امروز چند کارشناسی در مورد اسطوره ضبط کردم (چندتا از اساتید که دکترا داشتن) اما جالب بود که یک نفر شروع به صحبت که کرد بدون تپق 10 دقیقه حرف زد ولی بی روح.
من برای خودم سوال شد چرا یک نفر با این سطح از دانش و حتی تجربه زیاد در تدریس چطور هنوز فن بین خوبی ندارد و شنونده رو خسته می کند
منم بدم میاد کسایی که با تن صداشون بازی نمیکنن رو تحمل کنم
باید صدا روح داشته باشه و کلی زیر وبم جذاب
برای یه سخنرانی در حد تد، حدود هشتاد ساعت تمرین لازمه. به نظر شما کسی چنین هزینه ای میکنه؟ اون هم وقتی انتقال دانش و تجربه اون قدر تو سیستمها اهمیتی نداشته باشه و به حساب نیاد؟
شاید هیچ وقت ارائه و بیان خوب جز خواسته ها و آرزوهای ایشون نبوده و صرفا به اجبار سیستمهای ناقص، مشغول تدریس هستن. اکثر اساتید دانشگاه تو ایران الان از این دست هستن. معمولا از هر ۷-۸ استاد دانشگاه یه نفر عاشق تدریس هست و واقعا روی ارتقای بیان و ارائه ش وقت میذاره.
در مورد رشته های دیگه حرف شما درست، اما برای دکترای ادبیات فارسی حرف شما رو قبول ندارم ببخشيد
من شغلم جوریه که مجبورم صحبت های کارشناسی رو گوش کنم و ضبط کنم بعضی واقعا انسان رو میخ کوب میکنه بعضی صحبت ها هم باید خودتو با گوشیت سرگرم کنی تا ضبط تموم بشه
محتوا و دانش فقط بخش کوچکی از یک سخنرانی است، و اون چیزی که مهمه در ارائه، مهارتها و تکنیکهای سخنرانی است که دنیاییه برای خودش، کلی آموزش و همونطور که لاله گفت کلی تمرین هست پشت یک ارائه خوب و جذاب!
من سالها تدریس کردم ولی اینا چیزهاییست که من به تازگی در یک دوره تخصصی، دیدم و متعجب شدم که چقدر کم میدونستم:
سخنرانی (ارائه یا تدریس) خوب سه بخش
- شروع
- میانه
- پایان
داره، که هرکدوم کارکردهای خودش رو داره و روی همه اونها باید کارکرد!
همینطور فن بیان که باز کلی آموختنی است!
مثلاً فکر میکردید، بازی تند ادا کردن عبارتهای سخت جز تمرینات فن بیان باشه:
- قوری گل قرمزی
- افسر ارشد ارتش اتریش
- شیش سیخ جیگر سیخی شیش زار
- دو دزد رفتن دزدیدن بز، دزد اول دو بز دزدید و دزد دوم یک بز،دزد دو بز به دزد یک بز گفت، تو دزد یک بز دزدی و من دزد یک بز!
سلام واقعا جالب و مفید بود کاش بیشتر در مورد سخنرانی وفن بیان بنویسید ممنونم
از نظر من در وهله اول بحث نیت سخنرانیه به قول جمله معروف که میگه حرفی که از دل برآید لاجرم بر دل نشیند. نوع تمرین و تغذیه درست در مبحث بعدی قرار میگیره و در آخر فنون سخنرانی و روان شناسی و ابتکارات در فن بیان ( مثلا سهیم کردن حاضران در بحث)
نه هر که چهره برافروخت دلبری داند
نه هر که آینه سازد سکندری داند
نه هر که طرف کله کج نهاد و تند نشست
کلاه داری و آیین سروری داند
تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن
که دوست خود روش بنده پروری داند
غلام همت آن رند عافیت سوزم
که در گداصفتی کیمیاگری داند
وفا و عهد نکو باشد ار بیاموزی
وگرنه هر که تو بینی ستمگری داند
بباختم دل دیوانه و ندانستم
که آدمی بچهای شیوه پری داند
هزار نکته باریکتر ز مو این جاست
نه هر که سر بتراشد قلندری داند
مدار نقطه بینش ز خال توست مرا
که قدر گوهر یک دانه جوهری داند
به قد و چهره هر آن کس که شاه خوبان شد
جهان بگیرد اگر دادگستری داند
ز شعر دلکش حافظ کسی بود آگاه
که لطف طبع و سخن گفتن دری داند
سلام
10 دقیقه صحبت بیوقفه اما بیروح یعنی اینکه سخنران، یک متن ازپیشتعیینشده رو براتون بازگو میکنه. اگه پادکست بوده که احتمال قریب به یقین از روی نوشته میخونده!
