مهاجرت کنم یا نه

سلام به همه ی پادپرسی ها
چند وقتی این سوال ذهنمو بسیار درگیر کرده.
اوضاع افتضاح دانشگاه ها و کار در ایران واقعا نگرانم کرده.
بنده به مثال یکی از دانشگاه های معتبر ایران درس میخونم و سطح علمی انقدر پایین هست وقتی که دانشجو بیشتر از استاد بدونه تحت فشارهای روانی و ازار های بسیاری می دهند.
محیط کارهم برای رشته ی من ، اکثرا پروژه ای و پرداخت حقوق ها کامل نیست و اینکه چون رشته ی جدیدی هست در ایران شناخته نشده و مانند مارکتینگ و دیگر رشته ها بازار کار زیادی نداره.
چرا به فکر مهاجرت رسیدم؟
وقتی پایان نامه ی ارشدمو نوشتم که سه استاد راهنما و مشاور در گروهم بودن امان از اینکه یک خط از کارمو بخونند به چند تا از اساتید مختلف دادم و نظرشونو پرسیدم و براشون تعجب اور بودش و گفتند در این بحث یک نوآوری انجام دادی و به راحتی می تونی بورس بگیری و ادامه تحصیل بدی
چرا می گم مهاجرت کننم یا نه و قسمت نه و شک و شبه ای دارم چی هست؟
اول از همه انقدر این دوران ارشد برام سخت گذشت و اذیت شدم که از درس خوندن خسته شدم.
دوم اینکه زبان انگلیسیم زیاد خوب نیستش و حتی فارسی حافظه ی کلماتم خوب نیستش و می ترسم از لحاظ ارتباطی نتونم ارتباط برقرار کنم
سوم به خانواده ام خیلی دلبسته هستم بخصوص به مادرم و اینکه دوریش برام خیلی سخته

بین دو راهی موندن که برم کشوری که موقعیت علمی فردی را مورد قبول داره و جای پیشرفت داره و از صفر شروع کنم یا اینکه در کشورم کنار خانواده ام بمونم و حقوق هایی که برابری برای ان نیست و از لحاظ علمی در زمینه ی رشته ی خودم سطح پایین تری داره بمونم
هر دو مسیر حس میکنم یک افسردگی خاصی داره.
شما اگر شرایط من بودید چیکار می کردید؟
ممنون میشم نگاه خودتونو بگید و اگر تجربه خود یا دوستانتون بگید تا بتونم مسیر درستی را انتخاب کنم

6 پسندیده

از صفر شروع کنی یا ادامه بدی؟
برای شروع که دیر نیست خُب میتونی دوباره شروع کنی
باز همونجا هم میتونی زبانو ادامه بدی
اگه راه بازه مهاجرت کن
وابستگی بهونه خوبی برای موندن نیست
من ک میگم حالا ک میتونی بری برو نذار دیر بشه درسته میگن هیچ زمانی دیر نیست اما خب هرچیزی به جاش قشنگه
برو بیا برامون نوآوری کن به ما یاد بده
ی وقتایی هم ساخته شدی تا ی چیزی رو تغییر بدی
برو پیشرفت کن و یاد بده بقیه هم پیشرفت کنن شاید خودت استاد خیلی بهتری شدی ک میشی :+1:t4:
این نظر منه ولی خودت چی میخوای؟ همون رو انجام بده :slightly_smiling_face: :blue_heart: امیدوارم همه جوره موفق باشی وسلامت :star_struck:

3 پسندیده

خیلی ممنونم از صحبتهات
ایشالله شما هم موفق و سلامت باشید

1 پسندیده

اینکه مهاجرت کنی یا نه، به اولویت ها و ارزش های زندگی شما بستگی داره و کسی نمیتونه جوابش رو بده. صرفا دو کامنتی که به ذهنم میرسه میگم:

  • مهاجرت یه چیز دائمی نیست! میتونی به عنوان تست و برای اینکه ببینی زندگی خارج از ایران چطوریه، مرحله بعدی دانشجویی رو خارج از ایران بخونی. اتفاقا تست خوبی هم هست، مخصوصا اگه میخوای همچنان دانشجو باشی.

    در ضمن اینکه رفت و آمدها هم خیلی راحت شده و شما اگه بری، با درآمد دلاری هم خیلی راحت میتونی آمد و شد کنی و هم خیلی زودتر دستت به دهنت میرسه و میتونی برای آینده‌ت تو ایران سرمایه گذاری کن.

