دقیق متوجه استراتژی دولت نمیشم. چه چیزی در صداقت در آمارگیری و بروز این آمار نهفته که این قدر در موقعیت های مختلف ازش دوری میکنیم؟ چه موقعیت های بحرانی و چه موقعیت های عادی.
یه جورایی دسترسی نداشتن به دیتا و انتشار آمار نادرست، انگار که شده استراتژی کشورمون. ولی متوجه نمیشم این استراتژی به نفع چه کسی یا کسانی هست؟ حتی خود دولتمردا هم از این موضوع در حال ضرر کردن هستن. شما این سیاست رو متوجه میشین؟!
اگه بحث جلوگیری از بروز بی کفایتی هست، که خب نمایش ناتوانی سیستم نیازی به آمار مستند نداره. دیگه همه توش هستیم و ناکارامدی رو مستقیم میچشیم.
میگن چیزی رو که نمیشه سنجید، نمیشه مدیریت کرد و بعد بهبود داد! آیا هدف خلاص شدن از نیاز به مدیریت هست؟!
شاید به خاطر نوع نگاه عمومی مردم (که نمیشه اسمش رو جامعه گذاشت) به ساختار هست.
شما میگید سیستم. در صورتی که ما هیچ وقت سیستم نبودیم. این ساختار خیلی ساده هست. ما به قول دوستان نه جامعه بلکه ساختار دولت و رعیت هستیم. رعایایی که به فکر هم نیستند و به همین دلیل آسیبپذیرند. سران دولت، همچون دوران کوچنشینی از گفتن حقایق ترس دارند. چون این مردم و رعایا دچار هرج و مرج و ترس میشن.
اصل ساختار کل اجتماع هست که به کندی در حال تکامل هست. و فاصله زیادی با دوران رعیت بودن ندارد. گرچه موبایل، اینستاگرام، برق، آب لولهکشی و غیره دارد.
در صورتی که در تفکر سیستمی چیزی که میگید صحت داره. در کلاس تیمسازی فهمیدم که مهم هست که سایر اعضای تیم را از حقایق آگاه کنیم. پنهانکاری نکنیم. تجربه به هم خوردن تیم به خاطر پنهانکاری رو دارم.
اگر من جامعه و دولت رو یک تیم بنامم، میتونم بگم به خاطر پنهانکاری و دروغهایی که به صراحت اعلام میکنند اونها رو همتیمی بد بنامم.
تاریخ
احتمالاً ما هیچ گاه از زمان غارنشینی تاکنون جامعه نبودیم. بلکه جماعت بودیم. حتی در انقلابها هم جماعتی بودیم که یک کار چند روزه را با تحریک افرادی انجام میدادیم و بعد به خانه خود میرفتیم.
ما از دیرباز مردمان کوچ نشین بودیم مردمان کوچنشینی که بعد رعیت نام گرفتیم. دولت امروز به معنای سیستم سیاسی است. اما از دیرباز دولت به معنای شکوه بوده (همین طوری که اکنون نیز در سخنرانی دولتمردان این نگاه وجود دارد) و بعد دولت به ساختار سیاسی گفته شده. رعیت یعنی کسی که باید رعایت حالش را کرد. آقای کریم خان زند یکی از بزرگان قبایل لک (ترکیب لر و کرد) لقب وکیلالرعایا یعنی نماینده رعیتها را داشت.
اگر سری به شیراز زدید در بافت زندیه قدمی بزنید تا ببینید این شاهان و این چیزی که میگم مربوط به همین ۲۵۰ سال قبل است.
تا پیش از زندیه نیز پادشاهان توسط سران قبایل عموماً ترک تربیت میشدند. در حقیقت تربیت یک تربیت سیستمی نبوده و هیچ گاه ساختار سیستمی در افراد شکل نگرفتهبوده. و فکر میکنم هنوز هم با وجود تغییرهای بنیادی در ساختار سیاسی ایران، همچنان این بدنه، شکل قبیلهای خود را حفظ کرده. و سیستم و تیم نیست.
به نظر دو نوع دیدگاه درباره مواجه شدن با یک وضعیت وجود دارد:
دیدگاه اول این است که باید جنبههای مختلف یک وضعیت را بشناسید و بتوانید بسنجید. در دنیای امروز از آمار برای سنجیدن یک وضعیت استفاده میشود. هر چه بیشتر در مورد یک وضعیت بدانید، بهتر با آن مواجه میشوید.
دیدگاه دوم این است که بهتر است با وضعیت پیش آمده اصلا مواجه نشوید و صورت مسئله را پنهان کنید تا کسی آرامش شما را به هم نزند.
در ایران به وضوح دیدگاه دوم غالب است. آمار از این نظر ترسناک است که اگر آن را بپذیریم، باید تبعات آن را هم بپذیریم. به همین دلیل بود که مقامات ایرانی سالهای سال برای پذیرش آمار بیماری ایدز مقاومت میکردند. چون نمیخواستند بپذیرند که در جامعه اسلامی، صدها هزار نفر درگیر اعتیاد، روابط جنسی پر خطر و … هستند.
