منطق شاید فقط ترس های مغز هست. وقت هایی که قلب یه چیزی میدونه که میخواد یه کاری رو انجام بده اما عقل به خاطر ترسی که داره نمیذاره و اون ترس میشه منطق…
نمیدونم. خود من هنوز که هنوزه درک درستی از منطق ندارم اگه نه نمیپرسیدم منطق چیه؟
اگه کسی میدونه منطق چیه لطفا راهنمایی کنه… بعضی وقت ها منطق و احساس باهم قاطی میشن تاجایی که شناختشون از هم سخت میشه
تصور میکنم اگر برنامهریزی کنید که این کتاب رو طی یکسال آینده بخونید کمک بزرگی به خودتون کردید.
ممنون از پیشنهاد مفیدتون
چیزی که به عنوان علم منطق میشناسیم کمی با اون چیزی که در بین عموم رایجه، متفاوته. به شکلی ساده، ایجاد ساختاری قابل ارزیابی به شکل انتزاعی یا مشاهدهای معمولا منطق نامیده میشه. همهی منطق علیت نیست و علیت یکی از گزارههای رایج منطقه که معمولا به شکل اگر «الف» آنگاه «ب»، شناخته میشه. چیزی که شما به اون اشاره میکنید، یکی از خصوصیات مهم ذهن انسان برای ایجاد «بنیان واقعی یا کاذب» برای یک تصمیم ناشی از ترس، ملاحظهکاری یا بقیه احساسان درونیه.
چه اتفاقی معمولا میوفته؟ وقتی در موقعیتهای تصمیمگیری سخت قرار میگیریم معمولا دو راه داریم: ارزیابی دقیق تا حد ممکن و تصمیم بر مبنای واقعیتهای موجود جدا از حسهای درونی، یا تصمیم سریع ناشی از حسهای مختلف و انتخاب یکی از مسیرها.
راه اول، معمولا برای ذهن بسیار پرهزینهست چون نیاز به تفکر سطح بالا و صرف انرژی، تمرکز و … داره معمولا ذهن راه دوم رو در پیش میگیره ولی در کنار اون یک کار دیگه انجام میده: درسته که وقتی از بیرون به تمام شواهد نگاه میکنین، تصمیم ذهنی دارای پشتوانهای خاصی نیست (هم شواهد موافق ممکن وجود داشته باشه و هم شواهد مخالف)، در بعضی مواقع «احتمالا» نادرست و در بسیاری از مواقع صرفا ناشی از حس درونیه، ولی مغز به سرعت با ارجاع به «مشاهدات، آموختهها، اطلاعات» سعی میکنه دادههای موافق با تصمیم رو در ذهن بولد میکنه، تا نوعی باور ذهنی و ماندگاری در تصمیم ایجاد بشه. اینکار مغز با فیلترینگ قوی روی شواهد مخالف با تصمیم هم همراه هست و یک بایاس ایجاد میکنه که به تدریج ممکنه فرد رو از هر نوع تغییری منصرف کنه. این ربطی به منطق علمی و روش علمی کاملا متناقض هست، چون در روش علمی، فرض اثبات میشه ولی در «منطق کاذب» ذهنی، فرض درست در نظر گرفته میشه و دادههای موافق تایید و دادههای مخالف تکذیب میشه.
یک مثال ساده از این فیلترینگ اینه که وقتی کاری رو انجام میدین، افراد که در اثر اون کار موفق شدن بیشتر در ذهن میان تا افراد که همون مسیر رو رفتن و موفق نشدن! یا وقتی تصمیمی میگیریم، شکستهای افرادی که برعکس تصمیم گرفتن بیشتر به چشم میاد تا موفقیتهای ناشی از رفتن اونها در مسیر مخالف ما!
یک نگاهی به کتاب و اساسا کار (این شکل از انتشار کتاب رو کمتر دیده بودم) کردم به نظرم بسیار جالبه، وسوسه شدم بعد از مدتها یک کتاب رو بزارم توی لیست برای خوندن . سپاس از معرفی این کتاب و لینک بسیار جالب.