سخت گرفتن، لاقیدی، بیخیالی و اصطلاحاتی از این قبیل، در ارزیابی شخصی از رفتار یا جنبههای مختلف زندگی خودشون رو وارد میکنن. معیار این اصطلاحات، بخصوص سخت گرفتن به خود، چیه؟ به عبارت سادهتر، اگر چه کار کنید فکر می کنید به خودتون سخت گرفتین؟
سوال سختیه ولی گمونم اگر بیشتر از توانایی فعلی از خودم انتظار داشته باشم و بخوام کمال گرای مطلق باشم
معیار من برای سختگیری به خودم هدف هام در بازه های زمانیه که بهشون برسم. چون میدونم که انسان یک بار زندگی میکنه (یا حداقل فقط یک بارش رو یادش میمونه). پس زمان چیزیه که بر نمیگرده و از دست دادنش بهای خیلی زیادی داره.
به نظرم هیچوقت تا به حال به خودم سخت نگرفتم. یه مدت دوست داشتم برم تنهایی توی کوه توی یه کلبه زندگی کنم و با شکار کردن و کشاورزی روزگار بگذرونم.
حتی اینم به نظرم سخت گرفتن نبود کاری که از پسش بر بیام سخت نیست کاری هم که از پسش بر نیام به خودم سخت نمیگیرمش که حتما باید بر بیام! همه که همه کار نمیتونن بکنن
تازگي ها فهميدم كه بيش از حد به خودم سخت گرفتم واسه ديگران
من هميشه رضايت ديگران معيارم واسه سخت گيري به خودم بود
مثلا وقتي من حالم بد باشه ولي يكي از دوستام دلش گرفته باشه و بخواد برم پيشش، اگه نرم حس بي رحمي و نامردي نسبت به خودم پيدا ميكنم
اكه همه ازم رضايت داشتن آدم با عرضه اي بودم در فير اينصورت خودم رو يه لا قبا ميدونستم