همه موجودات با زبان خاص خودشون با هم ارتباط برقرار می کنند. پس مساله متمایز کننده زبان ما از زبان بقیه انتقال اطلاعات و ارتباط برقرار کردن صرف برای تداوم نسل نیست.
تفاوت زبان ما و بقیه موجودات اینه که همرا شده با تکامل شناختی که و این قدرت رو پیدا کردیم که در مورد چیزهایی که وجود ندارن صحبت کنیم و درکشون کنیم حتی : افسانه ها ، اسطوره ها، خدایان، مذاهب، شرکتهای … خوبی این ارتباط چیه؟ بعضی معتقدند این خوب نیست! ( بقیه موجودات ندارندش، البته در مورد شامپانزه ها و والها کمی این نوع ارتباط رو دارن، اما یه چیز دیگه ندارن این که خبر ندارن که می تونند در جمعیت های خیلی بزرگ قد جمعیت مورچه ها زندگی کنند یا واقعا نمی تونند، مثلا شامپانزه های خانوادگی زندگی می کنند و شامپانزه های یه خانواده وقتی به خانواده دیگه نزدیک میشن ارتباط خاصی نمی تونند برقرار کنند)
اما برتری این ارتباط با نوع ارتباطی که مورچه ها و زنبورها دارن در چیه واقعا؟ ارتباط ما خیلی منعطف تر هست. مورچه ها هم تداوم نسل دارن، هزاران هزار مورچه با هم در تبادل اطلاعات هستن، از بچه هاشون مراقبت میکنند اما اینها بر اساس چیه؟ اینها منعطف نیستن چون فقط بر مبنای ژنهاشون دارن کار می کنند. مثلا فرض کن که یه کلنی مورچه یا زنبور در شهر الف دچار سیل بشه، چطوری می تونه به همسایه های شهر ب در کسری از ثانیه خبر بده که سیل داره به سمت شهر شما هم میاد. با این که اجتماعی هستن اما محدود هستن .
وقتی این موجودات دچار چالشهای جدید بشن واقعا نمی دونند چطور باهاش کنار بیان. مثلا فرض کنید که ما خودمون باعث شدیم که اب و هوای شهرمون الوده بشه، بعد خودمون متوجه میشیم چطوری؟ مثلا یه گروه میان مطالعه میکنند که میزان دی اکسید کربن بالا رفته. شما که این ازمایش رو انجام ندادین، و با سنسورهای شخصی هم حسش نمی کنید. چه کار می کنید؟ یه عده کمپین راه می ندازن که کمتر دی اکسید کربن تولید بشه، یا از دی اکسید کربن ایجاد شده فعلی یه طوری استفاده بشه . اما مورچه ها در این حالت چه کار می کنند دقیقا؟ فکر کنم بمیرن به به تدریج چون در کدهای ژنتیکیشون احتمالا این برنامه ریزی وجود نداره که وقتی دی اکسید کربن هوا بالا رفت چه کار کنند.
پس ویژگی زبان و ارتباط ما اینه که fiction language داریم شاید در ظاهر باعث و بانی خیلی اشتباهات بشری همین نوع خاص از زبان باشه اما این زبان می تونه کاملا نجات دهنده هم باشه. بسته به انتخاب خودمون . می تونیم باهاش با میلیونها نفر ارتباط برقرار کنیم و بر مبنای اصول این مدل خاص زبانی مدیریتهای بزرگ کنیم چون می تونیم در مورد چیزی که نیست و جز در ذهن وجود نداره، صحبت کنیم که باورش برای بقیه به تدریج شدنی میشه.
اگه برگردید به گذشته از زمانی که اسطوره ها شروع شدن تا الان که اسطوره ها تغییر کردن، ریشه پذیرش اسطوره ها رو در چی می دونیم؟ در همین نوع خاص زبان . در پذیرش یک نوع خاص fiction که به کمک زبان منتقلش کردیم بهم دیگه. پذیرش چیزهایی که فقط و فقط در تصور جمعی و شخصی ادمها وجود داره و وجود خارجی نداره اصلا.
مثلا مذاهب مختلف رو مقایسه کنیم، تفاوتشون در چیه؟ نوع داستانی که پذیرش میشه.
احتمال این که در هنگام غرق شدن یه قایق از مهاجران غیرقانونی، آدم الف از شهر الف ادم ب از شهر الف رو نجات بده به نظر شما بیشتره یا ادم ب از شهر ب ؟ با این فرض که مدت اشنایی این سه نفر به همین زمان شروع سفر تا غرق شدن محدود باشه. !
