فیروز نادری در صفحۀ شخصیاش به مناسبت نامگذاری یک دبیرستان به ناماش کنایهای بهجا زده که:
به نظر میرسد که در ایران به اندازه کافی دانشگاه وجود دارد اما در بسیاری از مناطق دانشآموزان به ابتداییترین لوازم و مدارس برای تحصیل دسترسی ندارند و این نشاندهنده یک نقص در سیستم آموزش کشور است.
این سوالات پیش میآد که این همه دانشگاه واقعاً نیاز کشور بوده؟ خروجیها چهطور بوده؟ دانشجوها/فارغالتحصیلان آمادۀ اشتغال/کارآفرینی هستند؟ تعداد بالای فارغالتحصیل بیکار امّا نشان از عدم کارایی این دانشگاهها دارد. بهنظرتان راهحلها چیستاند؟ مسعود نیلی - اقتصاددان با سابقه و موثر در دولتهای بعد انقلاب - مهمترین چالش را اشتغال دهۀ شصتیها میداند، در حالی که بخش عمدهای از همین قشر به امید اشتغال، به تحصیل در مقاطع تکمیلی پرداختند، امّا تغییری در مسئله ایجاد نشد.
دانشگاهها باید نیازهای علمی و تکنولوژی کشور را برطرف کنند اما آیا این اتفاقی است که در ایران میافتد؟
برای مثال رشته تخصصی خودم را مثال میزنم. با همه علاقهای که به فیزیک نظری دارم اما نمیتوانم بفهمم که این همه استاد و دانشجوی ذرات بنیادی، گرانش و کیهانشناسی به چه درد ایران میخورد. اهمیت رشته فیزیک را درک میکنم اما آیا کشور ما به این همه فیزیکدان نیاز دارد؟ نیازهای ما با قوانین نیوتون هم حل میشوند. پس چرا کوانتوم، چرا ذرات بنیادی؟
به عنوان یک مثال دیگر، رشته آمار را در نظر بگیرید. دانشجویان آمار در ایران درسهای پیچیده ریاضی مانند آنالیز عددی را میگذرانند. استادان حتی مقالههای در سطح جهانی منتشر می کنند. اما در نهایت خروجی این همه فارغالتحصیل آمار میشود درگاه ملی آمار که به سختی میشود چیزی از آن فهمید. دریغ از یک نمودار آماری که چیزی به آدم نشان دهد. برای داشتن یک متخصص آمار خوب نیاز نیست چیزهایی عجیب و غریبی به او یاد بدهیم. همین که یاد بگیرد چگونه نمودار رسم کند نیمی از راه را پیموده است.
ما در شرایط کنونی باید بتوانیم واگن قطار، سلول خورشیدی و توربین بادی بسازیم. اما تا به حال چند نفر را دیدهاید که برای این کارها آموزش دیده باشند؟ با تمام احترامی که برای ریاضی، فیزیک و فلسفه قائل هستم فکر میکنم که این علوم دردی از ما دوا نمیکنند و باید خیلی کوچکتر از این چیزی شوند که الان هستند (منظورم تعداد دانشجویان این رشتهها است).
به نظر من دانشگاه دو تا وظیفه مهم داره: آموزش و تحقیق علمی.
مورد اول اگر در ایران از رونق افتاده رو می تونم تا حدی درک کنم ولی از رونق افتادن تحقیقات علمی واقعا اتفاق خوبی نیست!
من فکر می کنم یک راه حل کوتاه مدت می تونه این باشه که محل درآمد و کار علمی از هم جدا بشوند.
توضیح این که:
خروجی دانشگاه ها، بخاطر نبودن ظرفیت شغلی (یا ظرفیت های شغلی محدود)، تجربه عملی نخواهند داشت، و در واقع بخش بزرگی از علمشون به کار نمی آد. چرا ظرفیت شغلی کافی نیست؟ چون تولید نیست، تجارت واقعی نیست، و … داستان های ناامید کننده که احتمالا همه می دونن. به همین خاطر، تمرکز بر روی فقط تحقیق علمی نمی تونه امرارمعاش رو تضمین کنه.
اما اگر هدف شغلی از ابتدا چیزهای دیگه ای باشه، ناامیدی و سرخوردگی از تحقیق علمی کمتر بوجود می آد و می تونه ادامه پیدا کنه.
به نظرم اگر امید دیگری به تغییرات اساسی در سیستم دانشگاهی و علمی در کوتاه مدت نباشه، این کار بهتر از تعطیل شدن تحقیقات علمی است.
در یه وبگردی در توصیف فعالیتهای آقای زندرضوی به دو فایل رسیدم راجع به دانشگاه گلخانهای (isolated universities) که برای اولین بار هست اصطلاحش رو میشنوم. در این فایلها مسئله دانشگاه و نیاز جامعه نسبتا خوب باز شده و اینجا به عنوان یه مرجع اولیه برای این طرح سوال میذارمش برای کسانی که به مطالعه بیشتر علاقهمند هستن:
پ.ن. مثلا در طرح مسئله، در اولین فایل (که به روزتر هست)، صورت مسئله وجود و کارکرد دانشگاه رو از دید چهار ذینفع اون؛ سیاستگزارها، اساتید، دانشجوها، و کارفرماهای صنعت بررسی کرده. و چنین نگاهی برای مسئلههای انسان-محور لازم و موثره.
البته در این فایلها هم جایی برای علاقهمندان تحقیق علمی، به معنای واقعی و افزایش درک و فهم نسبت به یک موضوع، نه تحقیق به قصد تولید، در نظر گرفته نشده. و بحث سر اون دسته از خروجی دانشگاه هست که میخواهند بتوانند در بازار کار از علمشان تولید کنند.
جالب بود و البته راجع به اینکه چقدرش عملی هست، یا در چه بازه زمانی عملی هستن واقعا جای بحث داره.
پیشنهاد
یکی از راه هایی که می شه کامل و جامع روی امثال این مسئله ها بحث کرد، اینه که یک سری دیالوگ های ساختگی موافق و مخالف و سئوال و جواب های ساختگی راه بندازیم. دلیلم هم اینه که مثلا در این مورد، اغلب جمعیت پادپرس دانشگاهی هستن و احتمالا همه با همه خوبی هاش موافقند و این ممکنه در نهایت تخمین و ارزیابی از نتیجه واقعی به ما نده.
بنابراین پیشنهاد می کنم که به عنوان نمونه همین طرح رو در نظر بگیریم، و هر کس گاهی نقش موافق/مخالف رو بازی کنه و بخش های مختلف رو به سئوال و چالش بکشه. در این بین هم اگر کسی جواب سئوالی رو می دونست مطرح کنه و اگر نه، حتی همه بتونن جواب های ساختگی بدن به سئوال ها. احتمالا به جاهای جالبی برسه .