکشم یکم حرف میزنم یکم اینسا چک میکنم یاچت میکنم و میخوابم اگر روز ناراحت کننده ای داشته باشم معمولا تا دیر وقت زیر پتو اشک میریزم…{روتین هرشب با هرحالتی:پاک کردن و شستشوی صورت ،مسواک شب بخیر}
من معمولا قبل از خواب سعي ميكنم فقط به وقايع خوب اون روز فكر كنم و با آرامش بخوابم يا اگه روز سخت و خسته كننده اي رو گذرونده باشم با دوش گرفتن قبل خواب حالم رو خوب ميكنم .بيشتر اوقات كارهايي رو كه قرار واسه فردا انجام بدم مينويسم و واسشون برنامه ريزي ميكنم . روتين پوستيم رو انجام ميدم ، مسواك ميزنم ، آهنگ بي كلام يا بعضي وقتا پادكست گوش ميدم ، اگه خوابم نبره و حوصله داشته باشم كتاب مي خونم و در آخر گوشيمو چك ميكنم و مي خوابم .
من اکثر روزها از دسته سوم هستم، تا سرم رو روی بالش میذارم خوابم میبره! و از این موضوع لذت میبرم. یه مدت تو گوشیم واتساپ و اسکایپ نصب بود و با دینگ پیامها شبم به بیراهه میرفت. الان دیگه اینا رو هم ندارم و با خیال راحت میتونم همون لحظه که اراده میکنم، بخوابم.
این کار عالیه! واقعا حال آدم رو خوب میکنه. مخصوصا اگه به وقایعی فکر کنین که دقیقا خودتون رقم زده باشین؛ مثلا «امروز به خودم افتخار کردم که … .»
حالا چرا زیر پتو؟ اشک ریختن و تخلیه ناراحتی هم خیلی خوب و آرامش بخشه، البته امیدوارم تعداد روزهای ناراحتکننده زندگیتون کم و محدود باشه.
سلام
وقتی از کار خونه فارغ می شم و اخر شب میخواهم بخوابم واتساپ و تلگرام خودم و چک می کنم و یه سری هم به ایسنتا می زنم و در اخر شب هم یا کتاب صوتی گوش می دم یا کتاب می خونم حالا یا کتاب الکترونیکی تو گوشی یا غیره…
من اول گوشی رو برای ساعت ۵:۴۵ تا ۶:۰۰ تنظیم میکنم، کارهای مربوط به فردا رو تو Note تایپ میکنم، کارهای محل کار و شخصی بصورت جداگانه سیو میکنم.
خبرهای کانال تلگرام رو چک میکنم.
معمولا هفته ای سه شب به این فکر میکنم که فردا چی رو با چی بپوشم، معمولا هم انقدر به این موضوع فکر میکنم قبل از نتیجه گیری خوابم میبره.
منم گروه سومی هستم.منتها به شیوه دو گروه پیشین اقدام می کنم، یعنی گروه اول و دوم. منتها نه با قصد و نیت اونها، بلکه به قصد و نیت اینکه خوابم نبره، مجبورم با گوشی، لپ تاپ یا هر وسیله دیگه ای خودم رو سرگرم بکنم تا خوابم نبره.
تا چندسال پیش قبل از خواب خیلی فکر میکردم… خودم رو تصور میکنم که قراره چندسال بعد کجای این جهان باشم… به اینده فکر میکردم به چیزایی که میخوام… خیلی از شبها رو هم کتاب میخوندم و بعد میخوابیدم…
اما یک ساله که از شدت خستگی تشنه ی خوابم و تا سرم به بالشت میرسه خوابم برده…
البته قبلش پادکست گوش میکنم علی الخصوص رادیوراه و پادکست بی پلاس ولی یه ربع بعد از شروع پادکست خوابم میبره😅
اول اینکه چند ساعت قبل خواب حتما مسواک می زنم، بی برو برگرد!
بعدش البته چندان راحت خوابم نمی برد و می دانم اگر به رختخواب بروم از زور فشار روی پلک ها و افکار پریشان، بیشتر از خواب دور می شوم. البته چندان در کار عرفان و رویا برخلاف دوستان نیستم و فکر می کنم این چیزها بیشتر برای خارجی های دنبالِ چالش ساخته شده تا بعد از یک روز عادی کاری، چشم شان را بسته و استفاده شان کنند!
ماهیت بودن در این جغرافیا آنقدر تشویش می آورد که با این دیازپام های ده تسکین نمی شود!
پس ترجیح می دهم آنقدر فیلم ببینم و کتاب بخوانم که پلک هایم سنگین شوند و دیگر انرژی برای روی صندلی نشستن نداشته باشم، کم کم گردنم به پایین می افتد و تازه آنجاست که با حداکثر سرعت ممکن، ساعت گوشی را تنظیم کرده، چراغ را خاموش و خودم را روی تخت ولو می کنم و شاید به پنج دقیقه نرسد که انگار از زمین کنده شده و خوابم عمیق عمیق می شود تا وقتیکه زنگ بدصدای گوشی بیدارم کند (مخصوصا و به شیوه ای خودآزار، بد صدا تنظیم کرده ام که بیدارم کند!)
البته گاهی وسط خواب نیاز به اجابت مزاج، مزاحمت هایی ایجاد می کند و البته همانطور که از اسمش پیداست، باید اجابت کرد!
منم جزو دسته سوم تقسیم بندی میشم چون انقدر دیر می خوابم و انقدر طول روز فعالیت دارم که از ترس اینکه بیرون تخت خواب خوابم ببره خودم رو میرسونم بهش. یه شبایی هم بعد خوندن چند صفحه کتاب و دیدن فیلم. چای و مسواک هم جزو برنامه ام هست
این خیلی خوبه.
تو مرتب کردن اهمالکارم، نه کل خونه، ولی میز و دور و بر و چندتاظرف و . . .
یعنی اولویت رو میدم به کارهای دیگه و اینا هم که لازمن ولی چون عقب میاندازم زمین میمونه.
جدیدا دارم به این فکر میکنم (و چند بار هم انجام دادم) که اگه قبل خواب انجامش بدم فردا صبح بهتری دارم. چه خونه باشم، چه بخوام بیرون برم که کمک میکنه دیرم نشه!