نگاه جامعه به درونگراها چطوریه؟ چرا افراد درونگرا تو جامعه اغلب طرد می‌شن؟

چرا افراد درونگرا تو جامعه اونجور که باید پذیرفته نمیشن و بهشون برچسب عجیب بودن و منزوی بودن زده میشه؟

مثلا من به عنوان یه آدم درونگرا از خلوت خودم انرژی میگیرم و زیاد تو جمع بودن حالمو بد میکنه و بقیه هم انتظار دارن تو همه ی فعالیتای اجتماعی شرکت کنم و اگه نرم بنظرشون آدم خوبی نیستم

9 پسندیده

نمی‌دونم چرا! فقط خواستم بگم منم‌ گاهی این احساس رو‌ دارم.

3 پسندیده

جامعه یعنی جمع چندین نفر. معمولا افراد برونگرا هستن که جمع تشکیل میدن، نه درونگراها. پس اگه جمعی هست، اکثرا از افراد برونگراس، و درونگراها حتی وقتی با هم هستن، کمتر به کار هم کار دارن و یا به هم توجه می‌کنن، چون سرشون به احوالات خودشون هست.

از طرفی، معمولا آدما از افراد متفاوت با خودشون می‌ترسن، حداقل در نگاه اول.

پس وقتی جمعی هست که اکثرش برونگران، این افراد خودشون رو بروز میدن. و وقتی درونگرایی توشون هست، این فرد کمتر به بروز خودش میپردازه. پس با رفتار میانگین جامعه پیش نمی‌ره و باعث میشه سایر افراد جمع ازش بترسن.

این ترس باعث میشه فرد متفاوت کمتر پذیرفته بشه و برچسب هایی بخوره.

پیشنهاد میکنم اگه هنوز کتاب سکوت قدرت درونگراها رو نخونید، حتما مطالعه ش کنین. متوجه میشین که تنها نیستین و در ضمن توجهتون به خیلی از خصوصیاتتون جلب میشه و اونها رو دیگه نقطه ضعف در نظر نمی‌گیرید.

10 پسندیده

من عاشق ادم های درون گرا هستم
همیشه با اون ها خیلی گرم میگیرم، در حالی که خودم به شدت برون گرا هستم، به نظرم عجیب نیست که کسی درون گرا باشه برعکس به نظرم فرد درون گرا ها مثل الماس توی جامعه هستن، میشه روشون حساب کرد واسه رفاقت
درون گرا ها معمولا توی بخش مالی هر شرکت استخدام میشن چون قابل اعتماد و اتکا هستن، راز دارن
نظر ادم های درون گرا خیلی خیلی قابل استناده چون معمولا در مورد یه موضوع فکر میکنن
درون گراها چیز های زیادی توی ذهنشون دارن واسه همین حرف های روی زبونشون بدون تجزیه و تحلیل نیست

9 پسندیده

سلام
درون گرا ها درسته که از نظر افراد برون گرای نا آگاه برچسب عجیب و منزوی بودن بهشون بخوره، ولی اینکه بگیم پذیرفته نمیشن اصلا درست نیست و میشه گفت یجورایی تبعیدی خود خواسته هست.
بهترین کاری که میشه کرد این هست که خودمون باشیم و از زندگی لذت ببریم و به عنوان یه آدم درون گرا ترجیح میدم اطرافیانم از دستم ناراحت باشند و من از تنها بودن لذت ببرم تا اینکه با افرادی وقتمو سپری کنم در حالی که خودم در عذاب هستم.

5 پسندیده

من خودم به شخصه دو مدل شخصیت دارم
گاهی بیش از حد درونگرا و گاهی بیش از حد برونگرا…
ولی به صورت کلی با درونگرا ها کانکشن خوبی دارم و دوسشون دارم
افراد دور و بر من هم درونگرایی رو نرمال و عادی میدونن

4 پسندیده

صفت مغرور رو هم شنیدم. میگن فلانی از بس مغروره که هیچ‌کسی رو تحویل نمیگیره و هیچ‌کجا نمیره! در حالی که برای یک درونگرا تعمدی در کار نیست. ماهیت روانی او میل به تنهایی است نه اینکه با قصد قبلی و تعمداً بخواهد با دیگران روابطی پرجنب‌وجوشی نداشته باشد.

