جالبه، وقتی به پاسخ ها نگاه می کنم، می بینم که تقریبا "همه" از " من " صحبت می کنند. کسی آنچنان در مورد " ما " صحبت نمی کند. آیا فراموش کرده ایم، که " تو " هستی که مرا " من " میکنی و " ما " را بوجود می آوری.
با مهر و سپاس
مشکل اینه که من یک روز هم بدون نت نمیمونم
چندین دلیل هم داره البته بوده شرایطی که نت نداشته باشم برای چند روز اما چون هم کارم بهش وابسته اس هم روابط ام خیلی مورد نیازمه و همیشه مصرف میکنم.
در مورد هوش مصنوعی خیلی موافق نیستم. حتی فکر نمیکنم اونقدر به هوش مصنوعی نزدیک باشیم بیشتر تکیه بر یادگیری ماشینیه که روش هوش مصنوعیه تا خود اون. در موضوعی مناسب میتونیم در موردش صحبت و بحث کنیم.
ولی یک نکته برای عمیق شدن بحث: هدفی که در پادپرس دنبالش هستی، چیه؟ سئوالهای مشخص همانطوری که گفتی، قسمت بسیار اندکی از تعاملات در پادپُرس رو در بر میگیره. چه چیز دیگهای در این پلتفرم میبینی؟
بستگی داره تعریف از هوش مصنوعی چی باشه و اونقدر دور نبودن به چه زمانی برگرده فکر نمیکنم بیشتر از ۱۰ سال طول بکشه این موضوع و بنظرم دور نیست. حداقل میدونم اگر کسی انجامش نده تا ۱۰ سال دیگه خودم انجامش دادم حتما.
راهی برای ارتباط گرفتن با افراد جدید ( یا حتی مورد نیاز) یا شاید سنجیدن سطوح مختلف و دیدگاه های مختلف در جامعه. اما همین ۲ مورد به جامعه آماری بیشتری نیاز داره تا دقیق تر و بهتر باشه
منم دنبال این مورد هستم و خیلی دوستدارم بیشتر از این که اینجا هست با سطوح مختلف فکری و اجتماعی اشناییت پیدا کنم
کمی در پادپرس هم جواب سوالامو گرفتم و هم به یه سری علایقم رسیدم اما باز نیاز ادمی بی نهایته و من هنوز فکر میکنم این راه ادامه داره سوالا و جوابی زیاد تری و ادمای بیشتری ونتیجه گیری و جمع بندی با من
من باهوش مصنوعی مخالفم
من هم تجربهي مشابه شما رو گاها داشتم: اسمش رو نمیذارم خسته شدن، یه چیزی بوده بیشتر از جنس یاری نکردن مغز پادپُرسی. در این مدت بازه های مختلف بوده که ترجیح میدادم هیچ موضوعی رو نخونم و یا درش مشارکت نکنم!
حداقل در مورد من دلیلش این نبوده، مثلا اخیرا افراد متنوعی در بحثها مشارکت میکنن، دوست دارم باهاشون وارد گفتگو شم، از تجربههاشون بشنوم، نقدشون کنم و … . ولی خب الان ذهنم تو فاز متفاوتی هست.
برداشتم برای خودم اینه که ذهن آدم هم مثل هر جای دیگهش نیازهای متفاوتی داره، اصلا خوبی و قشنگیش همینه که همیشه مجبورش نکنیم کار مشخصی رو تکرار کنه، بلکه گاهی بهش اجازه بدیم متفاوت عمل کنه.
در باب این متفاوت فازهای مختلف مغز، مطلب خوبی در بلاگ پادپُرس هست؛ ذهن ما در برخورد با مسائل چطور کار میکنه؟
حدسم این هست که برای خودم وقتایی که تو فاز واگرا یا diffusion mode هستم توانایی مشارکت بهتری در پادپُرس دارم.
