مزاحمت گفتاری یا به اصطلاح تیکه انداختن یکی از ناهنجاری های اجتماعی به حساب میاد.
چرا در گذر زمان به جای اینکه این ناهنجاری کمتر بشه بیشتر شده؟
تجربه شخصی
وقتی نوجوان بودم همیشه شاهد تلاش پسرها برای شکل گرفتن روابط خیابانی بودم. این تلاش ها با تعقیب کردن، پیس پیس کردن! شماره دادن و تیکه انداختن انجام میشد.
دیروز مسیری رو داشتم پیاده میرفتم. در کمال تعجب با عکس این مسئله برای چندمین بار مواجه شدم. دختران نوجوان دبیرستانی به من تیکه می انداختند
چرا داریم مسیر رو برعکس میریم؟ آیا اصلا تلاشی برای برطرف شدن این ناهنجاری انجام میشه؟
جلال فقط اومدم بگم با این چهره ای که داری این امر کاملا طبیعی هست منم بودم بهت تیکه می نداختم، با این معضل باید زندگی کنی(شوخی)
ما مرد ها تصورمون از دخترها اشتباه است. همونقدر که پسرها شیشه خورده دارند دختر ها هم دارند.
وقتی پسرها تیکه میندازند چرا دختر ها نندازند؟
این تصوری که از دخترها داریم اشتباه هست. نه مظلوم هستند نه بی گناه نه ساده نه بی هوش
این تیکه انداختن اگر موجب آزار شخصی بشه 100% مشکل داره
ولی خب حالا ما مرد ها این تیکه هارو تحمل می کنیم،البته این خوبی مارو میرسونه (شوخی)
همه چیز از خانواده شروع میشه. هر تلاشی از خودمون و درون خودمون،شاید 50 سال دیگه ما یاد بگیریم چطور بچه هامون رو تربیت کنیم که با کلامشون به حریم کسی تجاوز نکنند.
این بچه ها که گناهی ندارند اینطوری به دنیا نگاه می کنند.
چرا به جای تیکه انداختن راه دیگه ای برای ارتباط گرفتن انتخاب نمیکنن؟ مثلا یه احوال پرسی ساده یا یه روز بخیر یا موفق باشی یا هرچیز دیگه. چرا شروع رابطه رو با شوخی و بعضا آزردن طرف مقابل شروع میکنن؟ آیا اصلا هدفشون شروع رابطه اس؟ یا صرفا ابراز وجود بین دوستان؟ یا چی؟
دختر و پسرش فرقی نداره کلیت ماجرا به نظرم اشتباهه و دنبال دلیل اتفاق افتادنشم
جلال ما چیمون درسته و روی حساب و کتابه که این یکی درست باشه؟ اصلا مگه ما تو خانواده خودمون اینطوری باهامون برخورد میشه که تو جامعه هم اینطوری برخورد کنیم.
وقتی مثلا پدر بزرگ من برای ابراز علاقه به من میگه پدر سوخته
یا قبل از کشتن یه حیوان بهش آب میدیم که تشنه نباشه گناه داره
یا 1000 بار گریه مادرمون و میبینیم ولی یک بار هم گریه پدر و نمی بینیم
دلیلش ساده است. یاد نگرفتیم اینطوری به دنیا نگاه کنیم. یا یادمون ندادند.
هرکسی بخواد درست زندگی کنه یاد میگیره دلیل قانع کننده ای نیست.
مشکل از نخواستنه بیشتر تا نتونستن.
چطور وقتی که برای نبستن کمربند جریمه گذاشتن همه کمربند بستن؟ میخواستن که پول از دست ندن.
متاسفانه مشکلی که هست چوبه. تا چوبی بالای سر نباشه کسی حاضر نیست برای هویت خودش ارزش قائل باشه و درست زندگی کنه. این برای من مصداق بارز نخواستنه.
بهت قول میدم همه مردم جهان دارند بهترین خودشون رو انجام میدن حتی اون قاتل زنجیره ای.
نه این نظر خیلی درست نیست
مثلا به یک آدم افسرده نمیشه گفت تو نمی خوای که خوب بشی و بلند شو مثل همه زندگی کن.
وقتی سیم کشی مغز کسی اینطوری باشه اصلا نمیشه گفت تو نمی خوای
درسته انسان آزاده ولی از اون ور در بند خیلی از چیزهای دیگه.
خب منم با مثال میگم چطور با وجود این همه اعدام و زندان هنوز مواد مخدر یکی از مشکلات جدی کشوره؟
این که دیگه خیلی بدتره. یعنی هویت مردم و با زور بهشون یاد بدیم؟
هویتی که با چوب بیاد با چوب بعدی هم میره این خودش ناهنجاریه
این بندها رو خودمون برای خودمون میبافیم تا بهانه ای بشه برای ناتوانی در انجام بعضی کارها. اما ناخودآگاه و پسِ ذهن نمیخواد که این اتفاق بیوفته و شخص درواقع خودش سر خودش رو کلاه میزاره.
من نمیگم این درسته. میگم این هست.
همه جا هم هست. از همین الان تا شب تصمیم بگیر مردم رو بیشتر نگاه کنی. توی همه ی سکانس هایی که میبینی این اتفاق به چشمت میاد. استثنا هم هست اما کسی که فرق داشته باشه مشخص میشه همیشه و تعدادشون زیاد نیست.
اول بزار بفهمیم وضعیت از چه قرار بوده بعد بررسی کنیم. وقتی بیرون بودی، تیپ زده بودی یا معمولی بودی؟ نوع تیکهها چی بود؟
جدا از شوخی، من فکر نمیکنم که این مسئله خیلی حادی باشه. اینکه هیچ ارتباط اجتماعی وجود نداشته باشه، بسیار جامعه رو خطرناک میکنه. درسته بعضی ارتباطها برای بعضیها ممکنه کمی آزار داشته باشه، ولی در کل توجه افراد به شکل غیرخطرناک به همدیگه، نکته مثبت و امیدوارکنندهایه. به همین خاطر با وجود معضلاتی که ممکنه ایجاد بشه، من فکر میکنم که بودن این رفتارها در شکل نرمی مثل تیکه انداختن بسیار مفیدتر از نبودن هیچ ارتباط اجتماعیه.
من انقدر معمولی میگردم که یکی ببینه نتونه هیچ فکری بکنه از خوش تیپ گشتن بدم نمیاد اما تیپی که دوست دارم جاش در شهر های ساحلیه اونم تازه خارج از ایران
منتظرم یه خانم بیاد به سوالم جواب بده جواب شماهارم میده من این اتفاق شاید برام نهایتا ۱۰ بار افتاده باشه اما برای خانوما روزی ۱۰ بار اتفاق میوفته کمِ کم.
اگه هیچ خانمی نیومد خدا جوابتونو بده من دیگه صحبتی ندارم
من نظر نهاییم اینه که کفران نعمت میکنی توی دوره دهه شصتیها اگه بودی از این حرفها نمیزدی حالا که اینهمه طرفدار داری یک تیشرت پادپُرس بفرستیم که طرفدارات جذب اینجا بشن.