مطمئنم که با صداها و سازها و شعرهای ناجور و ناکوک مخالفم، اما جنس خوبش هم زیاد دیده و شنیده میشه.
این یه تمرینه، شغله، تفریحه؟ یا چیه؟ چه جوریه؟
اونایی که جای نشستن و موسیقی نواختن رو هنرمندانه انتخاب کردن و در ضمن خودشون مینوازن، حتی وقتی ابزارشون به اندازهی کافی کوک نیست؛ خیلی خوشایند هستن!
ولی وای به حال وقتی طرف تو فضای شلوغ و بستهی اتوبوس، بیاد شروع کنه به نواختن! یا ضبط بذاره.
دیدم/شنیدم هم جنبهي تمرینی داره و در ضمن اینکه برای بعضی ها شغله.
در ضمن اینکه افراد خیلی وقتها متوجه ارزش این تیپ موسیقی ها نمیشن و درست بهش گوش نمیدن! یه موسیقیدان مشهوری یه آزمایش ساده انجام داده بود و ویولنش رو برده بود تو مترو به نواختن، سکههای خیلی کمی نصیبش شده بود. در حالی که بلیط گرونِ کنسرت همین هنرمند رو میخریدن!
پ.ن. اسم موسیقیدان رو یادم نیست و نتونستم تو وب بیابمش. اگه پیداش کردم میذارم.
نوازندگان خیابانی شهرها را زیباتر میکنند و به نوعی روح شهرها هستند. در شهرهای مختلف دنیا نوازندگان خیابانی در مکانهای مشخصی مشغول سرگرم کردن مردم و کسب درآمد هستند و این خیلی زیبا است. چه چیزی بهتر از موسیقی برای کسب درآمد و چه چیزی بهتر از موسیقی برای سرگرم کردن مردم.
به طور کلی این پدیده را مثبت میبینم و از این که موسیقی خیابانی در شهر تهران در حال گستردهتر شدن است لذت میبرم.
اگر بایستید و گوش دهید، پول پرداخت می کنید؟ مقدارش مهمه؟ برای ما و اونها؟
نظرمن با بقیه دوستان فرق میکنه. به نظرم هنر برای مفهومی بالاتر و والا تر ایجادشده و این گونه افراد شان هنر را تنزل می دهند.البته اکثر نوازندگان از قشر جوان هستند و بعلت بیکاری مشغول این کار هستند که مسئولش کس دیگریست.ولی بعضی دیگر با یه تیر دو نشون میزنند هم تمرین میکنند هم پول در می آورند. بیشتر هم کسانی که از خطاطی کسب روزی میکنند منو ناراحت میکنند.که سن و سالی هم ازشون گذشته.
با حفظ احترام و درخواست توضیح بیشتر،
در رابطه با این موضوع من فکر میکنم که هنر متعلق به همه مردمه و وقتی میاد تو خیابون مردم بیشتری، بیش تر حس و لمسش می کنن.
اگه برای هنر هم مثل آدما شأن و درجه اینچنینی قائل بشیم، و به حصار بسته خانه هنرمندان، تالارها و گالری ها و مجمع اشراف یا نخبگان و فرهیختگان محدودش کنیم، شاید به شکلی دیگر، هم شأن و هم آرمانش را پایین آورده ایم. خوب زمانه ما شاید اینگونه می طلبد. همه چیز در همه جا برای همه کس.
به نظرم بحث ما با موضوع زیر هم کم و بیش ارتباط داشته باشه:
https://padpors.com/t/چرا-نمیتونیم-به-موسیقی-کلاسیک-سنتی-زیاد-گوش-کنیم؟/4793
بد نیست یه اتاق برای هنر هم تو پادپرس داشته باشیم.
با سلام و احترام متقابل.
مثل اینکه من نتونستم منظورم رو درست توضیح بدم .من با به نمایش گذاشتن هنر در معرض دید همگان مخالفتی ندارم بسیار هم خوبست اتفاقا گروه های تئاتر میتوانند با نمایش تئاتر مردم عامه را با آثار بزرگان آشنا کنند.
