چرا قشر تحصیلکرده بیکار می مونند؟

چرا افراد تحصیلکرده و جویای کار در یافتن کار موفق نیستند؟

4 پسندیده

آموزش هایی که در گذشته داده میشده طوری نبوده که به دانش آموزان روش استفاده درست و در راستای شغل رو بهشون یاد بده.
الان می بینید طرف توی اداره ی تامین اجتماعی( مثلا) داره جواب ارباب رجوع میده، در حالی که مدرک تحصیلی مهندسی عمران داره.
جای دیگه دیدم حسابداری خونده بود ریس دفتر یه مدیر بود.
این از ادارات دولتی.
جاهای خصوصی و بازار کار هم همینطوره.
مدرک تحصیلی ارتباطی با شغل فرد نداره.
حالا یه فیدبک میزنم به همون کارمند تامین اجتماعی،به هر دلیلی از کار بیکار میشه.
چندین سال هم توی اون اداره سابقه کار داشته اما حالا که می خواد یه کار تازه شروع کنه از دانش بایگانی شده اش نمی تونه درست استفاده کنه، جای دیگه شغلی مرتبط با شغل قبلیش بهش نمیده و در نتیجه"بیکار" میشه.

5 پسندیده

به قول یک اصل ساده اقتصادی ، عرضه و تقاضا همخوانی ندارند. خروجی دانشگاه با ظرفیت اقتصاد نمیسازه به خصوص در تخصص‌های بالای خدماتی ، صنعتی و کشاورزی.
یک نکته مهم اینکه یک نیت مهم از راه‌اندازی دانشگاه (تهران - 1313) پرورش کارمند برای بوروکراسی اداری جدید(مدرن)ی بود که در ایران ایجاد شده بود. (که افراد دیپلمه هم عموما چنین کارهایی رو میتوانستند انجام دهد اما خب دانشگاه برای مراتب تخصصی‌تر لازم بود از صنعت تا بهداشت)

اما از اواخر دهه 40 شیب راه‌اندازی دانشگاه اوج گرفت. لیسانسه‌های فراوانی که جایگاهی در ادارات دولتی نداشتند. از طرف دیگه به قول جلال آل احمد در کتاب غربزدگی ، حکومت‌داری به دویست خاندان محدود شده و از اون طرف دانشگاه مداوم خیل عظیم جوان لیسانسه وارد جامعه میکرد و این تناقض باعث بیکاری و عواقبی میشد (که شد).
(در زمان بازگشت سلطنت به فرانسه بعد از سقوط حکومت ناپلئون _ 1815 _ هم چنین وضعی رخ داد که تحت عنوان پیرسالاری معروف شد. محصلینی که نه بازارکاری برایشان بود و نه جایگزین افراد مسن دیوانسالاری میشدند)

به نظرم اینها دو معضل از مجموع معضلاتی است که این وضعیت رو ایجاد کرده.

7 پسندیده

نکته‌های مهمی گفته شد:

  • تفاوت زیاد آموزش داده شده به کار
  • عرضه و تقاضا

وقتی با یکی از ۳ استاد تمام و معاون پژوهش دانشگاه، درباره توانایی‌های اینترنت و روش‌های پژوهش بحث کردم در آخر با لهجه خاص خود گفت: پسر جان دانشگاه جای تحقیق نیست. دانشجوی لیسانس باید بنشیند و تمرین حل کند تا نمره خوب بگیرد.
فکر می‌کنم در تمام مدت دانشجویی پشت و رو راه می‌رفتم. هر روز به عقب حرکت می‌کردم.

شنیده‌ام که بسیاری از دانشگاه‌های خارجی هم وضعیت چندان بهتری ندارند.
اما در نتیجه، به نظر من دانشگاه، دست‌کم دانشگاه‌های ما ارزش‌آفرینی ندارند. فقط یک سری محاسباتند. شاید بیش از ۹۰ درصد دانشگاه چنین بود و می‌خواست یک چیزی را از شخص بسازد که امروز با یک نرم‌افزار (با دلار ۱۵هزار) ۱۰میلیونی می‌توان انجام داد.
در صورتی که انسان باید فکر کند. نه فقط یک محاسبه‌گر ساده (یا کمی پیچیده). این وضعیت در علوم انسانی هم هست البته.

