هدف به وجود اومدن آموزش چیه؟

هدف اصلی آموزش پیش بردن علمه (مثل علوم پایه) یا راحت کردن زندگی (مهندسی) یا خدمت کردن به مردم (مثل پزشکی) یا هنر یا علوم انسانی؟ آره خب اینا باهم مرتبطن ولی یکیشون به نظرت پررنگ تره! اون کدومه؟

5 پسندیده

به نظرم بهتره سطح آموزش، کاملا مشخص بشه. برای مثال آموزش مقدماتی (تا قبل از دانشگاه)، آموزش حرفه‌ای (لیسانس)، یا آموزش تحقیقاتی (از لیسانس به بالا).

به مفهوم عام، معمولا آموزش دو مورد اول را در برمیگیره. یعنی آموزش مقدماتی برای انتقال مفاهیم ابتدائی به جامعه (بعد از عصر صنعتی) و آموزش حرفه برای حرفه‌های مختلف هست. آموزش حرفه‌ای قدمت خیلی بیشتری داره و روشهای بسیار متنوع و عملی داشته.

با این دیدگاه بخوایم پیش بریم، قدیمیترین هدف آموزش، انتقال مفاهیم حرفه‌ای بوده که برای نمونه شامل مهندسی و پزشکی میشه.

4 پسندیده

به نظر من در آموزش که @yousef بهش اشاره کرد هدف آماده سازی برای آموزش حرفه ای و بعد از اون انتقال مفاهیم و تجارب و البته چهارچوب گذاری ذهنی برای افراد جامعه هست.

مطلبی میخوندم از کندروسه که هدف آموزش چیه؟ و چرا باید آموزش همگانی را بسط داد؟ پاسخ اینکه هدف از آموزش عمومی ایجاد فرصت برای پرورش دانشمندان است (درهر حوزه‌ای). به عقیده کندروسه هرچی دانشمند بیشتر (که یعنی دسترسی عمومی به آموزش بالاتر) = رفاه و آسایش یک جامعه بیشتر. مسیر توسعه پروراندن متفکر است و این هدف آموزش عمومی است.

1 پسندیده

البته این حرف اما و اگرهای زیادی داره. یعنی در واقع اگر آموزش برای رفاه بیشتر طراحی شده باشه و حلقه بزرگ گمشده در ایران (من اسمش رو میزارم «معمای تفکر و نان») حل شده باشه، اون موقع این حرف خود به خود درست خواهد بود. در واقع در تحول علمی بزرگ در غرب، علاوه بر ظهور شکاکیت علمی، ارتباط با مسائل کاربردی هم وارد علم شد که این نکته منجر به شکوفایی و تولید ثروت از طریق علم شده، نه الزاما آموزش. مثالی که میتونه کمک کنه به این چالش، عصر طلایی تمدن اسلامیه که دانشمندان بزرگی پرورش پیدا کردن و علم گسترش بالایی داشت ولی این حلقه مورد توجه قرار نگرفت و منجر به تحولی اساسی نشد.

1 پسندیده

معتقدم به نوعی این نگرش درسته. مثلا خود همین فرد نیوتون رو مثال میزنه که اگر نیوتون نبود خیلی از اتفاقات بعدش (حتی در عالم فلسفه و الهیات) رخ نمیداد. رسیدن به یک انسان نیوتونی دلیلی میشه بر اینکه انسانهای بیشتری میتوانند نیوتون شوند. هرچی این نیوتونها بیشتر باشند جهش‌های علمی ، فرارفتن از وضع موجود بیشتر میشه به همین دلیل وظیفه مهم یک جامعه امکان فراهم کردن اسباب آموزش برای همه میشه تا نیوتونهای درون اجتماع قدرت شکوفایی پیدا کنند. به همین دلیل آموزش عمومی معنا میده.
امروزه میتونیم کنار پرورش دانشمند ، پرورش تکنسین رو هم اضافه کنیم. اولی وظیفه داره جهان رو از چیزی که هست ، به چیزی که باید باشد حرکت بده (پویایی) ، فرد دوم باید نیاز تخصصی جهانی که هست رو برطرف کنه (ایستایی).

از این نگاه ماجرا به عقیده من درسته و آموزش چنین هدفی باید داشته باشه. والا بسیاری از مشاغل همچنان فوت و فن‌هایی دارند که اگه فرد آموزش عمومی در مدارس و دانشگاه‌ها رو نبینه ، اخلالی در کارش پیش نمیاد. تنها به یک استادفنی نیاز داره تا عملی مهارت رو کسب کنه و روی همان تکنیکها خلاقیت داشته باشه برای بهتر انجام دادن یک کار.

چون فضای ارائه این دیدگاه در عصر روشنگری بوده شاید این عقیده از درون جامعه دریافت شده و اختلاف اروپای قبل از رنسانس و روشنگری ، با اروپای بعد از آن ، همین تعداد متفکرین و دانشمندان باشه که از فضا و علم اسکولاستیکِ کلیسایی فراتر رفتند(مثل نیوتون).