آن وجه از هنر که میتواند روح و دانسته های مردم را ارتقا بخشد و یا صفات نیک و پسندیده مردم را بیدار کند بسیار هم خوبست .
ولی شما بگویید کدام یک از نوازنده گان خیابانی آثار بزرگان این عرصه را ارائه میدهند یا با نواختن ردیف ها دستگاه های موسیقی ایرانی را برای مردم معرفی می کنند؟
بیشتر این موضوع به تکدی گری مدرن می ماند ونیز بیشتر انگار ترویج فرهنگ بیگانه !!!
ولی من خودم هم دوست دارم وقتی برای صرف غذا به یه رستوران میروم از آثار بزرگان هم بشنوم یا وقتی به یه فروشگاه برای خرید میروم یه موزیک ملایم و آرام هم بشنوم .یا وقتی به پارک میرویم گروه های هنری را هم در پارک ببینیم .
به نظر من این نظام ۰ و ۱۰۰ طرز تفکر که شما و خیلی از دوستان تو ایران دارند باعث شده توی دهه اخیر تنها شجریان استاد بلامانع موسیقی سنتی ایران باشه که برای خیلیها باعث افتخاره، ولی من شخصا دوست داشتم ۱۰ ها استاد آواز تو ایران در رده استاد شجریان وجود داشت که متاسفانه نیست. فرهنگی که یا صد باش تا ما بهت گوش بدیم وگرنه برو تو اتاقت برای در و دیوار بنواز.
بله هر جامعه نیاز به بهترینهای هر عرصه مخصوصا هنر داره به عنوان رفرنس، ولی همزمان نیاز به هنرجو هم داره که تو مسیر یادگیری میتونه از ۰ به ۱۰۰ هم برسه.
و این رو هم که مطمئنن میدونید که فقط تعداد اندکی از هنرمندان و هنرآموران میتونن از هنرشون کسب درآمد کنن. پس چرا این راه درآمد اندک و بگیریم.
اول اینکه چیزی که من میدونم اینه که هنرمندانی که تو خیابون آثارشون و نشون میدهند(در مورد موسیقی، کسایی که خودشون مینوازند نه کسایی که از دستگاه ضبط استفاده میکنن) به هیچ عنوان گدا نیستند و دارند لذتی که خودشون میبرند و به محیط مکانیکی خیابون منتقل میکنند و همزمان دارند تمرین اعتماد به نفس اجرا و تمرکز در میان جمعیت پر آشوب خیابون میکنن.
دوم اینکه جهان امروز جهان گفتگو میان آدمهاست، همه باید یاد بگیریند بتونن با آدمهای مختلف از مذهب و میلت و قوم در کنار هم زندگی کنند و در این میان یسری چیزها بین آدمها رد وبدل میشه که اصلا اسمش تهاجم فرهنگی نیست اسمش تبادل فرهنگیه. صنعت فیلم که هنر است و بسیاری از تکنولوژیها از کشورهای صنعتی وارد ایران شده. من از اینکه من دیگه با دست لباس نمیشورم بسیار خوشحالتر از مادربزرگم هستم که تو سرمای زمستون با سختی لباس میشست. اسم این تهاجم فرهنگ سنت لباسشویی با دست نیست اسمش گرفتن فرهنگ استفاده از ماشین لباسشویی.
ویا فرهنگ سینما رفتن و اصلا فیلم ساختن. اینها چیزهایی هست که ما از کشورهای توسعه یافته گرفتیم. و به هیچ عنوان بار منفی نداره.
هم میتونه تفریح باشه هم شغل هم تمرین.
من شخصا خیلی دوست دارم همینطوری راحت از کنارشون رد نشیم اگر زمان اجازه میده، چند لحظه بایستیم و گوش بدیم. و اندازه لذتی که بردیم بهشون دستمزد کارشون رو هم بدیم. در واقع بیشتر اون هنرآموز داره تشویق میشه با این کار.
خیلی خوبه که توی فضای پر استرس خیابون تو بتونی برای چند لحظه به یه اثر هنری که شاید خیلی استاندارد نباشه به صورت زنده گوش بدی.