همیشه آرزو داشتم چیزی بسازم که کار کند. به درد بخورد. حاضر بودم برای آزمایشی که سال‌ها صدها نفر جواب غلط آن را در یک ساعت مثلا پیدا کردند و تحویل دادند، ۱۲ ساعت بارها انجام دهم، اما واقعیت را پیدا کنم و فهمیدم سال‌هاست که این آزمایش، یک مدار خاموش تحویل می‌دهد و صدها دانشجو از یک مدار خاموش نتایجی! را روی کاغذ می‌نویسند.

اما چه می‌شود که این همه دانشجو پاسخی غلط را از روی جواب‌های سال‌های قبل آن هم در یک دانشگاه دولتی کپی می‌کنند.
به نظر من دانشجویان به دنبال چیز دیگری هستند اما به دانشگاه می‌روند. یعنی نیازهای اولیه آنان تأمین نشده. و مسیر این نیازها دانشگاه نیست. نیاز مالی، جنسی، عاطفی!!! ولی واقعیت این است که دانشگاه خالی از این‌هاست و دانشجوی نیازمند، تنها وقت خودش را در دانشگاه دارد تلف می‌کند.

به قول یکی از استادان دوره گردشگری، استادان در واقع مرده می‌شورند! مرده‌ای به نام کلاس مانده و اگر بماند… پس مجبورند این مرده را به گونه‌ای با کلاس‌های کلیشه‌ای و امتحان‌های تکراری و کلیشه‌ای بشورند.

5 پسندیده

با این‌که خیلی ساده‌سازیه ولی: قاعدتاً دانشگاه باید نیاز به مهارت‌آموزی/علم‌آموزی پاسخ می‌داد ولی دانشگاه ما ترجمه‌ایه و گه‌گاهی هم پاسخ‌هایی به نیازها می‌ده، گویی هدف‌ش چیز دیگه‌ست.

2 پسندیده

اول اینکه به نظرم چیزایی که تو دانشگاه یاد میگیریم با چیزایی که قراره توی کار ازش استفاده کنیم فاصله داره
و بعد اینکه نسبت افراد تحصیل کرده به افراد مورد نیاز برای کار خیلی زیاده
دلیل بعدی میتونه بی علاقگی خیلی ها باشه توی رشته ای که تحصیل کردن چون خیلی هامون از روی علاقه وارد رشته امون نشدیم
و اینکه خیلی اوقات هم با ادامه تحصیل سطح توقعات بالا و بالاتر میره

3 پسندیده

یکی از دلایل بیکاری در افراد تحصیل کرده خود تحصیل هست هر چه تحصیلات بالاتر می‌رود درصد بیکاری هم بیشتر می‌شود. چرا؟ چون زمانی که فرد سالها به دنبال تحصیل رفته و امروز فارغ التحصیل شده است توقعش بالا رفته و میخواهد پست مدیریتی بالا بگیرد یا در زمینه رشته تحصیلی خود شغل در خور شان تحصیلاتش پیدا کند.

از طرفی چون در دانشگاه ها به صورت تئوری چیزهایی را تدریس میکنند که نسبت به دانش روز عقب هست دانشجو بعد از فارغ التحصیلی تخصص به روزی ندارد که به درد بازار کار بخورد. مدیران و کارآفرینان بیشتر رغبت دارند کسانی را بکار بگیرند که تجربه کاری داشته باشند تا مدرکه تحصیلی.

من در مجموعه خودم که شامل فروشگاه فیزیکی و دو فروشگاه تخصصی اینترنتی است کارمند با مدرک تحصیلی فوق لیسانس دارم که از نظر تخصصی از کارمند با مدرک سیکل ناتوان تر است. کارمند مدرک سیکل چون سالها در بازار کار بوده کوهی از تجربه اندوخته اما کارمن تحصیل کرده یک سری فرمول و معادله که هیچ کاربردی برای کار من ندارد. اما در این مجموعه کارمندانی دارم که در کنار تحصیل چند سال در بازار کار حضور داشته و کلی تجربه کسب کرده که امروز بسیار موفق هست و به راحتی از عهده هر کاری بر میاد.

3 پسندیده