بارها اتفاق افتاده که براساس شنیده هامون آدمها رو قضاوت میکنیم، چرا همچین اجازه ای به خودمون میدیم؟ چرا شخصیت یه نفر رو جلوی بقیه زیر سوال میبریم؟
تاحالا برا من پیش اومده که براساس حرفایی که زدم باعث قضاوت اشتباه بقیه درمورد یه شخص خاص شدم، تصمیم دارم رو خودم کار کنم نه درمورد کسی پیش بقیه حرف بزنم و نه در مقابل شنیده هام بقیه رو قضاوت کنم.
شما چی ؟ برای شما هم پیش اومده قضاوت کنین؟
این قضاوت دست ما نیست، مغز ما مثل راننده ای می مونه که همیشه در حال سبک و سنگین کردن شرایطه ولی خودش خبر نداره. به نوعی در اختیار خوداگاه نیست.
ما همیشه در حال پردازش اطلاعات هستیم بین خوب و بد درست و غلط زشت و زیبا فقط بعضی وقتا متوجه این قیاس و مقایسه هستیم بعضی وقت ها نه.
دقیقا این کاریه که نباید انجام بدیم. یعنی اشکال نداره کسی و قضاوت کنیم ولی تا مطمئن نشدیم اصلا نباید این قضاوت و علنی کنیم یا ابراز کنیم یا بذاریم این قضاوت روی رفتارمون تاثیر بذاره.
می خوام بگم اشکال نداره قضاوت کنیم ولی باید این قضیه رو بدونیم که این قضاوت فقط یکجور احتمال هست و 100 % می تونه اشتباه باشه برای همین تا مطمئن نشدیم نباید در عمل کاری بکنیم، یا بدتر بخوایم این قضاوت و با کسی هم مطرح کنیم.
من خودم خیلی این کارو انجام میدم ولی همیشه پیش خودم میگم خب فعلا همین قدر در موردش میدونی وقتش نیست که با این اطلاعات کم تصمیم بگیری یا چیزی به کسی بگی، بعد این باعث میشه همینطوری قضاوت خودم و آپدیت کنم تا شناخت بیشتری حاصل بشه.
ولی بعضی وقتا کاریش نمیشه کرد. مثلا من وقتی می خوام کسی رو برای شغلی مورد ارزیابی انجام بدم باید با همین اطلاعات اندکی که دارم تو زمان کمی که دارم باید این قضاوت و انجام بدم. توانایی کامل هیچ شخصی ربطی به مدرکش نداره ولی آدم مجبوره قضاوت کنه.
درسته. منم این مشکل رو داشتم. اما دارم روش کار میکنم و موفق هم بودم. به صورتی که بلا فاصله تا ذهنم میاد قضاوت کنه به خودم میگم: خودت رو بذار تو شرایط اون. یا میگم که من هنوز اونقدری نمیشناسم که بخوام قضاوت کنم
اینم فقط با تمرین درست میشه و به مرور میشه عادتت. مطمئن باش جواب میده
در مورد دلیلش. من عقیدم اینه که محیط و تربیت اینو بهمون یاد داده. یعنی از کودکی قضاوت کردن بزرگ ترامون رو دیدیم و این تو مغزمون ثبت شده. ایران جو غالبش متاسفانه اینطوریه. اما غمی نیس! همین که من یا تو با رفتارمون بتونیم حتی یه ذره جامعه رو تغییر بدیم خودش خیلیه. همین که به کسی که میخواد کس دیگه ای رو پیش تو قضاوت کنه تو بگی ما درک کافی رو راجع به درون اون شخص نداریم خودش خیلی جرات و فرهنگ میخواد. اینجوری هم خودتو عادت میدی هم طرف مقابل یه جرقه تو مخش میخوره که از یه زاویه ی جدید مسائل رو ببینه.
چقدر دیدگاه معتدل و جالبی . درسته، دیدگاه غالب ایران متمایل به قضاوت منفی هست، اون هم صرفا براساس دیدگاه نه براساس تجربه. یعنی وقتی قضاوت و نقد در ایران رو میبینی، اگر ندونی ایران چه شکلیه، فکر میکنی یه سروگردن بالاتر از سویئسه! در عوض در تشویق و روحیه دادن به همدیگه بسیار خساست به خرج میدیم، بیشتر به دنبال نکتهای هستن که از تشویق صرفنظر کنن و به نقد بپردازیم!
علتش خود خواهیه به نظرم و این تمایل به پیدا کردن ضعف دیگران از اینه که میخوایم ضعف خودمون رو نبینیم و پیش خودمون بگیم فلانی هم ضعف داشت و مورد قضاوت منفی قرارش بدیم در حالی که شاید خودمون هم همون ضعف رو داشته باشیم
بلی به نظر من هم باید قضاوت را در مورد هر کسی رها کنیم اگر چه دیده یا شنیده باشیم چون هتک حرمت کار خوبی نیست، بهتر است تا اینکه وقت خود را به قضاوت بالای دیگران وقف کنیم آن زمان را برای عیب های خود و بهبود حالت خود مصرف کنیم.
