چرا آدم بزرگا تمام زندگیشون رو وقف داشتن چیزهای بیشتر میکنن؟
سوال از کتاب بازگشت شازده پسر
چرا آدم بزرگا تمام زندگیشون رو وقف داشتن چیزهای بیشتر میکنن؟
سوال از کتاب بازگشت شازده پسر
سئوال جالبیه، منظور از “چیزهای بیشتر” چیه؟
منظور نویسنده کتاب رو نمیدونم، ولی برداشت من از چیز، چیزها یا Objects هست. پول، ماشین، خونه، ظرف و ظروف، لباس، اکسسوری مثل کیف و کفش، فالور، مدرک و … .
فکر می کنم اینکه هر موجودی چیزهای بیشتری بخواد، یه روند تو طبیعت باشه. اگر بخوام تفاوت خواستن بچه ها و آدم بزرگا را بگم، تفاوت تو نوع و عمق خواستنه می تونه باشه. بچه ها، با توجه به منطق الان آدم بزرگا، همه چی رو میخوان و همه چی رو دوست دارن تجربه کنن (با عمقی کم). ولی آدم بزرگا دیگه همه چی رو نمیخوان تجربه کنن، ولی چیزی که میخوان رو عمیق تر تجربه می کنن.
حالا اینکه کی به دنبال چیه، از شرایطی که توش زندگی کرده، میتونه نتیجه بشه. همه ی این چیزهایی که گفتید، نتیجه تصمیم منطقی (با توجه به شرایط) یک نفر هست.
اگه منظور اینه که سایر جانداران هم مثل ما اهل انبار کردن چیزان، نه نیستن.
مثلا شیرها ده تا آهو رو نمیکشن که ده تا جسد اهو داشته باشن! بعضی سایر جاندارا که اهل ذخیره کردن هستن، به اندازه نیازشون ذخیره میکنن.
متوجه میشم که چرا یه ادم یه جفت کفش میخره. حتی دو جفت کفش هم برام قابل درک هست. ولی دیگه متوجه نمیشم چرا یه ادم در یک زمان باید بیش از ۴-۵ جفت کفش داشته باشه. کدوم نیاز درونیش داره به رضایت میرسه؟
پ.ن. متوجهم که خیلی از چیز-جمعکنی ها در اثر القای بازار سرمایهگذاری و ایجاد رفتار مصرف گرایی هست. انگار که سوالم اینه که سرمایهگذارا کدوم نیاز درونی انسان رو کشف کردن که اینقدر به خوبی دارن ازش بهره برداری میکنن؟
سوال عمیق تر بعدی در همین راستا اینه که یعنی ما نیازهای مهمتری از اون نیاز احتمالی برای جمعآوری چیزها، نداریم؟
مثلا نیاز به عشق ورزیدن و دریافت محبت خیلی نیاز مهمی هست که این روزا فراموش شده و باعث تنهایی ادما میشه. چی میشه که مامان باباها تصمیم میگیرن زمانشون رو وقف تامین نیازهای مادی بچه هاشون کنن؟ از حس ترس و ناامنیه؟ از سختی محبت کردنه؟ یا از چیز دیگه؟
در این مورد باهات موافقم. رفتار حیوانات در تشکیل اجتماع خیلی حساب شده تر از آدما است. فکر می کنم این تفاوت به خاطر پیچیدگی های بیشتر آدما نسبت به حیوانات باشه.
در مورد سئوال سرمایهگذارا کدوم نیاز درونی انسان رو کشف کردن که اینقدر به خوبی دارن ازش بهره برداری میکنن؟
جوابم اینه که تو رفتار حیوانات غلظت حس هایی مثل حسد، طمع، و … خیلی کمتر از آدما است. این عمیق تر بودن ما آدما باعث میشه که خیلی پیچیده تر رفتار کنیم.
فکر می کنم که نیازهای عمیقتری نسبت به جمع آوری چیزها داریم. ولی اکثرن سرگرم زندگی کردن با منطق عمومی میشیم و فراموش می کنیم که چه هستیم و چه می خواهیم؟ فکر می کنم جواب این سئوال میتونه خیلی سخت و یا آسون باشه، ولی مطمئنم که ما خودمون باید جواب رو تو خودمون بسازیم و این کار زمان می خواد.
فکر می کنم حس عشق ورزیدن و محبت کردن به صورت عمیق تر، موهبتی است که به انسان ها داده شده ولی بعضی از آدما اینو فراموش می کنن و حس مقابل یعنی تنهایی رو انتخاب می کنن.
در مورد سئوال “چی میشه که مامان باباها تصمیم میگیرن زمانشون رو وقف تامین نیازهای مادی بچه هاشون کنن؟ از حس ترس و ناامنیه؟ از سختی محبت کردنه؟ یا از چیز دیگه؟”
فکر می کنم که حس ترس و ناامنی، خیلی می تونه تو تصمیم والدین تاثیر بذاره و میتونه الویت بندی زندگی رو هم تغییر بده. یه عامل تاثیر گذار دیگه هم می تونه آگاهی والدین باشه. این آگاهی چطور شکل گرفته شده باشه، می تونه تو تصمیم های رفتاری پدر مادرها تاثیر گذار باشه.