یکی از روشهای یادگیریِ آموزش مفاهیم علمی اینه که تلاش کنیم به زبون عامیانه (کمترین نیاز به پیشزمینه از سایر علوم) اون مفاهیم رو توصیف کنیم. البته هر کسی برای هر دانشی نمیتونه چنین کاری بکنه و لازمه بتونی به یه مفهوم خیلی مسلط باشی، وگرنه از پسش برنمیای
کوانتوم بلدی؟ یکی از چالشبرانگیزترین درسهای فیزیک هست. در واقع درسی که گاهی خود فیزیکپیشهها هم تو فهم و درکش میمونن. اگه فکر میکنی حتی کمی هم تسلط داری تلاشت رو برای آموزشش به من و امثال من بکن:
من فیزیک خوندم و اگر بخوام فهم خودم رو به صورت کلی، بدون وارد شدن به جزییات برای کسی که فیزیک نخونده، توضیح بدم میشه جملات زیر
فرض کنید تو یه موقعیتی هستید که باید یک انتخابی داشته باشید. تعداد انتخابهای ممکن شما برای این موقعیت می تونه حالت های مختلفی رو در بر بگیره که هر کدوم از این بیشمار انتخابها می تونه نتایج مختلفی رو برای شما به همراه داشته باشد.
حال سوالی که پیش می اید اینکه نتیجه کلی انتخاب شما چی می تونه باشه؟
در این حالت کوانتوم به ما میگه که تا انتخابمون رو مشخص نکرده باشیم، این نتیجه کلی قابل پیش بینی نخواهد بود و وقتی که انتخاب ما مشخص شد، انوقت نتیجه قابل پیش بینی خواهد بود.
امیدوارم که جوابم براتون مفید باشه.
اگه بخوام فرق ایندو رو بگم، میشه اینکه بعضی مواقع ما برای انتخابمون یه وزنی به افکارمون میدیم که باعث بشه یه انتخاب ارجح تر باشه، پس نتیجه انتخابمون قابل پیش بینی تر میشه. فکر می کنم این یه تعبیری از مکانیک اماری باشه.
من به سوال شما از دیدگاه اجتماعی نگاه میکنم
بارها افرادی رو دیدم که یه مطلب علمی رو توی یه جمع غیرعلمی به زبان خود اون جمع بیان کردن و فیدبک جالبی از اون جمع نگرفتن
این مساله در مورد افراد اهل هنر در جمعهای غیر هنری، افردا ورزشکار در جمع های غیر ورزشی و … هم زیاد مشاهده میشه.
نمیخوام بگم نباید در موردش صحبت کرد ولی در کل معتقدم گاهی اوقات با مطرح کردن مسایل پیچیده از هر نوعی برای افرادی که درک درستی از اون مسایل ندارن بها و ارزش اون مساله کاسته میشه و حتی موجب ایجاد سوتفاهم و کج اندیشی میشه
امیدوارم از مطلبم سو برداشت نشه که مخالف ترویج و توسعه دانش و تواناییهامون هستم…
من تا حدی با گفته شما موافقم، ولی کسی که دنبال جواب هست بالاخره به جواب می رسه حالا واسه پیدا کردن این جواب باید بارها و بارها کج فهمی رو تجربه کنه. البته این نظر من هست
چیزی که من از این مفاهیم می فهمم اینه که همه ی این تعابیر به نوعی ساختن یه منطق هست برای چیزایی که نمیدونیم و سعی در فهمیدنشون داریم. گاهی لازمه برای درست کردن این منطق از تعبیر ذره استفاده کنیم و گاهی هم از موج.