شاید برای اکثر ما تجربه محبت پدربزرگ و مادربزرگ، خاطره جذابی باشه که هیچوقت از یادمون نمیره. به نظر میاد که تفاوتی عمیق بین محبت پدر و مادر نسبت به فرزند، در برابر پدربزرگ و مادربزرگ نسبت به نوه باشه. آیا این واقعا حس درستیه؟ اگه این تفاوت رو قبول دارین، به نظرتون از کجا میاد؟
شاید چون کمتر میبینن نوه ها رو و مسئولیتی در رابطه با نوه ندارن
به این خاطره که آدما معمولا در سنین بالا و وقتی که دیگه بازنشست شدن به این درجه نائل میشن. واسه همین وقت و حوصله بیشتری برای دوست داشتن بقیه دارن. شاید سوال بتونه به این تغییر پیدا کنه: چرا آدما نوه خودشون رو بیشتر از سایر بچه دوست دارن. چرا بعضی نوه هاشون رو بیشتر دوست دارن. در حالی که احتمالاً بین بچه هاشون تفاوتی قائل نیست؟
البته من تجربه روستا رو دارم که این حالت براش صادق نبوده! یعنی هم فرد کار میکرده و هم به نوه رسیدگی میکرده. وقت فراغت بالاتری هم به اون صورت نداشته.
یکی از مسائل میتونه این باشه که آدمها باتجربهتر میشن و سرد و گرم روزگار رو میچشن. به همین خاطر میفهمن دغدغه بیش از حد چیزی رو عوض نمیکنه، شادی و زندگی در همون لحظه باید جاری بشه.
ولی میتونه کمی عمیقتر از این باشه یعنی سطح عمیقتری از بقای نسل. نوه عملا سطح عمیقتری از بقای نسل برای انسان به شمار میره تا فرزند!
با این خیلی موافقم. نوه نمادی از ادامه نسله. همونطور که خودتون هم گفتید در زندگی روستایی فراغت در سنین بالا چندان معنی نمیده، بجاش همین عامل ادامه نسل خیلی موثره. از نتایجش هم پسندیده تر بودن نوه پسر نسبت به دختره. حتی شاید بشه اینطوری استنباط که نوه نوعی عصای دست میتونه باشه.
چون نوزاد و کوچیک هستن و شیرینتر. تجربهی جالبیه دوباره یاد بچگیهای فرزند خودت میافتی.
کلا بچه ها گوگولی هستن
کسی که بچه دار شده حس شیرین بچه هارو دوست داره و هر چقدر بیشتر از زمان بچه دار شدنش میگذره بیشتر دوست داره تجربه کنه باز
نوه ها اولین بچه هایی هستن که زیاد پیش شما هستن و مسولیت هم دارن
چون تعادل هست تو مسولیتشون یه جورایی دلچسب ترن
ولی این رو همه صادق نیست
به نظرم من والدین ما هم ما را به همان اندازه دوست داشتند که نوه های شان را دوست دارند چون ما کودک بودیم از ابراز محبت های شان چیزی یادمان نمیآید ولی به مرور وقتی بزرگ میشویم و کم کم از والدین مان دور میشویم آن محبت قدیمی را نسبت به خودمان کمتر حس میکنیم مخصوصا اگر میانه ای خوبی با والدین نداشته باشیم، ولی وقتی حس محبت پدر و مادر خود را نسبت به فرزندان خودمان میبینیم فکر میکنیم که والدین ما نوه های شان را خیلی دوست داردند، البته از نظر من اینگونه است شاید دلایل درست و حسابی دیگری هم داشته باشد.
من معتقدم به خاطر میل به بقا و جاودانگی. پیرمرد و کودک دو سر طیف نوار زندگی هستند و پیرمرد در کودک رویش خویش رو میتونه ببینه. (حداقل من اگه پدربزرگ بشم اینطوری حسی خواهم داشت )