چقدر اینجا خوبه ،قبلنا فکر میکردم فقط من قضاوت میکنم…(خدا نکنه برای آدم عادت بشه )
منم مثل شماها فکر میکنم اول از همه بخار جو حاکم برجامعه و فرهنگمونه،اما خوبه که یادبگیرم هیچوقت قضاوت نکنیم (ذهن که ناخودآگاه،کارش اینه)ولی حداقل به زبون نیارین چون قضاوت فقط مخصوص خداست ما نه جای اون ادماییم نه اطلاعات کافی داریم ما فقط یه بخش کوچیکشو میبینیم،(قضاوت ماهم فقط به درد خود ما میخوره چون دید ادما متفاوته ،و اون ادم ممکنه یه جا دیگه یا با یکی دیگه رفتار دیگه ای داشته باشه
فقط وقتی نظر بدین که خود طرف از شما بخواد (البته اگه دیدین جنبه اشو داره (ناراحت نمیشه )و مفیده ،درغیر اینصورت پیشنهاد میکنم همونجاهم اینکارو نکنین )
آدما وقتی عصبین نمیفهمن چیکار میکنن ،ماها خودمونم دوست نداریم قضاوت بشیم ،پس بیاین آدمای دوست داشتنی باشیم
گاهی فک میکنم قضاوت کردن ما ریشه در این داره که از بالا به رفتار دیگران نگاه میکنیم یعنی اینکه خودمون را صالح و دانا میدونیم و انگشت اشارمونو به سمت طرف مقابل میگیریم و با تفکر خودمون حلاجی میکنیم و نتیجه گیری. من فک میکنم خوندن کتاب ملت عشق 40 قانون اساسی زندگی و بهمون یاد میده که یکیش هم همین چطور قضاوت نکردن هست. داستان های مولانا و شمس از سر زدن شمس به محله ی فاحشه ها تا درخواست شراب شمس و غذا خوردن شمس با جزامی ها هزارتا حرف داره که کمک بزرگی به ما میکنه.کمک میکنه که توجه به حاشیه های زندگی و کم کنیم و توجه اصلیمون به کمال و مفهوم اصلی زندگی خودمون باشه. واقعا ساده نیست این جمله رو درک کنیم قبل از اینکه در مورد راه رفتن دیگران قضاوت کنیم اول کفشاشو بپوشیم و باهاش راه بریم. برتر ندونستن خودمون از دیگران باعث میشه به خودمون بیاییم که ما اصلا تو جایگاه قضاوت نیستیم چون بصیرت اینو نداریم که پشت پرده رو ببینیم.
بله، برای من هم پیش اومده که بارها دیگران رو قضاوت کنم، بدون اینکه پیش از قضاوتهام چنین برنامهای داشته باشم. سوالتون خوب بود و باعث شد عمیقتر به این اتفاق، قضاوت کردن، نگاه کنم و چکیدهی مطالعهی کوتاهم از این وبسایت رو به اشتراک بذارم:
افراد عمدتا به چهار دلیل دیگران رو قضاوت میکنن:
-
احساس ناامنی میکنیم و دلمان میخواهد کس دیگری باشیم.
این احساس عمدهترین عامل قضاوتهای ما دربارهی دیگران هست. وقتی از چیزی که هستیم و یا موقعیتی که در آن قرار داریم، راضی نیستیم تلاش میکنیم با قضاوت دیگران رو پایین بکشیم. اگرچه با این کار، نیاز اصلیمان رفع نمیشود ولی تلاش میکنیم با ایجاد حس بد در دیگران حال خودمان را خوب کنیم. -
میترسیم!
وقتی ترسیدیم، تلاش میکنیم با قضاوت دیگران ترس خود را کاهش دهیم. مثلا وقتی دو خانم، زنی زیباتر از خود ببینند و موقعیت خود را در خطر ببینند، تلاش میکنند با قضاوت ظاهر او و تمسخر، خطر را برای خود کاهش دهند و یا حس بهتری در خود ایجاد کنند. -
احساس تنهایی میکنیم.
وقتی تنها هستیم، تلاش میکنیم با قضاوت سایرین ارتباطی با افراد برقرار کنیم. ولی متاسفانه چنین ارتباطی بر اساس افکار منفی هست.
چنین قضاوتهایی چه نتایجی را رقم میزنند؟
- دیگران را آزرده میکند.
- باعث میشود نسبت به خودتان حس بدتری پیدا کنید.
- باعث میشود تشویق شوید خودتان را بیشتر قضاوت کنید.
بهترین راه برای کاهش قضاوتهایمان این است که:
- روی زندگی خودمان متمرکز شویم و نه زندگی دیگران.
- احساسی که قضاوت در بلندمدت در ما ایجاد کرده همیشه به خاطر داشته باشیم.