اینکاریه که من کردم ولی اینجور که فهمیدم بی فایده بود. در واقع نظر درمانگر بر این بود که شما وقتی ناراحتی باید گریه کنی جیغ بزنی خط خطی کنی یا هرکار دیگه ای که اون خشمت درجای خودش و از جنس خودش تخلیه بشه.
وقتی بهش فکر میکنم بنظرم شبیه اختلاف دیدگاه و مشکلات همسران هست. بر فرض شما سر یه مسئله ای با همسرتون اختلاف دیدگاه دارید و لازمه که درباره ش حرف بزنید تا به یک نقطه مشترک یا درک متقابل برسید ولی یک عدم مدیریت گفتگو باعث جر و بحث میشه. ممکنه بعدش با یه گل با یه لبخند یا با یه کلام، ناراحتی های ناشی از جر و بحث برطرف شه ولی اختلاف دیدگاهه چی؟ حل میشه؟ اون به جای خودشه و باید روش کار شه.
شاید مثالم خوب نباشه ولی من فکر میکنم اون خشمه، اون حسه، شاید با رقص و کوه و دورهمی اثری ازش نباشه ولی یه جایی میمونه، یه جایی که باید بری و برطرفش کنی! البته این کاملا نظر درمانگر بوده. من دانش خاصی در این زمینه ندارم.
زهرا نکته اول:
من فرض و بر این گذاشتم که می تونیم نیازهامون و برطرف کنیم و بعد گفتم بیایم اینطوری برطرف کنیم تا رشد کنیم. حالا اگر نمی تونیم تو شرایط الان چیزی رو برطرف کنیم اون یه بحث دیگه است ما مثل درخت نیاز به یکسری چیزها برای رشد داریم ولی مثل درخت ثابت نیستیم می تونیم بریم در محیط دیگه و آزاد باشیم
حالا بریم سر این موضوع که مثلا وقتی عصبانی هستیم چکار کنیم تا هم ضربه نخوریم هم رشد کنیم.
اول از همه عصبانی بودن دسته خودت هست و دلیلش خشم هست. حالا سوال اینجاست که من چطور خشم خودم و مدریت کنم تا به عصبانیت تبدیل نشه؟
اولین کاری که می تونی انجام بدی بروز خشمت در حد متناسب با خشمت هست. یعنی نذار این سم درونت بمونه سریع تفش کن بیرون ولی نه بیشترش کن نه کمترش. ولی اینجا خطری که وجود داره اینه که شاید باعث بشه روابط بد بشه، مثل سیلی که میاد و ما یکسری راه براش می سازیم تا از شهر خارج بشه بدون اینکه آسیبی به شهر وارد کنه.
ولی حالا اگر بخوایم یه پله بریم بالاتر. یعنی از انرژی این سیل برای ساختن چیزی استفاده کنیم. خب این خیلی نیاز به آگاهی داره و نمی تونم تو چند خط بیانش کنم. ولی اینطوری می تونم بگم فرض کن سه تا اتفاق می افته که به ترتیب میشه. ABC حالا یعنی چی
A: حادثه ای اتفاق افتاده یا حرفی زده شده
B:نظام باورها و اعتقادها
C:نتیجه یا رفتار متقابل
اینجا نظام و باورهای ما باعث نتیجه یا رفتار متقابل میشه. ما باید روی B کار کنیم یعنی روی نظام باورها و اعتقاد ها. یعنی اگر دوستی چیزی به من گفت که من بدم اومد و خشمگین شدم بیام حالات خودم و بهش توضیح بدم اینطوری دارم اون سم و به بیرون میریزم ولی حرفی نمی زنم که طرف ناراحت بشه من اینجا دارم خودم و شرح میدم و حالت بد خودم و بازگو می کنم و نمی گم تو بدی تو فلانی تو باعث شدی چون حالتی که باعث عصبانیت میشه همون نظام باورها و اعتقادهای ما هست.
ما باید درک کنیم که دیگران قرار نیست ما رو بفهمند، قرار نیست با ما مهربان باشند، قرار نیست ازشون انتظاری داشته باشیم، ما فقط و فقط می تونم بفهمیم و از خودمون انتظار داشته باشیم و با خودمون مهربون باشیم.