  • دوری از خانواده سخته، خیلی سخت. ولی سخت‌تر از اون دوری از خودت هست! بشین و دو دو تا کن ببین ارزش های اصلیت واقعا چی هست. پیداشون کن و بعد تصمیم بگیر کجای دنیا بهتر میتونی این ارزش‌ها رو برآورده یا حفظ کنی.

    اگه تو ایران بمونی و به خاطر حضور افراد نالایق تو سیستم به یه فرد منزوی و در حاشیه تبدیل شی، هیچ کمکی به خودت و خانواده ت نکردی! اگه هم بری و نتونی از پس رقابت با افراد توانمند برنیای، و عزلت پیشه کنی یا به کمتر از خودت قانع شی، باز هم هیچ لطفی به خودت و خانواده ت نکردی!

در نهایت موفق باشی جوون،‌ چه این ور و چه اون ور! :v:

5 پسندیده

برای گرفتن تصمیمات مهم مثل مهاجرت روشی که دارم این هست که باخودم فرض می کنم که چنین کاری انجام داده ام و الان ده سال هم ازمهاجرتم گذشته .حالا بعد از گذشت ده سال وقتی به عقب می نگرم ایا از انجام این تصمیم راضی هستم یانه ؟ یا برعکس اگه این کار را انجام ندهم 10 سال دیگر چه حالی خواهم داشت ؟

البته معلومه که اول راجع به تصمیم عاقلانه فکر می کنم و مزایا و معایب ان را می سنجم .ولی اگه در ان موقع بازهم به نتیجه نهایی نرسم .از روشی که گفتم استفاده می کنم که خیلی به تصمیم گیری ام کمک می کنه .
مثلا اگر من درموقعیت نفیسه باشم شاید متوجه بشم که دلایلی که برای مهاجرت نکردن دارم {منظورم دلایلی که نفیسه برای مهاجرت نکردن نوشته}فقط ناشی از ترس هست . ترس از اینکه محیط امن و امان و راحت خودم را ول کنم و با شرایط جدید رو به رو شوم .درادامه تفکر متوجه میشوم که این ترس فقط برای روزها و ماههای اول صدق می کند و بعد از ده سال من دروضعیت با ثبات خوبی قرار خواهم گرفت و ترس من ازبین می رود . و همین فکر می تونه درتصمیم گیری به من کمک کنه . درضمن وقتی ادم می تونه هرروز تماس تصویری واتساپ داشته باشه غم دوری از خانواده خیلی کم می شه.
خوب اینها افکاری هست که درمورد من و شخصیت من می تونه صدق کنه .و ممکنه برای نفیسه نکات دیگه ای باشه .ولی این روش هم به نظرم روش خوبی هست که کمک می کنه تا تکلیف ادم مشخص بشه .

3 پسندیده

من همین یک خط از بحث شما را می گیرم و مشت هم که نمونه ی خروار است!(امیدوارم کمک کند)
به قول یکی از اساتید، ساختار آموزشی که نتواند دانشجویانش را نه تنها به آموختن زبان انگلیسی (زنده ترین و پراستناد ترین زبان دنیا و مرجع بسیاری از پژوهش های عملی و نظری) که به نیکو آموختن زبان مادری شان تشویق کند، به درد لای جرز دیوار می خورد! دانشگاه های معتبر که جای خود دارند! (البته معلوم نیست این اعتبار از کدام هیئت علمی می آید؟ افرادی که با اتکای به صدها سهمیه و راه دَر رو کرسی برای خود دست و پا کرده اند؟ یا دوستان باد در غبغب انداخته ای که خود را «استاد» می نامند و همین که شدند راهنمای پایان نامه و امتیازش را گرفتند، دیگر سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت؟! شاید هم این اعتبار از دانشجویی می آید که خلاف آبِ مدرک جویی شنا می کند. آدمی که مشتاق یادگیری است، کسی که زندگی و جهان خودش را «بزرگ» تعریف کرده و می خواهد بشناسد، که اگر چنین باشد، این به اصطلاح روشِ آموزش و این فضا، دیگر نیازهایش را برطرف نخواهد کرد)
همین فرمان را بگیرید بروید در محیط کاری که به قول یکی از دوستان همه در آن «کارمندزاده» اند و باید «خدمت» داشته باشند!

