اکثر مواقع با اینکه سروقت بودن خیلی برام حساسه، یه سری دلایل باعث میشن اکثر کارا رو دقیقه نودی انجام بدم و این خیلی استرس زا میشه برام و بهره وریم رو میاره پایین.
خوب به واسطه اینکه احساس میکنم یکی از دلایل این قضیه تربیت خونوادگی و اجتماعی مشترک بین خیلی از ما ایرونی ها هست، میدونم که تو این مورد تنها نیستم. یعنی اینجوری میشه که تو خیلی از قرارای شخصیم یا کاریم با افراد مجربی مواجه میشم که با این مسئله تقریبا خو گرفتن.
دو تا سوال:
اگر تو گذشته این اتفاق برای شما افتاد کی بود؟چه احساسی داشتین؟ چجوری هندلش کردین؟(یه کاری رو گذاشتین واسه دقیقه نود، یا سر یه قراری دیر حاضر شدین)
آخرین باری که یکی سر یه قراری که با شما داشت دیر اومد چه احساسی داشتین؟ رویکردتون چی بود؟
برای من به شخصه سروقت حاضر شدنم سر قرار خیلی موضوع مهمی هستش و حتی سعی میکنم حداقل 5 دقیقه زودتر برسم به محل قرار ، برای همین اگه کار دیگه ای باشه که نیاز باشه بین اون و آن تایمی قرارم انتخاب کنم مطمئنن قرارم رو انتخاب میکنم و بعد ازون به اون یکی کارم میرسم حتی اگه مجبور باشم از خواب شبم بزنم.
دو حالت داره اگرکه برای بعد از قرارم کار دیگه ای نداشته باشم یا روز رو بیکار باشم کلا ناراحت نمیشم و به مطالعه میپردازم تا وقتی که طرف مقابلم بیادش
ولی اگه کار زیاد داشته باشم و مشغول حسابی ، بعد از یه ربع اگه نیاد ترک میکنم محل قرار رو ، اگرهم که قبل از یه ربع و با تاخیر بیادش بهش میگم که ازین اتفاق ناراحتم و برای دفعه دیگه ترجیح میدم که چنین اتفاقی نیوفته .
بذار اینجوری بگم: پدر بنده یه اخلاقی داره که هر وقت قرار باشه یکی از اعضای خانواده بره مسافرت و برای این کار بلیت قطار واسه یه ساعت مشخصی بگیره، از دو ساعت قبلترش هی داد وبیداد میکنه که حاضری، بریم بریم بریم و در نهایت هم حدودای یه ساعت زودتر اون عضو بخت برگشته رو یه ساعت زودتر میرسونه به ایستگاه. جالبیش اینجاست من این اخلاق رو تقریبا تو همه پدرای خونواده(پدربزرگ و عموها) هم میبینم.
حالا که دیگه یه سن و سالی از ما بچه های خونواده گذشته و 50 % مون هم سبیل درآوردیم، سر این قضیه خیلی سربه سر پدر جان میذاریم!!
ولی قسمت بدش اونجاییه که با اینکه من اینکارشو خیلی دوست دارم ولی الان هروقت که بلیت قطار دارم و تنهایی دارم میرم راه آهن تو اکثر موارد(همشون) اون صد متر آخر مسیر تا راه آهن رو می دو اَم!!!
با اینکه خودم بد جور رو سروقت بودن حساسم(و با تقریب بالایی خوش قول:innocent:) ولی بعضی مواقع، یا از دویدن خیس عرقم یا از مقیاس 5 تا 10 دقیقه ممکنه تاخیر داشته باشم.
اینا رو تعریف کردم که بگم دقیقا نمی دونم این ساختارذهنی خودمه که باعث میشه نظم درستی نداشته باشم یا تربیت خانوادگی یا تعامل از هر دو!