سلام
اخیرا به یک موضوع جذاب در روزنوشته های محمدرضا شعبانعلی برخوردم. اگر به بنده لطف کنید فایل داخل این مطلب رو تا آخر بخونید و بفهمید که وایز بلومن کیه و نظرتون رو این جا بگید خیلی خیلی ممنون میشم. جمله های هفتگی
این کار رو پیش از این هم دیده بودم. مثل وقتی هست که مانتویی در ایران دوخته میشه و با مارک ترکی فروخته میشه. یا یه نقل قول که منسوب به چارلی چاپلین بود و بعد در اومد گل آقا گفته ش (اسم ها همه نمادین هستن!).
فکر میکنم در چنین موقعیت هایی هدف نقل قول کننده، «فروش یه گفته» هست و نه «گفتنِ حرف خریدنی». و معمولا روی کسی تاثیر مناسبی داره که اهل خریدن هست، و نه اهل شنیدن!
پ.ن. کاری که پست شما کرد از این قراره:
من این فایل رو ۹ روز پیش دانلود کردم و همون موقع فقط صفحه اولش رو باز کردم و دیدم حوصله م نمیشه تا اخرش بخونم. چیزی نیست که جذبم کنه الان زمانم رو بذارم پاش. انداختمش تو یه پوشه ای روی دسکتاپ به اسم «زنگ تفریح». و الان باز کردم خوندمش که اول به اسم وایز بلومن برسم و بعد به توضیحش.
و الان تهیه کننده های این پیدیاف از شما برای فروش بیشتر اون ممنونن!
من منظورت درست نمیفهمم
نظرم رو درباره دو پرسش زیر گفتم:
- چرا یه نفر باید گفته (یا محصول) خودش رو به اسم جای دیگه معرفی کنه؟
- چه کسانی معمولا خریدار چنین گفتار (یا محصولاتی) هستن؟
به نظر من هدف محمدرضا شعبانعلی از این کار ،بررسی این موضوع بود که آیا افراد به گفته ها بها می دهند یا به گوینده ها؟
خود ما آیا اگر یک حرف رو از زبان یک فرد عادی بشنویم ،فکورانه تر عمل میکنیم یا از زبان یک اندیشمند بزرگ ؟