چرا باید راجع به هر موضوعی به جای اینکه جواب رُک و مستقیم بدیم، هی تعارف می کنیم باهم؟
یا چرا همیشه سر سفره اصرار به خوردن بیشتر داریم؟
فرق تعارف کردن با ریاکاری یا دورو بودن چیه؟
چرا باید راجع به هر موضوعی به جای اینکه جواب رُک و مستقیم بدیم، هی تعارف می کنیم باهم؟
یا چرا همیشه سر سفره اصرار به خوردن بیشتر داریم؟
فرق تعارف کردن با ریاکاری یا دورو بودن چیه؟
تعارف کردن چون توی فرهنگ ما است خیلی وقت ها تنها برای اینه که تصویر مثبتی از خودمون ارائه بدیم( هرچند دروغین) ما اینطوری بزرگ شدیم از همون چاکرم و قربونت برم ها گرفته تا وقتهایی که می ترسیم احساس واقعیمون رو نشون بدیم.
اما فرق این کار با ریاکاری اینه که ریاکاری کمی آگاهانه تر انجام میشه و هدف خاصی داره که معمولا به نفع طرف است و جنبه منفی اش بیشتر است. تعارف کردن نوعی رفتار ریاکارانه است اما معمولاضرری به طرف مقابل نمی رساند و برعکس ضررش بیشتر به تعارف کننده است. اما ریاکاری مسلما رفتاری منفی و ضرر رسان است.
سماجت کردم و اصرار کردم / بفرمایید را تکرار کردم{ مرحوم ایرج میرزا}
ریا کاری برای خود نمائی و خود فروشی .
بر بساط نکته دانان خود فروشی شرط نیست / یا سخن دانسته گو ای مرد عاقل یا خموش{حضرت حافظ}
معمولا در مقابل آدمهای خبره ریا کاری ثمری نداره.
دو رو بودن یا نفاق بعلت ضعف وکاستی در برابر دیگریست ولی تعارف حاکی از دور اندیشی و گاهی نقشه کشی و سرمایه گذاری برای آینده است.
که متاسفانه در جاهائی از آداب و رسوم ما نشانه مثبت دارد.
ما ایرانی ها زیاد تعارف میکنیم چون توی فرهنگمون جا افتاده. و فکر میکنیم اگر تعارف نکنیم کار اشتباه و یا توهینی به طرف مقابلمون کردیم. من فکر میکنم جهت حفظ ادب و احترام این کارو انجام میدیم.
خیلی از این تعارفات از ته دل نیست، و نوعی دروغ و ریا محسوب میشه.
مثلا همین جمله ی “قابل نداره” اکثر اوقات کاملا دروغه.
من اعتقاد دارم خیلی وقتا این تعارفات بیشتر باعث آزار اطرافیان میشه. مثلا سرسفره اگه کسی زیاد بهم تعارف کنه بیشتر معذب میشم ولی متاسفانه بعضی چیزا بین مردم ما جا افتاده.
یک روزنامه نگار سوییسی می گفت توی ایران وقتی خواسته به راننده تاکسی پول بده گفته: قابل شما رو نداره و من از شما پول نمی گیرم بعد این که میدونسته تعارف می کنه اصرار کرده و اون پولی بیشتر از حدی که بهش گفته بودند مطالبه کرده. این رو اصلا درک نمی کرد و براش واقعا علامت سوال بود. من سعی کردم این تعارف ها رو کم کنم ولی از سوی دیگران به خشک بودن و بی احساس بودن متهم شدم. قربان شما و خاک پای شما… یک نگاه به نامه نگاری های اداری لازم تا عمق تعارف های بی معنی را پیدا کنید… من هنوز مساله سلام در یک نامه اداری را درک نمی کنم.
در یک دید متفاوت این موضوع شاید به ترشحات خوشایند مغز مربوط باشه و ما اینطوری یاد گرفتیم حال خودمون رو بهتر کنیم و واقعا هم اگر دو نفر با هم دوست باشند و تعارفات خالصانه باشد و نه به قصد فریب و ریاکاری بسیار خوب و پسندیده است.
این را با نگاه به زبان بدن فرد و تجربه میتوان فهمید . ترازوی واحدی براش در ذهن ندارم.
یک نمونه میتونه دستیابی به نیت فرد عامل باشه البته نه بصورت حدس و گمان. مورد بعدی اینه گاهی واقعا این حرف ها تعارف نیستن و حداقل فرد با دل و زبانش به فرد اعلام ارادت میکنه ولی تو عمل ممکنه کوتاهی کنه.