چراغ ها را من خاموش می کنم
زویا پیرزاد
نشر مرکز
یک زن ارمنی در آبادان دهه چهل، سرگشتگی های زنانه و چالش ماندن بعنوان یک مادر نمونه و زن خانه دار یا زن مدرنی که چیزی بیشتر از یک خانه ترو تمیز و بچه های مودب راضیش می کند. کلاریس در زندگی اش به دنبال ماجرایی است که او را از روزمرگی نجات دهد. اینکه موفق می شود یانه را شما قضاوت کنید.
کوشش خانم پیرزاد برای توصیف آبادان دهه چهل ستودنی است.او به خوبی شهر( البته بخشی از شهر را که می شناسد و بیشتر مخصوص طبقه مرفه است) را به ما نشان می دهد و درچهارچوب این شهر گرم و دوست داشتنی داستانش را روایت می کند. داستان البته بیشتر در میان قشر ارمنی آبادان می گذرد که زمانی جمعیتی بیش از سه هزار نفر بود و الان تنها یک خانواده باقی مانده است که از کلیسای زیبا و منحصر به فردش نگهداری می کند.
نمیتوان این کتاب را خواند و از تاثیر فراوان سووشون در آن نگفت. کلاریس درست مثل زری است زنی تحصیل کرده که می خواهد مادری نمونه باشد و از کودکانش محافظت کند و البته به گونه ای هم دوست ندارد یک زن سنتی معمولی باقی بماند. آدمهای رمان بسیار واقعی و زنده اند و به راحتی با شما همراه می شوند.
اگر آبادانی باشید یا از خواندن این کتاب لذت می برید و یا حسرت می خورید و شاید آن را به اتمام نرسانید. و اگر می خواستید با بخشی از این شهر دوست داشتنی آشنا شوید این کتاب یکی از بهترین راه ها است.
اگر شما هم این کتاب را خوانده اید بد نیست نظرتان را با ما در میان بگذارید.