خب اگه اون راننده ی فرصت طلب نبود چی می شد؟ مسافر باید مدت طولانی صبر کنه تا تاکسی ای که توی صف هست پر بشه و معطل شدن زیاد مسافر هم یه جور ضعف هست برای سیستم حمل و نقل.
چه راه حلی به نظرتون میرسه؟
به نظر من همیشه حق با مشتری هست ، یعنی حرف شما درسته و در نتیجه سیستم باید عوض بشه.
دقیق نمی دونم ولی فکر می کنم این تاکسی ها باید انعطاف داشته باشند ، مثلا وقتی هوا گرمه یا مشتری نیست ، سریع سوار کنند یا حداقل یک صف دیگه ای باشه برای این مشتری ها.
آخه اینا مثلا یک قانونی و برای خودشون میذارند بعد طوری رفتار می کنند انگار این قانون از آسمون اومده. با یکم مدیریت و انعطاف مشکل حل میشه. البته نمی دونم این قانون از بالا میاد یا از سمت خود راننده هاست در کل پیچیده است و به خیلی جاها وصله و به نظر من وظیفه من و شما نیست در این مورد کاری بکنیم.
تازه اسنپ هم گزینه خوبیه و تا حدودی این مشکلات و برطرف کرده.
بله. بارها دیدم البته که تاکسی های خطی به اسنپ هم خیلی واکنش نشون میدن.
از نظر من سیستم های قدیمی و کلاسیک حمل و نقل ضعف هایی دارن ولی بجای اینکه خودشون رو به روز کنند نسبت به سیستمهای جدید موضع گیری می کنند.
قبل از اینکه بحث رو ادامه بدیم و کمی عمیق به داستان نگاه کنیم: فرض کنین جای یکی از رانندهها باشین. چیز عجیبی نیست و به هرحال یک کار در اجتماعه. چه انتظاری از مسافر داشتین؟ یادتون باشه که اقتصاد ویرانه، خرج شما از این راه درمیاد و تمام شرایط مملکت رو در نظر بگیرین.
راستش من اگه راننده بودم، کاری که راننده ی فرصت طلب انجام میداد رو انجام نمیدادم و توی صف منتظر می موندم.
از مسافر هم توقع داشتم اگه عجله ی زیادی برای رسیدن به مقصد نداره کمی صبر کنه تا ماشین پر بشه و حرکت کنه تا همه ی راننده ها بتونن توی یه روز کاری به یه حداقل درآمدی برسن.
خب حالا یه سوال دیگه: اگه رفتار درست اینه که به قانونی که راننده های خطی برای خودشون گذاشتند و صف رو رعایت میکنند احترام بزاریم، چند نفر از پادپرسی ها رعایت میکنند؟
دغدغه ی من اینه که به شخصه تعداد زیادی از موقعیتها و رفتارهای اجتماعی رو دیدم که هنوز معیار درستی برای درست و غلط بودن و یا اخلاقی و غیراخلاقی بودنشون وجود نداره .
و در واقع هر بار که توی این موقعیت ها قرار میگیرم بسته به موقعیت شخصیم یه جور عمل میکنم و هر بار از خودم میپرسم درستش چیه؟کدوم رفتار هم منصفانه و هم عاقلانه ست؟
مطمئنم هر کدوم از ما روزانه با تعداد زیادی از این موقعیت ها رو به رو میشیم که فارغ از رفتاری که خودمون نشون میدیم نمیدونیم کدوم کار ارزش و کدوم ضد ارزش هست.
توی مدرسه سالیان متمادی به ما گفته شده که خوب باشیم ،به ارزشها احترام بزاریم و رعایت حق و انصاف رو بکنیم ولی در عمل وقتی وارد اجتماع میشیم توی چنین مواردی هنوز نمیدونیم ارزش کدومه و ضد ارزش کدوم و برای اینکه ارزش حفظ بشه تا چقدر باید از وقت و انرژی و … هزینه کنیم؟
دمش گرم اون راننده ای که از موندنت تو گرما و دعوای بقیه راننده ها و هدر رفت زمان و انرژی نجاتت داد. اصلا کی گفته غیر اخلاقیه مگه خیابون یه باجه داره و فقط مال تاکسی های خطه
مگه از قبل نوشته شده که فقط باید به نوبت باشه یا یه سری چهارچوب خاص؟
داخل خود تاکسیای خط بله باید نوبت رو رعایت کنن. ولی این در مورد راننده آزاد صدق نمی کنه .
