چه مواقعی سمت تخیل میریم و چرا اینقدر جذابه برامون
تخیل در چه رشته ای رو بیشتر دوست دارید؟ در ادبیات و شعر و شاعری در فیزیک و ریاضیات در مباحث فلسفی یا…
چون تخیل به راحتی قابل دست رسی است و هر چیز ناممکنی را میتوان در خیال ممکن ساخت یعنی چیزی که همه ناممکن های برایمان ممکن بسازد خیلی زیباست! ازین لحاظ تخیل زیباست، من اگر به چیزی دست رسی نداشته باشم حد اقل تخیل آنرا کرده میتوانم فرض کنید به معشوقم رسیده نتوانم حد اقل تخیل زیباییش برایم زیباست و دوست دارم در دنیای خیالش سیر و سلوک کنم و همچنین است در مسایل دیگر، تخیل در رشته فلسفه را خیلی دوست دارم و خیالات بس سترگ فلسفی را همیشه در ذهنم میپرورانم.
من وقتی میخوام با یکی سر موضوعی بحث کنم که در دسترسم نیست تو تخیل بحثو شروع میکنم و گاهی وقتا جوابای خوبی هم از طرف میگیرم در مورد موضوعای مختلف مثلا موضوعای مربوط به رشته خودم یا وقتی یه کتاب میخونم یا موضوعات فلسفی یا روانشناسی.
گاهی هم برای تحمل شرایط بد بیرون تخیل خوبه
یا برای شناخت وضعیت. مثلا وقتی یه موضوعی باعث ناراحتیم شده و نمیدونم اشتباه از کجاست با شبیهسازی کردن موقیعت مشابهش تو ذهنم و رفتار کردن دوباره تو همون موقعیت ذهنی دستم میاد که اشکال کار کجاست یا چرا چنین حسی پیدا کردم.
یه وقتایی هم برای اینکه جوانب یه موضوعو بررسی کنم یا پیشبینی کنم که در صورت انجام این کار یا انتخاب این تصمیم چه اتفاقی ممکنه رخ بده.
یا وقتی دوست دارم به چیزی برسم در موردش خیال بافی میکنم و گاهی این بهم انرژی میده که براش تلاش کنم یا به تلاشم ادامه بدم.
کلا بنظرم تخیل می تونه یه آزمایشگاه ذهنی باشه برای بررسی موضوعای مختلف که تنها هزینش زمان و گاهی هم انرژیه.
تخیل زیباست چون هیچ محدودیتی برات نداره
زیباست چون هیچ کس نمیتونه جلوی لذت هایی که تو ذهنت و تصوراتت از یک حس خوب داری رو درک نمیتونه کنه ونمیتونه برات فراهم کنه خودت اونو میسازی هر طور که بخوای هرطور که ذهنت باهات یاری میکنه.
زیباست چون اصول و چارچوبی نداره و کسی درش دخیل نیست فقط خودتی و دنیای بی نهایت زیبا یا زشت یا خشن یا اکسن و یا رنگی و هر طور که خودت اراده کنی.
در برابر همه این سادگی های به ظاهر سخت هیچ هزینه ای خاصی قابل پرداخت نیستش (البته هوای خوب و غذای خوب کمی لازمه اگر نباشه سختی و تنگ دستی بیشتر ذهنت رو به خیال های زیبا وادار میکنه)
وقتی بخوام یک ایده یا فکری و بازسازی کنم بدون اینکه چیزی برای اینکار داشته باشم از تخیل استفاده می کنم.
من همه جا از تخیل استفاده می کنم ، یعنی وقتی با موتور میریم بیرون کلی احتمال تصادف و تخیل می کنم تا وقتی می خوام یک پلان خاصی و طراحی کنم یا هر چیزی . … من بیشتر از قدرت تخیل و تو طراحی فیلم و بازی استفاده می کنم.
به نظرم زیبایی تخیل در بیانتها بودن اون هست. هیچ مرز و محدودهای در تخیل وجود نداره و این برای من خیلی جالب و شگفتانگیز است. به همین دلیل در تخیل میتوان هرکاری انجام داد. میتوان بارها زندگی کرد و یک اتفاق یا شی را به حالات مختلف تصور کرد.
همین که مرز و محدودهای نداره باعث زیبایی تخیل میشه.