خسته شدن که زیاد معنی نمیده
آدم خسته استراحت می کنه و انرژی که از دست داده بر می گرده
انسان از غذا هیچ وقت زده نمیشه ولی از غذای تکراری چرا
به نظرم دلیل اصلیش این می تونه باشه که برای بار اول یا چندین بار اول برات جذابیت داشته ولی با تکرار زده شدی، چون می خواستی همون هیجان و تجربه کنی
وابستگی ذهنی که یعنی اعتیاد خوب نیست
با پادپرس خیلی آزادانه برخورد کن، مجبور نیستی وقتی حالش و نداری و می بینی همون تجربه همیشگی هست ازش دور شو یا دنبال یه تجربه دیگه بگرد
من در حال خستگی جسم و ذهن به پادپرس سرزدم و چندبار امروز این کار رو کردم، اومدم ببینم چه خبره و رفتم و این بار که گشتم رو پست شما موندم و با بی حوصلگی همه نوشتهها رو خوندم ولی همه رو لایک کردم چون خوب بودن ولی نیاز به هیجان روحم رو برطرف نکرد، و فکر نمیکردم الان در حال مشارکت هم باشم، اما میبینید که هستم. باز هم پیش اومده که پادپرس رو با خستگی یا بی رمقی یا بی رغبتی مرور کنم. جالبه که همیشه پرسه زدن در پادپرس برام خوشایندتر یا وجداندرد نیاورتر از بیهوده گشتنهای دیگه بوده ولی در هرحال دوست ندارم وابسته گیج و منگی باشم که پادپرس مثل سایر فضاها، خوراک الکی برام فراهم کنه. در عوض پادپرس میتونه گاهی در روند تکراری پرسش و پاسخ هیجان ایجاد کنه و کرده گاهی و تا حدودی.
گاهی شده جای دیگه گفتم حوصله یا انگیزم
کم شده @yousef ربطش دادن مثلاً به فضای خسته و سخت عمومی جامعه که لااقل برای من تا حدودی درسته. پس باز پادپرس هست که بهش امید داشته باشم و باهاش خستگیمو در بکنم، و به امید تنوعی و هیجانی و امیدی درش در کم امیدی بگردم.
همونطور که دوستان مثل @Naser_Eslami اشاره کردن تو زندگی غیرپادپرسی هم با مواجهه با تمام نیازها و مسائل و علایق و اهداف و برنامهها دچار نوسان انرژی و انگیزه میشیم.
من ممکنه برای یه سری از مسائلم تو پادپرس راهی پیدا نکنم (حداقل حالا) اما همونطور که @zari گفت، چون آدمم ممکنه از جمع انسانی متنوع آدما در اینجا و تعاملاتشون ایده یا انرژی بگیرم.
من فکر کنم گاهی یادمون میره که پادپرس یک جامعهست، نه یک سایت معمولی. یک جامعه از فعالیت اعضا تغذیه میکنه، همینطور اعضا از فعالیت همدیگه. برای بهتر شدن نیاز به فعالیت مناسب داریم، تا مصرف ذهنی با تولید ذهنی همتراز بشه.
نکته مهمتر اینه که برای فعالیت قرار نیست کار خارقالعادهای انجام بدیم. مثلا اینکه جلال از جاهای مختلف دانش رو به دست میاره، خوبه ولی یک نکته مهم وجود داره، اگر این دانش رو به زبان خودش در اینجا قرار بده، نفر بعدی میتونه از اینجا تغذیه کنه. بخصوص اینکه نیاز به دانش به زبان فارسی بسیار بالاست و این نیاز آدمها رو میکشونه به جاهای معتبر و قابل اعتماد. تجربههای مختص به اجتماع، ثروت طبیعی در دنیای مجازی هستن که ما اون رو دستکم میگیریم. درسته در وهله اول ممکنه به نظر چیز قابل ملاحظهای نباشن ولی با رشد و جمع شدن این مجموعه، تبدیل به یک قدرت و منبع قوی میشه.
اگر قرار باشه جذب اولیه از افراد با تنوع فکری انجام بشه، بد نیست در حاشیهی علاقههای خودمون، به علاقههای عمومی هم توجه کنیم. یعنی انگیزه اولیه برای افراد وجود داشته باشه تا بتونن بیان و تنوع فکری رو به وجود بیارن.