من فکر میکنم دغدغه مقامات اصلا حل مسئله نیست چرا که اگر بود، آمار را با آغوش باز میپذیرفتند.
چنین رفتاری رو میشه با کمک تاریخ هم بررسی کرد. دولت اتحادجماهیرشوروی در مورد حوادث چینن روندی رو داشت. هیچ گاه آمار و اطلاعاتی در خصوص شیوع بیماریهایی مانند وبا و سل رو در دهه 1920 منتشر نکردند. واقعه چرنوبیل رو مخفی کردند تا وقتی که جامعه جهانی (ماهوارههای جاسوسی امریکا) به ماجرا پی برد. منکر جدی سرنگون کردن هواپیمای مسافربری کره جنوبی در دهه 80 شدند و …
یک علت مهم اینکه چنین نظامی از خودش تصوری آرمانی ساخته بود به طوری که مثلا استالین اعلام کرد ما به آرمانشهر سوسیالیستی رسیدیم و بهشت روی زمینیم! تمامی سیستمها و کشورهای دیگه اشتباه ، غیرمنطقی و عقب افتاده بودند. حال در چنین سیستم بینظیر و بینقصی چگونه ممکنه وضعیت بهداشت به شیوع سل و وبا منتهی بشه؟! چگونه ممکنه در اوکراین قحطی بشه؟! چگونه ممکنه مدرنترین راکتورهای جهان که ساخته متخصصین کمونیست شوروی است منفجر شود؟! و …
در نتیجه برای اینکه واقعیت موجود لو نرده و چهره آرمانی مخدوش نشه اطلاعات مخفی میشه تا وقتی که واقعیت افشا میشه و سیستم مذکور با هزینه سنگینی مواجه میشه و بکل اعتماد عمومی قبلی فرو میریزه.
در این مورد مخصوص میتونه خاطرات گورباچف به عنوان رهبری که عملگرا و واقعبین بود جالب توجه باشه.
بخشی از داستان نمایشی هست که برای عموم لازمه. یادتون باشه که میزان دسترسی به اطلاعات در ایران از طریقی غیر از رسانههای رسمی بسیار پایینتر از اون چیزی هست که قشر ما تصور میکنیم. بنابراین آماری که منتشر میشه هرچند به اندازه گذشته موثر نیست ولی موثرتر از اون چیزی هست که ما تصور میکنیم. بنابراین مهمترین دلیل ادامه این روند همین تاثیر هست بر قشر عموم.
نکته دوم اینه که آمار درست مسئولیت میاره و باید اقدام متناسب انجام بشه. بخصوص وقتی یک وضعیتی به شکل محلی در حال اتفاق افتادن هست، مدیران ترجیح میدن که اطلاعرسانی توهمی انجام بدن و ظاهرسازی کنن و بعد صرفا اون محل رو برای مدتی ایزوله کنن تا آبها از آسیاب بیوفته. حالا این رو در برابر اقدام موثر قرار بدین، هزینه ذهنی و مادی در کوتاه مدت بسیار کمتر هست. هرچند در طولانی مدت این هزینه برعکس میشه ولی به نظر نمیاد ذهنیت مدیریت در ایران به بلندمدت فکر کنه. تاکتیک آشغالها رو زیر فرش قایم کردن رواج زیادی داره در این دوران.
از همین میخوام استفاده کنم: به یک بیزنس نگاه کنین که وقتی امیدوار هست با رفتاری معقول به دنبال سود بیشتر برای خودش و حتی بقیه ست چون بلندمدت فکر میکنه و مدیران فکر میکنن توان رفتن به سمت آینده رو دارن. اگر شرایط به سمتی بره که تصور «بد و ناتوانی» در ذهن افراد رشد کنه، صرفا کنترل و امید به اتفاقی خارق العاده در دستور کار قرار میگیره. من فکر میکنم این باور عمومی در بخشی از مدیران دولت وجود داره که ناتوان هستن و این هم به شکل کنترلگری و هم به شکل شعار خوب بودن خودش رو نشون میده!
یه نکتهای هم مهمه: از نظر ذهنی، افراد به شکل طبیعی دوس دارن اطلاعات ناخوشایند رو ایگنور کنن یعنی یا کم اهمیت جلوه بدن یا انکار کنن (این در موارد زیادی آزمایش شده). منظورم اینه که رفتارهای مدیران و مردم ایران طبیعیه ولی با رفتار طبیعی نمیشه در جامعه پیچیده و مدرن امروزی به جایی رسید. به همین خاطر هست که به شکلی با این موافقم که:
با این قسمت خیلی موافقم. و میشه بسطش داد. اونا با اینکه میدونن از دید مردم ناتوان هستن برای حفظ موقعیت خودشون یا ارگان و حتی کشور و حفظ آرمانها و شعارهایی که نتونستن محققش کنن، شفاف با آمار دقیق با مردم روبرو نمیشن و به اصطلاح خودشون نمیخوان بهانه دست دشمن داخلی و خارجی بدن.