در نهایت نمی دانستم چرا پرسش «مهاجرت کنم یا نه»، جدای از گرفتاری های مالی اش(کم یا زیاد)، چندان که گریبان دانشجویان ایرانی را می گیرد، یقه ی دانشجویان دیگر ممالک دنیا را نمی چسبد؟ مگر «مهاجرت مسیری بی بازگشت» است؟ گوشه ای از پاسخ را در صحبت های استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی یافتم:

(کیفیت را کمی پایین آوردم اینجا بارگذاری شود.)

پی نوشت1: شاید گفته شود در پاسخ به بیراهه رفته ام، اما به نظرم پاسخ دقیق شاید در همین بحث نهفته باشد.
پی نوشت2: از دوستانی که تجربه ی بیشتری دارند، دعوت می کنم در این بحث شرکت کنند.@Ali_Shakeri

2 پسندیده

خیلی ممنونم از نطر و دیدگاهت :slightly_smiling_face:
مهاجرت گفتید یک مسئله ی دائمی نیست واقعا دید خوبیه که حداقل 4 سال برای تحصیل رفت و شرایط اونجا رو سنجید

4 پسندیده

هرکاری یه نوع رنجی داره. مهاجرت هم بی‌رنج و ناراحتی نیست، باید ببینید موندن رنج بیشتری داره یا رفتن! هدف تقلیل میزان رنجه!!
نکته‌ای که لاله @lolmol گفت جالبه و درسته. مهاجرت یه تجربه است و الزاماً مسیری بدون بازگشت نیست. به هر دلیلی که حس کردید فایده‌ای نداره میتونید برگردید.
من شخصاً آدمی نیستم که از تجارب جدید استقبال کنه ولی شما با توجه که زمینه علمی و تحقیقاتی که دارید، به نظرم، از تجربه‌های جدید استقبال کنید، مثل مهاجرت.

3 پسندیده

اگر جایی برید که تعداد زیادی همزبان و تعدادی دوست و احیانا چند تن از اعضای خانواده یا فامیل باشن به نظر کار بسیار راحت تر بیاد . این برای کسی که سنتی بزرگ شده بهتره چون دوری از وطن خودش سخت هست ولی میشه با اینها تقریبا جبرانش کرد.
البته که بعضی ها هم هستند تمام تمرکزشون روی خودشون هست و میتونن خودشون رو با شرایط وفق بدن اگر چه یک همزبان هم نباشه.

3 پسندیده

چند وقت پیش میزگرد پادکستی را گوش می کردم که پرسش اساسی اش در همین زمینه بود، یک نفر خاطره ای تعریف کرد از یک ایرانی ساکن آمریکا که حاضر نیست به ایرانیان در شرکت عریض و طویل خودش کار بدهد چون ایرانی ها قابل اعتماد نیستند!

تجربه شخصی از اقامت کوتاه در خارج از کشور: به ایرانی جماعت اعتماد کن خصوصا وقتی در کشور دیگری تازه وارد هستی تا ببینی چطور برایت کیسه می دوزند، دستبرد می زنند و خونسردانه و بی رحمانه رویش یک قوطی پپسی می نوشند!
پس من حاضرم از قحط و غربت تلف شوم اما خطر مواجهه با هم زبانِ هم وطن خودم را به جان نخرم مگر در موارد خیلی استثنا اگر هم وطنی را بشناسم یا بدانم که حداقل می توانم از او چیزی بیاموزم.
البته این به معنی کول بودن صد در صدری خارجی ها هم نیست!

در نهایت شاید بحث من کمی بی ربط باشد چون ظاهرا منظور شما همین چند تن فامیل و دوست نزدیک بود ولی حکایت، حکایت مدینه گفتن و کباب شدن است که کوچکترین اشاره ای خاطرات بد را به ذهن می آورد و البته همه ی فامیل های خارج نشین هم چندان نایس نیستند! (باز هم تجربه شخصی)

1 پسندیده

البته به همه نباید تعمیم داد. شما فرض کنید یک درصد خیرخواه باشند. در ضمن از روی زبان بدن و یکسری دریافت ها میشه فهمید کی میخواد کیسه بدوزه و کی خیرخواهه.

به نظر من اگر تمام همزبان و فامیل هم بد بودند زبان رسمی اونجا یا زبان انگلیسی که عمومی هست رو یاد بگیرید. و کم کم اگر خواست به او هم فارسی یاد بدهید . ولی به نظر من طرد همه اقوام و هم زبانان هم کار جالبی نیست
بالاخره بعضیهاشون در حد یک سلام دادن میتونن مفید باشن . با یک دوست خوب و با اخلاق همراه بشید. بالاخره از این همه همزبان یک هزارم در صد هم با شما هم عقیده هستند.

1 پسندیده