البته یک نکته مهم در رشد اجتماعی، اینه که در کنار تاثیر مثبت روی رشد جامعه، امتیاز مثبتی از جنبههای مختلف به افراد معتبر داده بشه. این امتیاز مثبت چی میتونه باشه؟
این موضوع کاملا درسته اما وقتی در محیط پرسش و پاسخ هستیم قطعا باید اول سوالی باشه تا جوابی بدست بیاد. آیا من میتونم در پادپرس جوابی رو بنویسم و بعد بقیه بیان سوالش رو بپرسن؟ قاعدتا نمیشه.
وقتی بستر سوال و جوابه صرفا انتقال دانش بدون پرسش سوال برای این بستر نیست.
البته اینا همش نظرات منه
باید سوال مفید و عامه پسند باشه که هم ذهنیت از تنبلی در بیاد هم اینکه فعالیت همه رو درگیر کنه
مطالب مهمی در پادپُرس هستن که مستقل از پرسش و پاسخ تولید شدن، برای مثال توی کتابخونه یا مدرسه. حتی نوشتن تجربیات به عنوان مهمترین کار، نیازی به پرسش نداره، در واقع پرسش و پاسخ کاری نسبتا حاشیهای در پادپرس به حساب میاد! چون هدف نهایی تولید محتوای ارزشمندیه که لزوما پرسش یک فرد در پادپرس نیست. حتی در بسیاری از موارد، دقیقا برعکس، چیزهایی که تولید میشن اهمیت خودشون رو از این به دست میارن که کسی نپرسیده و دقت یک فرد در اطراف خودش یا چالش ذهنی خودش باعث رسیدن به اون مطلب شده!
مثالهای زیادی میشه زد، ولی از مشاهدات محیطی (روزمره، شهری، کاری)، دانش پایه (همین هوش مصنوعی که در موردش حرف میزنی)، کتابی که خوندی، سفری که رفتی، همه میتونن باشن.
یک نکته اینه که افراد فکر میکنن که مسیری در پادپرس وجود داره که حتما باید بر اون اساس فعالیت کنن، در حالیکه برعکس، با احترام به قوانین پایه، هر خلاقیتی در پادپرس نه فقط منع نمیشه بلکه تشویق میشه! مثلا کتابخونه و مدرسه حاصل ذهن خلاق بچه های همینجا بوده و کمکم به عنوان بخشی مجزا وارد شده!
این چرا عجیبه؟ این رو میگن ایدهپردازی! یعنی یک مطلبی نوشته شده و افراد روی اون ایدهپردازی میکنن، سئوال مرتبط با مطلب مرحله اول ایدهپردازیه!
پس چرا اسمش پادپرسه؟
دوست عزیزی یه بار بهم گفت همه کاره هیچکاره اس.
در اصل هم همینه. در دنیای واقعی هرکسی یک تخصص برتر داره که از اون درآمد داره و زندگیش تامین میشه.
اونوقت چطور انتظار داریم یک وب سایت همه کاره باشه؟
حداقلش من اینجوری از اینترنت استفاده نمیکنم و ترجیح میدم به صورت تخصصی از وب سایت ها یا اپلیکیشن ها استفاده کنم.
نمونه اش رو میتونید در خیلی از سایت ها و اپلیکیشن های بزرگ و کوچیکِ موفق ببینید. همه و همه تخصصی فعالیت میکنن. برای مثال من تا به حال سری داستان های ماجان رو حتی باز نکردم پستش رو چون برای خوندن داستان به پادپرس نیومدم حالا هر چقدر هم داستان خوبی باشه من رو جذب نمیکنه. آیا عامه کاربران پادپرس برای سوال و جواب میان اینجا یا برای همه چی و هیچی؟ یکمی تناقض دیده میشه واقعا
من نظر اخرمو بگم
ببیند اگر یه سایت درباره همه موضوعات و همه سوالات دنیا جامع و کامل باشه دیگه فقط تو دنیا یه سایت بود وهیچ سایت و یا وبلاگی ساخته نمیشد.و تنها فقط یک سایت بود که تمام مردم دنیا به اون برن و سرچ کنن
پاد پرس همه نیازها و سوالات شما رو نمیتونه پاسخگو باشه چون فقط یکسری سوالات تخصصی و یا هر موردی دیگه رو ه تو ذهنتون دارید رو به جواب میرسید و بعد دنیال موضوعات دیگه نمیرید چون تخصصی کار میکنید
ودر سایت و یا وبلاگ های دیگه هم تخصصی کار میکنید و هیچوقت به تبلیغات و حاشیه سایت ها نگاه نمیکید و باز نمیکنید که بخونید.بنابراین کارتون که تو اون سایت تموم شد میرید یه سایت دیگه دنیال یه موضوع دیگه از تخصص خودتون .