البته توی این مورد خاص که تعریف کردم راننده ی فرصت طلب هم راننده ی همون خط بود. ولی خب راننده های آزاد هم هستند به قول شما که این روزا البته بیشترشون به اسنپ و تپ سی و … پیوستند.
ممنون از توضیحتون. خب منم بخاطر همین سوار شدم .ایشون منو از منتظر موندن و دیر رسیدن به مقصد نجات داد ولی همچنان در مورد راننده های داخل صف ذهنم مشغوله. خب اگه همه ی مسافرها مثل من عجله داشته باشند و یا تحمل گرما رو نداشته باشند پس اونا چکار کنن؟ تکلیف اونا چی میشه؟
مجبور نیستن خودشون رو تو اون شرایط قرار بدن چرا باید وقتی هوا گرمه و وقت کمه حتما باید ماشین پر از مسافر شه . در ثانی تو یک نفری و حق انتخاب با خودته اونا مسافراشون رو پیدا میکنن
به نظرم میشه در کنار نگاه احساسی-انسانی، میتونیم به شکل یه بنگاه اقتصادی هم به ماجرا نگاه کنیم: عرضه و تقاضا و البته ارزش کلیدی هر مدل عرضه، تعیین میکنه کدوم خدمت دهنده برنده باشه.
دو نوع ارائه دهندهی سرویس و خدمات وجود داره اینجا:
- تاکسیهای خطی
- مسافرکشهای بین راهی
اولی تو زمان های اوج شلوغی همیشه مسافر داره و قبل از مسافرکش پر میشه. و دقیقا به دلیل همین امنیت مسافر هست که بعضی تاکسیرانها انتخاب میکنن تاکسی خطی باشن.
دومی ریسکپذیرتره و امنیت مالی کمتری داره، ولی در زمانهای خلوت راحتتر مسافر گیرش میاد. البته از اون ور چون ممکنه خالی مسیر رو بره، احتمالا ضررش بیشتره.
دریافتکنندههای خدمات اینجا تعیین میکنن از کدوم خدمت استفاده بشه. تو زمان اوج حضور مسافر، مسافر ترجیح میده با خطی بره. چون این ماشین دیگه وسط راه وانمیسته و مشابه ماشین دربست هست، با این تفاوت که ۴ مسافر زده. تو زمان خلوت، مسافر ترجیح میده با مسافرکشها بره، با اینکه میدونه هی وسط راه راننده قراره ترمز بزنه و بوق.
مسلما تاکسیهای خطی اگه نتونن ارزش افزودهای برای زمانهای خلوت به کارشون اضافه کنن، نباید انتظار داشته باشن مسافر انتخابشون کنه. چون اینجا یه داد و ستد اقتصادی داره رخ میده و ربطی به مرام و معرفت نداره.
تاکسیهای خطی از سیستم قدیمی استفاده میکنن و الان جواب نمیده. اونا هم برای بهتر شدن وضعیتشون باید تغییر کنند و شکل و مکانیسم کاریشون رو تغییر بدهند. مثلا همین اسنپ (یا اصلیش اوبر) یه نوع تغییر در همین مکانیسم تاکسیهای شهری بود که نحوه ارتباط تاکسی و متقاضی رو تغییر داده.
حق با رانندهای هست که به صورت قانونی در خط فعالیت میکند و در سرمای زمستان و گرمای تابستان کارش را به درستی انجام میدهد.
این دیدگاه منجر به تقویت رفتار آشوبناک و غیر قابل پیشبینی فعلی میشود. راننده تاکسی که از خواب دلنشین صبح میزند و پیش از طلوع آفتاب مسافر را جابهجا میکند، حق دارد که امنیت شغلی داشته باشد.
بارها دیدهام که مسافران رفتار پر خطر ایستادن کنار خیابان را به رفتن به ایستگاه تاکسی ترجیح میدهند. به نظرم ما در طول روز انقدر زمان هدر میدهیم که ده دقیقه منتظر ماندن در تاکسی در مقابلاش چیزی نیست. اگر رفتارهای خلاف قانون مسافران نبود، همین ده دقیقه انتظار هم وجود نمیداشت.
قوانین اجتماعی، بالاتر از هر مدل اقتصادی و همچنین اولویتهای فردی است.
یعنی میگین هر کی صبح از خوابش بزنه، ما باید حتما مشتری خدمت یا محصولش باشیم؟
مطمئن نیستم. فکر میکنم الان مرفهترین کشورهای دنیا از لحاظ اجتماعی، یه دلیل رفاه اجتماعی شون سیستم اقتصادی سرمایه داری هست. و برداشت من از سیستم سرمایه داری اینه که «تقاضا تعیین کننده س».