ما باید روی نظام باورهامون کار کنیم تا دلیل خشم و بشناسیم و ازش آگاهی پیدا کنیم و اندازه اون و بدونیم و تمرین کنیم و در نهایت از این خشم به صورتی استفاده کنیم که چیزی رو حل کرده باشم یا مطلبی رو به کسی ارائه بدیم که به شناخت خودمون کمک کرده باشیم
ولی ابراز خشم در روابط اجتماعی و سطحی باید طوری باشه که بتونیم از خودمون دفاع کنیم تا آسیب نبینیم و خشم و متناسب ابراز کنیم تا مانع از آسیب دیگران به خودمون بشیم.
سخن کز دل برآید
لاجرم بر دل نشیند
ممنونم. هرچند هنوز نمیدونم اون نیازهایی که ما داریم و نمیتونیم برطرفشون کنیم باید باهاشون چکار کنیم، هنوز به قوت خودش باقیه و جای کلی بحث داره ولی توضیحِ آخرتون رو کاملا متوجه شدم. امیدواریم گزینه ی بعدی مصاحبه ی پادپرس شما باشید.
از @yousef برای طرح این سوال واقعا ممنونم. همه ی سوالا خوبن و خوبه که پادپرس فرصتی فراهم کرده هرکی هرسوالی داره بپرسه ولی یه سوالایی مثل این اهمیتشون بیشتره. ریشه ای تر هستن. به قول فیلم کلید اسرار خدا ازتون راضی باشه
راستی کاش تیم مدیریت پادپرس، قابلیت ستاره دادن به سوالا رو فراهم میکرد. تا بتونیم سوالای پر ستاره رو بیاریم توی لیست سوالای پرطرفدار!
چقدر تحلیل خوبی. احسنت. دقیقا هدف سئوال رو نشونه گرفتید.
پیشنهاد خوبیه و چقدر خوب که از طرف یک پادپُرسی فعال مطرح میشه. حتما در نظر میگیریم و سعی میکنیم به زودی دس به کار بشیم.
من هم نظرم این نیست که نادیده بگیریم.بلکه نیاز جنسی را با رفتار جنسی (صیغه)پاسخ بدیم/بجای تقبیح تبلیغ هم بکنیم سنت حسنه هستش ثواب هم داره
منظور از بزرگان دین و فرهنگ مولانا و سعدی و امثالهم بودند
بشدت با این صیغه متنفر و مخالفم …چیزی که امروزه شده آدامس دهن همه… فرقی بین صیغه و بدون صیغه نیست…این تهجر و بدی هاست که میتونه گسترش پیدا کنه.
بهتره به جای صیغه بگیم ازدواج مدت دار. صیغه ما رو به یاد ورد میندازه.
با قسمتی از ازدواج مدت دار موافقم. یه موقع دو نفر از هم خوششون میاد، نمیدونن تا آخر میخوان با هم باشن یا نه. حالا اولش با هم قرارداد میبندن.
مثل روابط دوست دختر دوست پسری سنتی نیست که با روشهای متعدد به هم نزدیک شن، آخر هم ندونن چند چندن. بلاخره به هم دست بزنن؟ با هم سینما برن؟ همو بغل کنن؟ آخرش هم که یه جوری بلاخره خودشون رو گول میزنن که آخ دیگه هوس اون شب نذاشت.
ازدواج مدت دار بلاخره اولش تعیین میکنن!
الان دوست دختر دوست پسرها هم با هم اول کار طی میکنن که مثلا فقط دوستیم با هم. بازم این خوبه، ولی ترس دارن هنوز که این بده!
اگر جامعه درک کنه که ازدواج مدت دار اوکیه، خوب دیگه اون ترسه هم نیست، روابط هم سر و سامون میگیره. خیلی دختر پسرهایی که دوست دارن فقط پیش هم باشن و از بودن و آرامش با هم بودن لذت ببرن، گاهی هم روابط جنسی داشته باشن، با خیال امن و آسوده با هم هستن.