شما اگر در روز 120 سایت هم نگاه کنید فقط به دنبال چیزی هستید که تخصصی و علاقه مند باشید.
شاید تا حالا به کتابخونه پادپرس(مثال میزنم)سر نزده باشید چون علاقه نه به خوندن و نوشتن دارید.
پادپرس هم مثل خیلی از سایت های دیگه هست که سعی کرده جامع و فراگیر باشه تا با موضوعات متفاوت از افکار و اندیشه و سوالات متفاوت ادم ها استفاده کنه و در دسترس بقیه ادمهایی که دنبال این موضوعات هستند بزاره.
شاید برای شما حس زدگی داره چون به اندازه کافی دنبال چیزی که بودید رسیدیدو دیگه نیازی نمیبینید ویا شاید از خستگی مفرط از چیزی هستید که تا با پادپرس رو به رو میشید براتون همه تاپیک و ارکانش متفاوته نیست و یکسانه.
چرا گاهی از فضای پادپرس خسته میشویم؟
پس از بررسی عمیق در چندی پیش؛ متوجه شدم که در هر موقعیت و زمان کوتاهی، پرسش های گوناگونی در فضا مطرح میشود. همزمان پی بردم، که واکنش ها در مقابل بسیاری از مسائل نیز - بسیار محدود - که این خود باعث اغتشاش، گیجی، خستگی، از دست دادن تمرکز، اتلاف وقت و تلاش است. مسلم است که تمرکز به وظایفِ کمتر، کارآمدتر است. حال اگر ما خود را فقط در مورد مسایلی که باعث گسترش افق های ما میشود، درگیر و متمرکز کنیم، خسته نخواهیم شد.
دلایل خستگی میتوانند از قرار ذیل باشند:
- تراکم سئوال ها در فضا
- مسائلی که برای ما خیلی مهم نیستند
- چیزهایی که فراتر از علاقه ماست.
- ورود به فضا، چون کار دیگه ای نداریم.
- راضی نبودن از پاسخ ها.
- حالا برم یه نگاهی بندازمو به بینم چه خبره.
- و غیره
با مهر و سپاس
من فکر میکنم شما یک اصل جامع رو فرض میکنید و میخواید همه چیز رو با اون بسنجید. آیا تخصصی بودن خوبه؟ کاملا وابسته به اینه که در مورد چه چیز یا چه کاری صحبت میکنید. امروزه حتی در دنیای علم هم تخصص صرف نتیجه چندان رضایت بخشی نداره، شما برای داشتن شانس موفقیت بالاتر، بهتره که یاد بگیرید در چند وجه مختلف فکر کنید. دلیل هم چندوجهی بودن مسائل و نیاز به ارتباط بین افراد با جنبههای فکری و تخصصی متنوعه. این یک انتخابه ولی هنوز نمیفهمم که چرا تخصص به بهتر شدن ما
برای یک فرد ممکنه تخصص و تمرکز الزام به حساب بیاد، که در فرآیند مدرن حتی این هم برقرار نیست، ولی چرا باید یک پلتفرم (نه وبسایت) اجبارا روی یک مسئله تمرکز کنه؟ مثل اینکه بگید که یک دانشگاه باید تنها یک تخصص رو داشته باشه! قیاس درست نیست از نظر من.