اینجاش از نظریه بازی ها تبعیت میکنه: اگه تو واستی من هم واستم، دوتامون سود میکنیم، البته به مقدار کمتر. اگه تو بری، من ضرر میکنم و اگه من برم، من برد میکنم. حالا به نظرتون من وامیستم یا میرم؟!
به نظرم چنین انتخابهایی از طرف افراد منطقی و قابل پیشبینیه. و هنوز اصرار میکنم برای مواجهه با چنین رفتارهای طبیعی انسانی، رانندههای تاکسیهای خطی، به فکر ارزش افزوده باشن: مثلا فرض کن تاکسی خطی، تو ماشینش آهنگ ویگن گذاشته یا روزنامه در اختیار مسافر میذاره تا مسافر فراموش کنه معطل شده، یا اصلا یه لیوان چایی! مگه این کارها چقدر هزینه داره؟ و آیا این هزینه نمیتونه کمک کنه تاکسی خطی زودتر پر شه؟
این حرفتون رو باهاش موافقم.
چرا بعضی از حرفه ها اینقدر امنیت شغلی پایینی دارند؟ اصلا آیا این کار درستی هست که هر کسی از راه برسه برای کسب درآمد مسافر ببره؟ چرا هر کس کار خودش رو انجام نمیده؟
البته بدیهیه که شرایط اقتصادی مهمترین دلیل هست که باعث میشه اولین کاری که بعنوان شغل دوم به نظر سرپرست خانواده بیاد اینه که بره مسافرکشی. آیا توی ایران راه بهتری وجود نداره که درآمد کسب کنیم به عنوان شغل دوم؟
سرمایهداری به معنی هرج و مرج و قانونگریزی نیست. به علاوه این که تقاضا تعیین کننده است، به این معنی نیست که تقاضا بر قانون اولویت دارد.
اگر گیر یک راننده بی مسئولیت و بی دقت بیافتید اسمش را نمیتوانید برد بگذارید. رانندههای رسمی به طور میانگین خیلی حرفهایتر و با حوصله بیشتر رانندگی میکنند. باید این را به نظریه بازی اضافه کنید که ترجیح دادن گذریها به تاکسیها همیشه منجر به برد نمیشود.
حتما وجود دارد اما مردم معمولا سادهترین راهها را انتخاب میکنند. به هر حال با دلسوزی به حال گذریها نمیتوانیم حقوق پایمال شده رانندههای تاکسی را جبران کنیم.
برداشتم از حرفات اینه که داری درباره سیستم شدنِ خدمات تاکسی صحبت میکنی. این طوره؟
اگه خدمات تاکسی بخواد سیستم بشه، بعید میدونم سیستمش متفاوت از سیستم تاکسی رانی کشورهای پیشرفته بشه. در این کشورها اگه اشتباه نکنم، چیزی به اسم تاکسی خطی وجود نداره. دلیل دقیقش رو نمیدونم، ولی احتمالا تاکسی خطی حالت پایداری از تاکسیرانی نبوده (فیدبک ها سیستم رو در طی زمان بردن به سمت تاکسی دربست).
فکر نمیکنم در شرایط کنونی ایران، با توجه به وضعیت حمل و نقل عمومی (اتوبوس و مترو) و همین طور وضعیت جیب مردم، تاکسی دربست سیستم مناسبی برای حمل و نقل افراد باشه.
من تجربه تاکسی سوار شدن را در آلمان دارم. کرایهاش ۲۰ یورو بود برای ده دقیقه سفر. در سایر مناطق اروپا هم تاکسی یک وسیله لوکس است نه یک وسیله حمل و نقل عمومی. این پول حتی برای یک اروپایی با درآمد بالا هم پول زیادی است.
مفهوم تاکسی در ایران با تاکسی در اروپا خیلی فرق دارد. این که ۴-۱۰ نفر با هم در یک خودرو یا ون مینشینند تا به مقصدی برسند خیلی ایده جذاب و متعالیای است. چنین چیزی را من فقط در ایران دیدم. تاکسی در ایران بیشتر یک وسیله حمل و نقل عمومی است تا یک وسیله لوکس مخصوص قشر مرفه.