اگه سخنرانی زنده باشه که خدا میدونه چقدر جلوی آینه تمرین کرده برای بازگوکردن واو به واو کلمات؛ که در هر دو حالت، شنونده رو خسته میکنه.
بعید میدونم رابطه مستقیمی بین «میزان دانش یا تجربه زیاد» با «فن بیان» وجود داشته باشه. بسیاری از بزرگان حوزههای مختلف فاقد فن بیان قوی بودن یا هستن. مثل مرحوم دکتر حسابی.
و بالعکس، خیلی افراد توخالی دارای قدرت بیان شگفتانگیز
راستی چون دیدم در مورد «اسطوره» تحقیق میکنین گفتم شاید بد نباشه یادآوری کنم [گفتم یادآوری، چون احتمال میدم خودتون درجریان باشین] که در سایت «ویرگول» سلسله مطالب دکتر علی نکویی با عنوان «چرا اسطوره میخوانیم» درحال انتشاره. البته چون موضوع اسطوره برام جذاب نیست نخوندمشون (سلیقهها متفاوته بهرحال)
با قسمتی از حرفات موافق نیستم اون آدم تو خالی که میگی شاید از لحاظ دانش روز خالی باشه ولی احتمالا از تجربه و خودآگاهی پره
فن بیان می تونه یه موضوع خیلی معمولی رو فوق العاده جذاب بکنه.
من گوینده هستم و مدتی هم به هنرجوهای گویندگی فن بیان درس می دادم.
برای جلسه دفاع از پایان نامه فوق لیسانسم خودم می دونستم که پژوهشی که نوشتم خیلی می شه بهش ایراد گرفت و مشکل داره.خیلی هم اضطراب گرفته بودم که چه کنم.
بعد به این فکر کردم که باید روی نقطه ی قوتم یعنی همون فن بیان و نحوه ارایه م تکیه کنم. جلسه دفاعم بیش تر شبیه یک اجرای تلویزیونی بی نقص بود و حسابی داورها تحت تاثیر قرار گرفتند. بدون کم اوردن حتی دقیقه زمان و درخواست برای زمان بیش تر، بدون جاانداختن مطالب اصلی و زیاده گویی های فرعی و بدون قلمبه سلمبه گویی. نمره بالایی گرفتم ولی خودم می دونم که فقط به خاطر فن بیانم بود.
(و البته که پاورپوینتم هم کاملا اصولی و مختصر و مفید بود و کل پژوهش رو خالی نکرده بودم روی تصویر. اشتباهی که اغلب دانشجوها انجام می دند.)
کاملاً درست میگین. موافقم باهاتون. البته منظورم این نبود و شاید ایراد از نحوه نگارشم بوده که چنین برداشتی شده.
ممنون از شما
چه عالی!
نظرتون چیه اینجا یا در یک موضوع جدا چند اصل یا تکنیک به پادپرسیها یاد بدید؟؟
من برعکس شما ایرادی که در دفاع از پایان نامه گرفتن ازم، طرز ارائه بود!!! داور نمیدونست من معلم هستم و مثال زد از خودش که تو تجربه معلمی خوب عمل کرده و کلی یاد گرفته، من هم معلم بودم و فکر نمیکردم معلم بدی باشم ولی اونموقع و بعدش متوجه شدم که بسی نکته باریکتر ز مو اینجاست!
چه پیشنهاد خوبی!
چه دورهاای لیلااا؟
چه جالب! چه محتوای جامعی …
کاش برای معلمین واساتید یک دوره فن بیان بزارن
ویا یک آزمون در این مورد ازشون بگیرند بعد سر کلاس درس مشغول تدریس بشوند
دوره بسیار مفیدی هست، ولی چون با شروع مدارس مقارن شد، من بسیار کم بهره بردم، البته همون کمش هم خیلیه!
درسته و خیلی لازمه ولی برعکس؛ کلی هزینه میشه برای کلاسها و محتواها و آزمونهای غیرکاربردی
درست مثل وضع آموزشهایی که مدارس و دانشگاهها ارائه میدهند، که نیازها در آن دیده نمیشود، وضع آموزش به معلمان هم همین است. و اینها به شدت به هم وابسته است.
ولی این دلیل نمیشه ما دنبال ارتقا خودمون نباشیم؛ البته هزینه مادی و معنوی داره و استقامت زیاد میخواد؛ و رشد به کندی صورت میگیره. مخصوصا در مدارس دولتی! چون در مدارس پولی رقابت وجود داره، هرچند درصد زیادیشون همان روال سنتی رو اجرا میکنند.
با اینکه حرفاش سرد بود شیرینیه نگاهش مرا به دلنشین ترین لحظه ی عمرمرساند