مثال دیگه اش شرکتهای کسب و کار هستن: ریشه تشکیل یه شرکت چیه؟ پذیرش یه داستان اقتصادی.
مساله اینکه از 70 هزار سال پیش تا الان. ما هیچ راهی برای برقراری ارتباط به جز پذیرش داستانهایی که فقط در ذهن فردی و جمعیمون هست نداشتیم برای برقراری ارتباط در یک جمعیت بزرگ. مثلا در بین شمنها این قانون بود که اگر از حرفهای رئیس قبلیه تبعیت نکنی، خدایان خشمگین میشن و تنبیه می کنندت. الان اینطوریه اگه از قوانینی که در شرکت پیاده شده تبعیت نکنی، شرکت تو رو تنبیه می کنه.
وجه مشترک اینها اینه که فیکشن هستن و البته در هردو حالت کمک می کنند به ارتباط بیشتر و بقای سیستمهای بزرگ
مثلا یه شرکت خودرو سازی رو در نظر بگیرید. پژو اولش توی یه خانواده کوچک شروع شد توی یه شهر کوچک اما الان چندین هزار کارمند داره و میلیونها ماشین تولید می کنه اما واقعا پژو چیه؟
ماشینهایه که تولید کرده؟ نه
کارمندهاشه؟ نه
مدیرانشه؟ نه
سهام دارانشه؟ نه
ابزارهای تولید ماشینش و کارخونه هاشه؟ نه
تک تک اینها رو میشه از بین برد اما پژوه همچنان پا برجا بمونه. ابن یه این معنا نیست که نامیراست . نه میشه با یه دونه امضا پژو رو از زندگی ساقط کرد و در عین حال تمام فاکتورهای بالا در صحت کامل پا برجا بمونند!
شرکتهایی مثل پژو و گوگل هم بر مبنای داستانها هستن ،داستانی به نام Limited liability company فلسفه این که اینها unlimited نیستن در چیه؟
در اینه که یه زمانی من تصمیم میگیرم که یه شرکت بزنم به اسم گوگل ، نیاز به سرمایه دارم، میرم وام بزرگی میگیرم اما نمی تونم پرداخت کنم تهش همه اموالم رو از میگیرن. اما اگه من یه شرکت Limited liabilityباشم که یه وام بزرگ رو بگیرم و این شرکت رو همراه با چند نفر زده باشیم و نتونیم وام رو پرداخت کنیم تهش چی میشه؟ شرکت می پاشه اما کسی اموال شخصیش رو از دست نمیده . انقدر هم به وجودشون عادت کردیم که فراموش کردیم اینا دقیقا چی هستن .فرض کنید شما توی گوگل سرمایه گذاری می کنید. بعد ورشکست میشه. یقه کی رو می گیرید دقیقا؟
یقه ارموند پژو که دقیقا کاری رو کرد که شمنها می کردن البته به کمک وکیلش
مساله اساسی در ارتباط انسانها این نیست که چطوری میشه یه داستان رو گفت . داستان گفتن راحته. مساله اساسی اینه که چطوری این داستان که میگیم بتونه میلیونها نفر رو متقاعد کنه که بپذیرندش. فقط یه لحظه تصور کنید که چقدر ارتباط انسانها و متقاعد کردنشون و بیان داستانها فقط بر مبنای چیرهایی بود که وجود خارجی دارند. چیزی که ایجاد شده در زبان اکادمیک بهش میگن imagined reality یا fiction construct یا social construct . که البته این با دروغ و گول زدن فرق داره که دروغ رو بین حیوانات هم دیده میشه.
همه می پذیرندش و تا وقتی پذیرش بشه بقا داره
خوبی دیگه اش هم اینه که به کمک این زبان فیکشن میشه جمعیت های بزرگ رو مدیریت کرد و قابلیت تغییر همگانی و سریع رو هم فراهم می کنه برای مثال سال 1978 فرانسه یه دفعه داستانش عوض شد، طی مدت خیلی کوتاه از مردم داستان رو عوض کردن . حکومت پادشاهی رو به مردمی تغییر دادن. پس به کمک این نوع ارتباط میشه تغییرات سریع اقتصادی و سیاسی و اجتماعی به وجود اورد. حالا این که نیت این تغییرات دقیقا چی باشه بسته به وجدان ادمها داره