از طرفی جمعیت عظیم تهران، اصفهان، تبریز و مشهد با پایتختهای کوچک اروپایی قابل مقایسه نیست. بنابراین طبیعی است که تاکسی در ایران با تاکسی در اروپا تفاوت داشته باشد. تاکسی خطی یک وسیله سریع و ارزان است که به ترافیک روان کمک میکند. تا زمانی که حمل و نقل عمومی تمام شهرها را در بر نگرفته به نظرم بهترین گزینه است.
لزومی ندارد در ایران مسیری را طی کنیم که غربیها طی کردهاند. ما باید تاکسیها را بر اساس نیازهای بومی خودمان تقویت کنیم نه تجربهای که کشورهای پیشرفته داشتهاند.
اون مسافرکش بیکار مقصره که تمام مدت میتونسته شما رو سوار کنه و نکرده و انتظار داره کسی که منتظر مسافر بیشتر نیست هم به خاطر اون وایسه…
کمی قضاوت به این سرعت و صراحت سخته. ایشون، راننده ی بیکارِ تاکسی خطی رو میگم، داره طبق قانون سیستمش، کار رو پیش میبره. کد برای ایشون در این سیستم اینه: «وقتی مسافرات تکمیل شد راه بیفت. هزینه ی هر مسافر فلان تومن و حق نداری بیشتر هم بگیری». اگه هر کسی بخواد قانون سیستمش رو به هم بزنه، دیگه چه سیستمی؟
اون مسافر باید خودشو برسونه بیمارستان پول بده که بچهاشو فورا عمل کنن…
وایسه تا ۱ ساعت دیگه ماشین پر بشه؟
استثنا همیشه هست
سیستم تاکسی و تاکسیرانی در ایران ضعیف ترین سیستم تاکسیرانی دنیاست و رانندگان آن و رانندگان اتوبوسهای بخش خصوصی شرکت واحد استثمار شده ترین و عقب نگه داشته شده ترین قشر و صنف دنیاست.
در زمانهای دور شخصی بنام خانم فخرالدوله تعدادی تاکسی در تهران راه اندازی کرد. در آنزمان کسی تاکسی سوار نمیشد بجز افراد خاصی که راننده شخصی نداشتن ولی از تمکن مالی برخوردار بودن
به مرورشرکت تعاونی تاکسیرانی تاسیس شد که منافع آن برای آموزش و رفاه تاکسیرانان هزینه میشد ولی با اضافه شدن تاکسی ها و نیز اضافه شدن تعداد مسافرها اولین خیانت به این صنف رقم خورد و آن اینکه بجای اضافه شدن تعداد تاکسی تعداد مسافر در هر تاکسی قانونی شد
در کشور های دیگر افراد کنار خیابان می ایستند و تاکسی را صدا میکنند تاکسی هم موظف است تا مسافر را به مقصد نرسانده اقدام به سوار کردن مسافر دیگر ننماید.اصلا معنی تاکسی این است
منتها در کشور ما بتدریج به تعداد مسافر اضافه شد بطوریکه تا بعد از انقلاب تعداد مسافر قانونی هر تاکسی به پنج نفر میرسید
با اینکه این قشر دارای اتحادیه و سندیکا هستند ولی در همان رژیم سابق هم با جدا شدن تاکسی های فرودگاه و راه آهن وخطی و تلفنی تفرقه بین شان افتاد
آژانس های کرایه اتوموبیل هم در ابتدا وظیفه اصلیشان کرایه اتوموبیل با یا بدون راننده بود ولی به تدریج از کمبود تاکسی سواستفاده کردن و اقدام به حمل مسافر بصورت دربست نمودن
بعد از انقلاب تعدادی مسافرکش شخصی که در شهر بصورت غیر قانونی اقدام به سوار کردن مسافر میکردن
زیر نظارت شهرداری رفتن و به کله دم سبز معروف شدن چون یه نوار سبز رنگ بر روی صندوق جلو و عقبشان کشیده میشد به مرور آنها هم تاکسی شدن ولی باز مشکل تهران حل نشد
تمام این داستان رو گفتم تا بدانید همیشه تصمیمات موضعی برای این شهر گرفته شده هیچ مدیری نیامد که سیستم تاکسی و حمل و نقل را سامان دهد
تاکسی باید هر چند سال تبدیل شود و کرایه ای را که میگیرد علاوه بر هزینه استهلاک و مخارج زندگیش باید هزینه تبدیل خودرو اش را پوشش دهد
البته اینهایی که گفتم ربطی به مسافر نداره و باید مسافر به محض آمدن به خیابان اولین تاکسی را صدا کند و تاکسی هم مجبور باشد تا مقصد در اختیارش باشد به بهترین نحو وسریعترین زمان