3 پسندیده

علت هویت جامعه است
جامعه یعنی گروه های انسانی که باهم ارتباط پایدار دارن و از نظر سرزمین ، حاکمیت و یا فرهنگ وجه اشتراک دارن و صرفا جمع چند نفر نیست !
خب افراد درون گرا همشون به یه اندازه درون گرا نیستن ولی وقتی درون گرایی به بی محلی برسه دیگ جامعه واکنش نشون میده و طرد میکنه
انسان ها نمیتونن تماما تنهایی زندگی کنن به تعامل با هم و تبادل و غیره نیاز دارن ، از این جهت وجود جامعه به خودی خود نیازه
اما چرا برخی درونگراها نمیتونن تو جامعه دووم بیارن یا طرد میشن ؟ چون جامعه محل تعمل با یکدیگر هست ، مثلا تو ایستگاه نشستید و بغلدستی تون میخواد باهاتون صحبت کنه و شما درونگرایید ! خب بی توجهی نکنید اما با جواب های خلاصه و کوتاه میتونید بهش بفهمونید تمایلی به هم صحبتی ندارید ! اما بعضبا کلا زدن به تعطیلی تو محل کار هم تعامل ندارن ! خب هرکی باشه طردش میکنه
یه عزیزی توی اینستاگرام حرف قشنگی زد میگفت اگر مردم چیزی دربارت میگن نمیتونی بگی صددرصد حرفشون غلطه ! شاید واقعا یجا تو اشتباه کردی! خب من خودم درونگرای شدیدی بودم و الان خنثی متمایل به درونگرایی هستم و اینارو میگم و بیخبر از این تمایلات نیستم !
درکل یکم هم ما باید تغییر کنیم و سختی بکشیم تا دنیا بهتر بشه نه اینکه همه عوض شن!

1 پسندیده

من به این نتیجه رسیدم که درون‌گراها دچار یه تبعیض سیستماتیک و تاریخی شدن، ما هم نیاز داریم یه پرچم بگیریم دستمون و از هویت‌مون دفاع کنیم! خیلی هم جدی میگم. باید به رسمیت شناخته بشه ویژگی‌های درون‌گرایی تا کمتر مزاحمت برامون ایجاد بشه.

2 پسندیده

به نظر من مخلوطی از درون گرایی و برون گرایی مناسبه. انسان نه میتونه به کل بیخیال اجتماع بشه (در هر حالی که با اکثرشون اشتراکات کمی داره ولی در هر حال نیاز جامعه هست با این ها باید در حد خودشون و یه سلام معمولی اگه تحویل بگیرن رو به رو شد ) و نه میتونه به کل درونگرا شه به علت اینکه ممکنه دچار نقص در رشد و افسردگی بشه . اما مشکل من با بقیه نیست چون هر کس دوست داره غالبا دوستانش هم صنف خودش باشن . اما در درونگراها چرا ارتباط همگرا بین خودشون پر رنگ نیست؟
این برای من سواله و اگر بتونن انجامش بدن یک گام مهم در جهت تعادل هست .

خوب همه ی هم درونگراییم هم برونگرا اما گرایشمون نسبت به یکیشون بیشتره
من دوستای صمیمیم همه درونگرا هستند به همین علت چندساله خبر انچنانی ازشون ندارم و فقط افراد برونگرت تمایل به برقراری رابطه با من دارند اما منظورم دوست نبود منظورم به خانواده شوهر بود مثلا مادرشوهری که دائما تمایل به برقراری رابطه داره و وقتو بی وقت دعوت میکنه و اصلا اهمیت نمیده که من علاقه ای به این مهمون بازی ها ندارم!!

1 پسندیده

به نظرم باید یک تمایز و تعریف مشخصی از درونگرایی و افسردگی انجام داد. خیلی ها در پوشش درونگرا و در واقع جامعه گریز هستند ولی درونگرای واقعی به نظر من فردی هست که نگاهش به درون بیشتر از بیرون هست و با یکسری هیجانات و تعاملات احساس راحتی نمی کنه ولی وقتی هم صنف خودش رو پیدا کنه با اون راحته . در واقع کم حرف و کم جوش با غالب جامعه و صمیمی با بقیه دوستان هم صنف خودش هست.