اگر شما طرز فکر تخصصگرا دارید چه اتفاقی انتظار دارید بیوفته و نمیوفته؟ همین کاری که شما انجام دادید، به چیزی علاقه ندارید نگاه نمیکنید، در عوض به چیزی که علاقه دارید میپردازید. چرا اینکه افرادی با علایق متفاوت در محیط باشن، از نظر شما یک نقصه؟ آیا احساس میکنید که این باعث میشه که شما به علاقه خودتون نپردازید؟ برای اینکه دقیقتر باشیم، علاقه شما به چه چیزی در محیط بوده و چه فعالیتی انجام دادید که در اثر فعالیت نامتناسب بقیه ضربه خورده؟
اتفاقا در دورههای مناسب، در پادپرس یک فرآیندی وجود داره به اسم نوآ که دقیقا به همین مسئله میپردازه. پیشنهاد میکنم به اتاق نوآها و کارهایی که اونجا انجام شده نگاه کنید. کمپینهای بیشتری هم از این به بعد خواهیم داشت که روی مسائل مختلف برحسب نیازسنجی تمرکز میکنه. همیشه تمرکز داشتن روی یک مسئله برحسب تجربه، خیلی خستهکنندهتر از فعالیتهای متنوعه. به همین خاطر تلاش کردیم بین این حالتها تعادل برقرار کنیم. محیط رو براساس قسمتی که در وهله اول میبینید قضاوت نکنید، برای قضاوت منصفانه و ارزشمند کمی نیاز به جامعنگری و دیدن همه جنبهها با هم هست.
به نظرم یکم نیاز داریم به تمام این داستان مثل یک سیستم نگاه کنیم، همه چیز در کنار هم. با رفتن به سمتی خاص، ما ممکنه لازم باشه که از جنبههایی دچار ضعف بشیم و باید دنبال بهینهترین حالت در این بین بود که عملی باشه. همیشه دنبال بررسی عملکرد و بهتر شدن هستیم و این رو ممکنه به چشم نیاد چون در پشت صحنه پادپُرس کار تیم همینه. قطعا به این هم نگاه میکنیم که مشکلاتی (و ایدههای مربوط به این مشکلات) هم وجود داره که ممکنه تیم نتونسته بهشون بپردازه.
من هیچ اشاره ای به این موضوع نکردم و همچین نظری ندارم نمیدونم از کجا همچین برداشتی داشتید.
اگر اینجوری بود چرا خودم خواهان تنوع بیشتر برای مسائل و کاربران هستم؟
بحث من بر روی موفقیت موضوع هست.
اگر هدف چیزی خارج از پرسش و پاسخ هست چرا اسمش پادپرسه؟ این موضوع مهمیه میتونست خیلی اسم های دیگه داشته باشه و یا رابط کاربری متفاوت.
وقتی بستر به این صورت فراهم هست پس قطعا برای پرسش و پاسخ طراحی شده. چرا به جای پرسش جدید نداریم مطلب جدید؟ یا مقاله جدید؟ یا نظر سنجی جدید؟
وقتی نیست نمیتونید از عامه انتظار مشارکت در موارد دیگه رو داشته باشید هرچند هرچیزی در هر جایی مخاطبین خودش رو خواهد داشت و این اشتباه نیست. اما دور شدن از هدف اصلی شاید اشتباه بزرگی باشه و لطمه بزنه
با توجه به صحبت هایی که شد حس میکنم تنوع محتوایی و تنوع کاربران در اون حدی که ذهن من ازش بیشترین لذت رو ببره نیست و شاید همین موضوع باعث زدگی شده در من از تکرار خوشم نمیاد البته نه اینکه از ارتباط با افراد ثابت لذت نبرم بلکه برعکس این موضوع هست و معمولا ارتباط جدید رو به سختی قبول میکنم نکته اش اینه که جامعه آماری بزرگ تر عمق دید بیشتر و راحت تری رو برای ارتباطات انسانی رقم میزنه. مثل تفاوت یک شهر ۵ میلیون نفری با یک شهر ۵۰۰ هزار نفری.
این نکته رو من حس میکنم چیزیه که دنبالش هستید و به اون دغدغه ذهنی شما نزدیکتره. خوبه که با دید مثبت به بحث نگاه میکنید. من هم قبول دارم که جامعه آماری بزرگتری لازم داریم و قسمت زیادی از تلاشمون در همین راستاست. اگر پیشنهاد خاصی برای این مورد دارید میتونید مطرح کنید تا بررسی کنیم.
