خیلی از انسانها بدون توجه به عواقب کارها و تصمیمات خود مشکلات زیادی به وجود میارند و بقیه هم به کار انها عنوان پیشرفت و ترقی میدن:
مثلا ساخت یک شهرک در خوش آب و هواترین منطقه طبیعی و بکر، اونهم با متراژهای بسیار بالا فقط بخاطر فرار از دست هیاهوی شهری که خود این شهر هم قبلا یک منطقه خوش اب و هوا و بکر بوده و انسانها آنجا را تبدیل به اسفالت و بتون کردهاند.
یا تولید بیرویه وسایل پلاستیکی و ارزان در اختیار بقیه قرار دادن حتی مجانی. تمام فروشگاهها یک کیسه بزرگ با چاپ رنگی و شیک دست مشتریان میدهند.
چرا؟
خیلی راحت تصمیم میگیریم برای خوش گذرانی و دیدن مناظر طبیعی با ماشین شخصی کنار یک رودخانه بریم و برگردیم. با کلی تولید گاز دیاکسید کربن و سوزاندن بنزین و رها کردن زباله پلاستیکی.
چرا برای پول خرج کردن به یک بیمارستان یا یک خیریه، نمیریم؟
گلستان سعدی باب هشتم
ده آدمی بر سفره ای بخورند و دو سگ بر مرداری با هم بسر نبرند. حریص با جهانی گرسنه است و قانع به نانی سیر. حکما گفته اند توانگری به قناعت به از توانگری به بضاعت.
کلا ما مردم اصل ومتن را رها کرده و در حاشیه زندگی میکنیم حتی در زمان ادای نذر و نیاز برای حضرت سیدالشهدا بجای اقتدا به آن حضرت که در تاریکی شب با کیسه ای بر دوش به درب خانه مستمندان میرفت ترجیح میدهیم صفهای طولانی قابلمه به دست ایجاد کنیم تا جنبه ریا و خود نمایی قضیه جلوه بیشتری داشته باشد