چرا قدم اول سختترین قدمه؟

توی زندگی زیاد اتفاق افتاده که وقتی کاری رو خواستیم شروع کنیم، بیشترین مکث و تردید را روی قدم اول داشتیم. بخصوص وقتی کاری چندمرحله‌ای و طولانی باشه، قدم اول به نظر سختتره میاد.

  • به نظرتون برای همه این اتفاق میوفته؟ یا بستگی داره به تیپ شخصیتی؟
  • تجربه قابل بیانی از غلبه یا عدم غلبه بر این مرحله دارید؟
  • چجوری وقتی یه تصمیمی میگیریم شروعش کنیم؟
  • چگونه بر تنبلی و ترس از شکست غلبه کنیم؟

9 پسندیده

در ره منزل لیلی که خطرهاست در آن / شرط اول قدم آنست که مجنون باشی

همیشه اول قدم برای همه سختتر است ترس از شکست .ترس از مشکلات بعدی .ترس از سرزنش دیگران و… همه دست به دست هم میدهند تا قدم اول سختتر باشه

6 پسندیده

دلایل زیادی داره هم شخصیتی هم انسانی
1: انسان ها فکر می کنند در قدم اول برای اینکه کاری و استارت بزنند باید آگاهی کامل یا تجربه ای داشته باشند. در صورتی که اینطوری نیست و همین که اگاهی و دانایی قدم های اول و داشته باشند کافیه
2:اعتماد به نفس منفی دارند یعنی با اینکه توانایی کاری و دارند ولی باور دارند نمی تونند
3:خیلی از انسان ها شرایط بد شناخته شده رو به شرایط خوب ناشناخته ترجیح می دنند
4:تیپ شخصیتی افراد طوری هست که همیشه پاشون روی ترمزه (ترمز روانی) مثلا شخصیت مضطرب یا بد بین یا وسواسی.
و …

5 پسندیده

من گاهی قدم اول رو از صفر به یک میدونم. چون وقتی قدم اول برداشته شد، بر اساس قانون دوم نیوتون حرکت ادامه پیدا میکنه و انجام شدن کار با ادامه همون حرکت کوچک انجام میشه.
توی کتاب توان بی پایان آنتونی رابینز خوندم که یک فن NLP رو برای شروع کار میگه. که برای من بارها تاثیر مثبت داشته.
ابتدا تصویر کار رو باید توی ذهن تصور کنیم. اجازه بدیم هر قدر میخواد بزرگ، روشن و نزدیک باشه بهمون. مثل آشپزخونه ای که من شلخته کردم و الان در خیالم احساس میکنم وسط آشپزخونه توی وسیله ها و کاسه ها و… هستم. بعد با ذهن این تصویر رو کوچیک میکنیم. طوری که خیلی کوچولو بشه، اندازه یک تیله یا شاید کوچیکتر. کوچولو، کف دستمون باشه.
حالا دیگه تمیز کردن آشپزخونه کار بزرگی به نظر نمیاد.
من برم آشپزخونه رو تمیز کنم

5 پسندیده

ممنون برای راهکار :pray:

دوستان. شما چه راهکاری دارید؟ ترس از شکست، تنبلی، مشکلات غیره همه و همه دست به دست هم میده که ما شروع نکنیم یا شروع کند و سختی داشته باشیم. چجوری به این ترس و مشکلات غلبه کنیم؟ چجوری انگیزه میتونه قوی تر از ترس بشه؟

3 پسندیده

خب این سوال خیلی کلیه اول باید دید مشکل چیه
مثلا تنبلی
چرا تنبلی؟ چی شده که به اینجا رسیده حتما تنبلی دلیلی داره،آدم تنبل کارهای خودشم انجام نمیده چه برسه به کارهای جدید و سخت
ترس از شکست: ترس از شکست معنا نداره چون نگرانی که در مورد آینده باشه رو ترس نمی گن میگن اضطراب و نگرانی. این مقدار اضطراب و نگرانی اگر زیاد باشه خیلی بده و حتما باید درستش کرد دلایل مختلفی هم داره

یکم مثبت فکر کنیم (نمیه پر لیوان و ببینیم ولی به نمیه خالی هم توجه داشته باشیم)
این باور و در خودمون بوجود بیاریم که بدون شکست زندگی پیشرفت نمی کنه و هنر این نیست که ماشین زندگی رو یکجا پارک کنیم و بگیم اصلا تصادف نکردیم(پیشرفت هم نکردی)
برای انجام یک کار بزرگ فقط کافیه، راه چند قدم جلوترمون رو بدونیم نه کل مسیر یعنی یکمقدار آگاهی لازم و که داشتیم می تونیم شروع کنیم

ما باید این باور رو در خودمون به وجود بیاریم که وقتی به مسئله تصمیم گیری میرسیم از سه چیز نباید بترسیم یا اضطراب داشته باشیم
1:اشتباه چون خیلی وقت ها همین اشتباه کردن راه یاد گرفتن هست
2:شکست هر شکستی پل پیروزی بعدی هست
3:حرف و نظر مردم که تو این شرایط باید کمتر از همیشه بهشون توجه کرد

3 پسندیده

ادم تنبل هم اگر انگیزه کافی برای انجام کاری رو داشته باشه انجامش میده
ادم تنبل پای جون مادرش یا بچش گیر باشه باز تنبلی میکنه؟
و فکر میکنم با هر تیپ شخصیتی هم این موضوع صدق کنه

من واسه شروع یک کار جدید دو مرحله رو انجام میدم
. یک مدت زیادی روش فکر میکنم تا مطمئن باشم که اون ارزششو داره، این باعث میشه مطمئن بشم که ترسیدن اشتباهه یا دیر شروع کردن عامل شکست
. دو رویا پردازی میکنم و تموم شدن کار و جشن اخر کار رو میبینم تا انگیزه لازم رو بدست بیارم و لذت کافی رو از کاری که دارم انجام میدم ببرم

وقتی مسیر رو بشناسم و از نتیجش مطمئن باشم دیگه نیازی نیست من قدم اول رو بردارم. قدما تند تند برداشته میشه و من فقط گاهی بهش استراحت میدم

2 پسندیده

وقتی اولین بار شروع به کاری میکنیم هیچ تجربه ای در آن مورد نداریم ابتدا با اندیشیدن تمام جهات کمی وقت گیر و کمی سخت تر است تا قدمی به جلو بگذاریم ولی هنگامیکه شرو به قدم های بعدی نمودیم دیگر سختی ها کم و کمتر میشوند و ما هم کم کم تجره حاصل میکنیم و دیگر سختی احساس نمیکنیم.

1 پسندیده