این هم درسته. از نظر کاربری وقتی شما رشد میکنید، امکانهای بهتری در اختیارتون قرار میگیره که متفاوته ولی من بسیار بعید میدونم که بودن این امکانهای متفاوت مشکلی برای تنوع مسائل ایجاد کنه. تنوع مسائل شاید به سخت بودن پرسیدن برای افراد برمیگرده، یعنی آدمها بیشتر منتظرن چیزی پرسیده بشه و جواب بدن تا اینکه خودشون شروع کننده یک پرسش و مسئله جدید باشن.
نمیدونم چقدر میشه این رو به تیپ اجتماع ربط داد ولی تلاش زیادی میکنیم که این حس رو تغییر بدیم، شاید کمک پادپُرسیهای سطح بالا در این مورد بتونه خیلی موثر باشه و بتونن با فعالیتی خوب توی «بانک پرسشها» تنوع رو افزایش بدن. بدون این تغییر، من حس میکنم ۱۰ نفر با ۱۰۰ نفر با ۱۰۰۰ نفر تفاوتی نداره، چون وقتی همه از پرسشگری گریزان باشن معجزهای اتفاق نمیوفته!
اگر ۱ درصد از کل جمعیتی که با پادپرس برخورد میکنن رو پرسشگر بدونیم اتفاقا ۱۰ و ۱۰۰ و ۱۰۰۰ خیلی نتایج متفاوتی خواهند داد. نمیتونیم بگیم همه مردم پرسش گر نیستن یا همه هستن اما میتونیم درصدی رو با توجه به همین کاربران پادپرس و نسبت سوالات به کاربران بدست بیاریم.
طبق درصد بدست اومده قطعا هرچقدر جمعیت بیشتر باشه بانک غنی تر میشه چون تعداد کاربران بیشتر شده.
برای بیشتر شدن تعداد کاربران پادپرس فقط به تبلیغات و بازاریابی اینترنتی اکتفا نکنید. شاید کسی که شناخت زیادی از اینترنت نداشته باشه بتونه مخاطب و کاربر حرفه ای تری برای پادپرس باشه و با توجه به اینکه اینجا هر مدل سوالی چه تخصصی چه عامیه و خاص پرسیده میشه پس جای معرفیش هم در عام مردم تاثیر بیشتری داره. المان تبلیغاتی در مترو مثلا با تیتر سوالت رو اینجا بپرس یا هرچیزی که به جذب بیشتر مخاطب عام کمک کنه میتونه مفید تر از خیلی تبلیغات یا بازاریابی های اینترنتی باشه اسنپ نرم افزاریه که بدون اینترنت کار نمیکنه و در بستر اینترنته اما چون خدماتش عمومیه از بازاریابی و تبلیغات در دنیای واقعی غافل نمیشه. فکر میکنم از این دیدگاه بتونیم پادپرس رو مشابه اسنپ مورد استفاده عامه مردم ببینیم
از طرفی در بحث تجاری پادپرس در زمینه جذب شرکت ها هم میتونه مفید باشه و همپوشانی تبلیغاتی انجام بشه تا برگشت مالی حاصل بشه. البته مترو فقط مثال بود تصمیم گیری در این مورد بررسی های دقیق تری رو میطلبه.
این پیشنهاد خوبیه. من هم دقیقا قسمتی از مهمترین کارها رو همین میبینم، نگاه کردن به تجربههای عمومی و در نتیجه پرسشهای عمومی (چیزهایی که در زندگی روزمره، شهری، … آدمها باهاش برخورد میکنن). تجربه نشون میده که اینکار میتونه مخاطب بالایی رو جذب کنه. البته نیاز به شروع و پیگیری حداقل تعدادی از افراد پایه در این زمینه وجود داره. نکته مهمتر اینه که ایده و خلاقیت در این موردها، به خودی خود خواهان زیادی داره، به نحوی سادهتر هم هست!