پارک فناوری محیطی است از لحاظ فیزیکی با کیفیت بالا و پارک مانند که واحدهای تحقیقاتی خصوصی و یا وابسته به سازمانها و صنایع در آن مستقر شده و تحت پوشش و حمایت قرار می گیرند تا به خلاقیت و نوآوری بپردازند. آنها از مزایای نزدیکی به منابع مهم سرمایه معنوی، زیرساختهای مناسب و سیاستهای راهنمایی کننده بهره مند بوده و موجبات تعامل، توسعه فناوری و رشد اقتصادی را فراهم می آورند.
پارکهای علم و فناوری چهمقدار به روند پیشرفت تکنولوژی کشور کمک کردهاند؟ تجربۀ عینی دارید؟ نقصانشون رو در چه میبینید؟
تجربههای غیرمستقیمی در این زمینه دارم که ممکنه مفید باشه:
تجربه پارک فناوری شهرستان
به شدت مشکل مدیریتی داشت و درگیر حاشیهها، و چیزی شبیه یه بازیچهی امتیازگیری برای دانشگاههای شهرستان بود تا محیطی برای خلاقیت و نوآوری! این باعث میشد اکثر اوقات تو حاشیههای بی مورد باشه.
حدود چند ماه در مرکز رشد و پارک مستقر بودم و تا آخرش نفهمیدم پارک و مرکز رشد چه جوری از هم جدا شدن و تفاوتشون چیه و … .
یکی-دو خاطره عجیب و حاشیهای که در اون روزها شاهدش بودم:
رییس پارک تازه عوض شده بود و دو-سه ماه بعد از تعویض، یکی از شرکت ها که یه سالی میشد مستقر بود رو میخواست جابجا کنه تا بتونه از اتاق ایشون که دسترسی راحتتری داشت، برای شرکتهای جدیدی که قرار بود مستقر شن استفاده کنه!
حرکت خیلی عجیب و خزی بود که شرکت قدیمیتر رو حدود دو هفتهای وارد حاشیه و هدررفت زمان کرده بود.
رییس پارک، اسم دانشگاه متصل به پارک رو در برنامههای هفته پژوهش نیاورده بود. (و البته کمتر از یه ماه از این حرکت رییس پارک توسط رییس دانشگاه جابجا شد!)
بودجهی پارک و دانشگاه از هم جدا نبود! یا اگه جدا بود، به شکل سرهم صرف میشد.
بعد از تعویض رییس پارک، چون حتما باید رییس از هیات علمی میبود و هیچ کدوم از هیات علمی ها حاضر نشده بودن مسئولیتش رو بپذیرن، ریاست به شکل موقت به یکی از کارمندهای دانشگاه داده شد، بدون در نظر گرفتن سوابق مدیریتی و توانمندی های ایشون.
تجربه یه باشگاه کارافرینی مستقل از دانشگاه
(و البته وابسته به دولت)
این یکی تجربه م نسبتا شیرین بود! مدیر این باشگاه، خودشون تجربه مستقیم کارافرینی و شکست هایی در این زمینه داشتن. و در ضمن اصلا این باشگاه با پیگیریهای خود ایشون شروع به کار کرده بود.
مستقل از دانشگاه ولی مستقر در یکی از مراکز پژوهشی-دانشگاهی بود. این مدیریت مستقل دست باشگاه رو باز میذاشت که ساختاری از نو برای خودش بچینه و در گیر و بند ضعف های سیستم دانشگاهی-پژوهشگاهی مون نباشه.
محیط باشگاه نسبتا پویا و جوون بود و در ضمن هدف و اولویت همه کارکنان باشگاه یه چی بود: راه انداختن کار شرکتها و تیم های حاضر و مستقر، با کمترین حاشیه ممکن.
به نظرم اگه میخوایم بریم به سمت توسعه و پیشرفت، به چنین ساختارهای مستقلی و مدیران با تجربهی در زمینه مربوط، نیاز داریم. و نه ساختارهایی سوار بر دانشگاههایی که در کار اصلی خودشون هم لنگ میزنن.
یعنی سیستم پارک های علم و فناوری هم مثل سیستم اداری دانشگاه ناعادلانه است؟
یعنی قبل از استارت آپ باید روی اتفاقات روتین ادارات و مراکز علمی حساب باز کنیم ؟ پس این وسط تکلیف انرژی و سرمایه ی علمی گروهی که روی موضوع کار میکنن چی میشه؟
شتاب دهنده ها هم دنبال افزایش متقاضی برای حرکت خودشونن و با بقیه ی گروه هایی که فعالیت مشابه دارن یه جور رقابت تجاری شکل دادن این یعنی دور شدن از کفیتی که استارت آپها برای پیشرفت نیاز دارن و شکست یه استارت آپ چون شکست یه تیمه و چون وقت و هزینه های مادی و معنوی زیادی صرف اون شده آینده ی اعضای گروهو بشدت تحت تاثیر قرار میده. من خودم یبار با ایده ی استارت آپی خوب و کار تیمی فوق العاده (از نظر عوامل دانشگاه و مرکز رشد) شکست خوردم و الان فقط ترس از یه استارت آپ جدید برام باقی مونده. الان از روی آوردن به پارک علم و فناوری هم منصرف شدم.
جدا از پتانسیل داخلی تیم و ناب بودن ایده شما چه راهی برای رسیدن به اهداف یه استارت آپ پیشنهاد میکنین؟