با سلام و احترام.کسانی که بتازگی ماشینی تهیه کرده اند یا سیستمی نصب کرده اند هم وقتی به خیابون میان صدای سیستمشان گوش فلک را کر میکند آیا باید فرض را بر این بگذاریم که دارند لذتی که خودشون میبرند را به محیط منتقل میکنند.اینها هم بایستی تمریناتشون را در محیط شخصی طوری که برای کسی مزاحمت نداشته باشد انجام بدن وقتی به تبحر کافی رسیدند در رستورانی یا مجالسی هنر خود را عرضه کنند.اساتید برجسته ای مثل شجریان و افتخاری و بسطامی و شهیدی و پریسا و خوانساری هم گوشه خیابون تمرین نکردند بلکه به هنرستان رفتند و آنجا تبحر کافی پیدا کردند.
هر هنر یا صنعتی که از کشوری به داخل میاد باید آسیب شناسی بشه و فوائدش استفاده بشه تا با فرهنگ اجتماعی همخوانی داشته باشه
فکر نکنم این قابل قیاس باشه، تا الان من که ندیدم کسی تازه الفبای موسیقی رو شروع کرده اومده هنر نداشته اش رو تو خیابون نمایش بده و مطمئنن معلومه اون موقع گوش خراشه. مثل اینکه من بخوام ویولنی که یه جلسه آموزش دیدم رو تو خیابون تمرین کنم. اون موقع من و رو همراه با اون کسایی که صدای سیستم ماشینشون گوش آدم و کر میکنه باید تنبیه کرد.
خب نظر شما گویا اینه که کسانی که کار موسیقی خیابانی میکنند همزمان آموزش نمیبینن و دنبال تبحر در کارشون نیستن. به نظر من این طوری نیست.
در ضمن یادآوری کنم که در زمان خوانندهها و اساتیدی که شما بالا گفتین انقدر بازار موسیقی مملو از خواننده نبود و سلیقه شنودهها هم محدود بود. هنرمندان میتونستن به راحتی از رادیو و تلوزیون طرفدارای خودشون و پیدا کنند ولی امروز تعداد هنرمندان و هنرجوها بسیار بیشتر شده و از طرفی بیشترشون امکان استفاده از رادیو و تلوزیون برای ارائه کارشون ندارند و در آخر وجود موسیقی در خیابان صرفنظر از اینکه نمیتونه هیچوقت ۱۰۰٪ خوب باشه از لحاظ تکنیکی ولی باعث میشه که فضای مکانیکی شهر رو کمی تلطیف کنه و از طرفی یه منبع درآمدی هم برای هنرجو میشه.
من فکر می کنم موسیقی، مثل نقاشی، مثل شعر، مثل نمایش، و سایر عناصر هنری، راه های بیان احساسات انسان هستن، که معمولا در ترکیب زیبایی ظهور پیدا می کنن. بیان احساساتی که می تونه به جای هنر، به شکل خشم و عصبانیت، نفرت، خشونت، دعوا و هر چیزی که برای حال ما خوب نیست هم، جلوه پیدا کنه. اما این صرفا یک انتخابه به نظر من.
بیان احساسات در فضای عمومی، اون هم به زیبایی هنر، یک جور ارتباط برقرار کردن مثبت، با دنیای اطراف و آدم ها و جامعه است. می تونه همزمان شغل هم باشه یا نباشه.
بستگی به حال اون روزم داره و اون موسیقی، که در اون لحظه چقدر با روحم گره می خوره.
برای من خیلی خیلی مهمه که پول براشون بذارم. متاسفانه اون اندازه لطفی که نوازندگان موسیقی خیابانی به روح و روان من می کنند نمی تونم معادل پولش رو بپردازم و بنابراین اندازه جیبم فقط می پردازم. این تنها راهی است که می تونم پاسخ بدم و تشکر کنم از زیبایی ای که در فضا منتشر می کنن و تاثیرش به من هم می رسه و حالم رو خوب می کنه. بعضی وقت ها که هیچ پولی توی جیبم ندارم، یا با لبخند ازشون تشکر می کنم یا با یک حرکت دست دوستانه.