نمونههای زیادی برای این مسئله وجود دارد. به عنوان مثال شرکت کداک Kodak که یک شرکت چند ملیتی سازندهٔ تجهیزات، مواد خام و خدمات عکاسی بود و حتی مشهورترین شرکت عکاسی قرن بیستم به حساب میومد در سال 2012 اعلام ورشکستگی کنه. کارشناسان دلیل ورشکستگی کداک را ناتوانی آن در تطبیق با پیشرفتها و تحولات بنیادین دنیای عکاسی در پی ورود دوربینهای دیجیتال دانستند.(متن رو عیناً از ویکی آوردم )
یا مثال داخلیش میتونم تاکسیهای بیسیم یا 133. این شرکتها با این که زیر ساختای لازم برای سرویس دهی مناسب رو داشتن و دارن ولی تا رقبایی مثل اسنپ و تپسی براشون بوجود نیومد دست به تغییر خاصی نزدن.
سوال
چرا استراتژی کسب و کارهای بزرگ برای این موارد قابلیت انعطاف ندارند؟
دو تا صفتی که در عنوان گفته شده میتونه عامل مقاومت در مقابل تغییر باشه.
موفق: معمولا در کاری وقتی سیستمی جواب میده، تمایلی برای تغییر وجود نداره. مثال فوتبالی این جمله هست که مربی به ترکیب برنده دست نمیزنه.
بزرگ: هزینه تغییر در سیستم، نه لزوما به شکل خطی، ولی به هر حال تابعی افزایشی از اندازه سیستم هست. در بازی تکنولوژی، همه اطلاعات در دسترس همه نیست. واسه همین ممکنه یه شرکت برای تکنولوژی سرمایه گذاری کنه که به سرعت از رده خارج بشه. بهای این رشد غلط در خیلی از موارد اونقدر زیاد هست که دیگه ارزش نداره برای اصلاح. مثال برنامه نویسی که شاید بهش برخورد کرده باشید: اگر برنامه ای کوچک باشه و اشتباه کار کنه معمولا پیشنهاد میشه که اصلاح بشه ولی اگر از حدی بزرگتر شده باشه و ساختار پیچیده ای پیدا کرده باشه، توصیه میشه که از اول نوشته بشه چون پیدا کردن اشتباهات ریز توی حجم عظیمی از برنامه ها، زمانی بیشتر از بازنویسی میبره!