احتمالا دیشب خیلیا WWDC20 رو نشستید نگاه کردید. یک چیزی که خیلی نظرم رو جلب کرد، میزان بالای همکاری اپل با شرکتهای دیگه مثل ماکروسافت، گوگل، بیامو و فورد و چند تا شرکت دیگه بود. به نظرتون اینجور همکاریها چقدر و چطور در روند رشد این شرکتها تاثیر داشته؟ چه چیزایی باعث شده ما این موارد رو کمتر تو ایران ببینیم؟(یا شایدم اصلا نبینیم)
سوال جذابیه
یه روزی با دوستی راجع به فضای کسب و کار ایران بحث میکردیم، و به این نقطه رسیدیم که «تو ایران کسی که شرکت بستنی فروشی داره، خودش میره تو کارِ تولید چوب بستنی و تولیدِ بسته بندی و …! در حالی که عقل حکم میکنه اگه یه بستنی فروشی، دقیقا روی تولید بستنی تمرکز کنه، احتمالا موفقتر خواهد شد و کارش هم ساده تر هست.»
مثال ساده ش یکی از شرکت های پرداخت آنلاین بزرگ تو ایران هست. مدیرعامل این شرکت برای توسعه ی سرمایه هاش به حوزه های بی ربط و باربط مختلف وارد شده! از زدنِ رستورانِ ترکی تا پمپ بنزین گرفته تا تلاش برای زدنِ یک اوبرِ جدید در ایران (اون هم با خرید هزارتا پژو ۲۰۶ به عنوان تاکسی های اولیه این اوبرِ جدیدِ ایرانی). در حالی که همین شرکت در خدمات پرداخت آنلاین، هنوز حتی رتبه ی اول ایران رو هم نتونسته از آن خودش کنه.
توسعه ی شرکتی مثل اپل رو با توسعه ی این شرکت پرداخت مقایسه کنین.
به نقل از کتاب انسان خردمند، در واقع بنیان فکری پشت پیشرفت در غرب، بازار آزاد به تنهایی نیست (بازار آزاد بیشتر جامعه رو تبدیل به جنگل میکنه). فلسفه اصلی در همین نگاه به همکاریه: با همکاری کیک اقتصاد بزرگتر میشه، در نتیجه فرصت بیشتری برای تکتک بازیگران هست. این نگاه در بنیان فکری و تربیتی غرب تا حد زیادی رشد میکنه، به همین خاطر بسیار سادهتر و با بینش بلندمدت با هم همکاری میکنن.
به باور من، این تفکر در کنار تفکر «فردیت مرجح بر جمع» و البته فروریختن اعتماد اجتماعی، باعث رفتارهای بیزنسی میشه که «اعتقادی بر سرمایهگذاری در همکاری با دیگران» نداره. در واقع در بیزنس همون تفکر رایج نگاه جامعه ایرانی به «ایران» رواج داره: ایران پر از منابعه، ولی کمتر میشنویم که مهمترین منبع، انسانها و منابع انسانیه. یعنی اگر که میخوای سرمایهگذاری کنی یا چیزی رو «هدف» قرار بدی، اون هدف افراد نیست، بلکه بیشترین منبع غیرانسانی موجود در دسترسه!
دقیقا! مثلا خیلی از سرویسهای شرکت های بزرگی مثل گوگل رو در حقیقت ابتدا یک شرکت کوچیک توسعه داده و گوگل اون رو خریده. یا مثلا تا قبل از فکر کنم iOS 6 یا 7 بود که اپل همچنان سمت توسعهی نقشهی خودش نرفته بود و همچنان از نقشه گوگل استفاده می کرد. در صورتی که بنده الان در ایران 4 سرویس نقشه میشناسم و اگه اشتباه نکنم اسنپ هم نقشه خودش رو داره در صورتی که به نظرم ضرورتی وجود نداشت که هم پارسیجو و هم اسنپ بیان کلی روی نقشه شون سرمایه گذاری کنن و بخوان یک نقشه رو از صفر بسازن در صورتی که بلد، نما و نشان وجود دارن.
به نظر من این قضیه که در آموزش و پرورش ایران کار تیمی رو به بچهها آموزش نمیدن هم خیلی روی رشد این تفکر تاثیر گذاشته.
البته جدای از بحث فکری و فرهنگی ممکنه قوانین هم جوری باشه که این همکاریها رو خیلی سخت بکنه که من خیلی هنوز از قوانین کسب و کار آگاه نیستم، ولی در این حد که ایران یکی از کشورایی هست که دست و پا گیرترین قوانین رو برای کسب و کارها داره آگاهم.
اسنپ از گوگل و Open street map استفاده میکنه. احتمالاً سایرشون هم همین کار رو میکنند.
بحث قوانین کاملا مجزاست و بسیار فراتر از این موضوعه. در ایران قانون در جهت حفظ منافع کسانی که در قدرت هستن نوشته و اجرا میشه: برای مثال اگر وارداتچیها در قدرت باشن قوانین تولید بسیار سخت میشه و اگر دارندگان صنایع داخلی در قدرت باشن، قوانین علیه واردات و متمایل به انحصار میشه. البته این بیشتر به عدم توان رقابتی منجر میشه ولی اساسا چون اقتصاد رو از کار میندازه، انگیزه همکاری رو از بین میبره. فلسفهی عدم تعارض به معنی نبودن سیاسیون به طور مستقیم در هیچ کسب و کاری، به همین دلیله که البته در دولت تشنهی دخالت در اقتصاد و اقتصاد پر از ساختار شبهدولتی این قطعا ممکن نیست.
یک واقعیت ذهنی اینه: تمایل به رقابت بسیار قویتر از تمایل به همکاری در کسب منابع موجوده. بنابراین برای ایجاد فرهنگ همکاری باید آموزش اولیه و البته تجربههای ملموس در جامعه وجود داشته باشه.
اره چند روز پیش که بعد کلی مدت استفاده کردم دیدم برگشته به گوگل ولی یه مدت یادمه گوگل نبود.
کاملا موافقم. مهم ترین امر در این زمینه آموزش مناسبه.