چرا مدیرهای داخلی ما توی کشور نمیتونن اونطور که باید موفق باشن؟

به نظر شما چرا کسی که مدیریت نخونده و تموم عمرش مثلا پزشکی خونده میشه رئیس دانشگاه علوم پزشکی؟ یا کسی که کلا معلم بوده بعد میشه مدیر اموزش و پرورش؟

شاید بهتر بود اگ قرار باشه همچین روالی وجود داشته باشه ، یه پزشک چند سالی بره مدیریت بخونه بعد بشه رئیس دانشگاه و…
چرا توی کشور ما اکثرا هرکسی که نالایق تره پست های مهم تری رو بهش میدن؟
خوشحال میشم نظرات و تجربیاتتونو اینجا اشتراک بزارین

5 پسندیده

این اتفاق به صورت کلی، جاهای دیگه‌ی دنیا هم میفته، و نسبتا موفق هم هست. مثلا مدیر بهترین دانشگاه‌های دنیا کسی نیست جز اساتیدی از همون دانشگاه‌ها. دلیلش هم آشنایی بهتر استاد دانشگاه با اهداف اون دانشگاه و سیستم موجود درش هست. این اساتید، معمولا مدیریت رو در کارشون یاد گرفتن و سواد دانشگاهی مدیریتی ندارن.

ولی در جزئیات تفاوت‌هایی هست، مثلا اینجا:

  • وقتی یکی از اساتید دانشگاه نقش مدیریتی پیدا میکنن، به شدت در کیفیت کار علمی‌شون تاثیر میذاره؛ در حالی که استاد دانشگاه اولین وظیفه‌ش توسعه‌ی مرزهای علم و دانش هست.

  • بسته به اینکه چه کسی مدیر بشه، خروجی سازمان متفاوت میشه؛ در حالی که خروجی یه سیستم نباید وابسته به شخص باشه.

  • خرج شدن بودجه و در دسترس بودن تسهیلات برای گروه‌های داخل سازمان به این بستگی پیدا میکنه که چه کسی مدیر بشه.

  • طول عمر نقش سازمانی مدیران معمولا غیرقابل پیش‌بینی هست و یا وابسته به مدیر بالاسری میشه. و این باعث میشه برنامه‌ریزی برای مدیریت اون نقش همیشه ممکن نباشه.

  • به دلیل سبک تربیت مون در اجتماع معمولا تا وقتی پست های مدیریتی نداریم، تجربه مدیریت کسب نمی‌کنیم.
    یه موقع یکی از اساتید ایرانی در اکسفورد میگفتن که یه استاد دانشگاه در اینجا (خارج از ایران) مشابه یه مدیر هست، هر لحظه باید تصمیم بگیره بودجه‌ی گرنتی که به دست آورده رو در اختیار چه کسی قرار بده و اون سال روی چه پروژه‌هایی بیشتر و بهتر وقت بذاره تا سال آینده بتونه گرنت جذب کنه. باید دانشجویی که کار نمیکنه رو یا به کار بندازه و یا سریع اخراج کنه، وگرنه خودش کم میاره و اخراج میشه. باید در هر لحظه برای ۵ سال آینده‌ش برنامه داشته باشه. و … .

5 پسندیده

ممنونم
حالا چرا توی دانشگاه ها انواع رشته ی مدیریت داریم؟ پس کسی که سالها رشته مدیریت خونده چه صنعتیش چه بازرگانی و… تکلیفش چیه؟ اون باید کجاها کار کنه؟

2 پسندیده

مطمئن نیستم ولی فکر کنم کسانی که مدیریت خوندن حوصله‌شون نمیشه(!) دانشگاه یا مدرسه یا … رو مدیریت کنن. این جور سیستم‌ها معمولا سود مالی ندارن و اهداف کلانشون تولید ارزش‌های غیرمادی هست.

الان مدیرهای دانشگاهی ، بیمارستانی و… بیشترین حقوق ها رو میگیرن، مدیرکل ها هم همینطور
مدیرهای خوب کارمندان خوبی رو خواهند داشت و همکاری و همدلی مدیر و کارمند و… در راستای یک هدف بهتر اون سازمان رو به موفقیت میرسونه حالا هدف ها چه مادی باشن چه غیر مادی

با نظر @lolmol موافقم،در تکمیل نظر ایشان و پاسخ جامع تر به پرسش شما باید موارد زیر مطرح شود:
به نظر من دلیل اصلی عدم موفقیت اکثر مدیران داخلی،رعایت نکردن اصل شایسته سالاری و سلسله مراتبی بودن امور (هر چند کوچک) است.
حالا بیاید و یک دانش آموخته ی مدیریت رییس بیمارستان نشود،در موارد اینچنینی همانطور که @lolmol اشاره کردند،افراد مدیریت را به صورت تجربی فرا می گیرند و البته برخی از موسسات در کشور های پیشرفته،دوره های آموزشی خاصی برای چنین مدیرانی برگزار خواهند کرد،آموزش های واقعی و موثر نه از آن دست آموزش هایی که فقط امتیاز ضمن خدمت اش را بگیرند و تمام!
همچنین آن طور که ابتدا اشاره شد،انتخاب مدیران بر اساس شایستگی باید صورت پذیرد نه خط و ربط!

دو مثال!

1-رییس یک دانشگاه باید با رای مستقیم اساتید آن دانشگاه و بدون هیچ گونه ملاحظه ی حزبی یا سیاسی انتخاب شود و نه توسط وزیر علوم!

2-شوربختانه در امر پژوهش هم به این بیماری مبتلا شده ایم، می توان گفت تمام پژوهشگاه های علوم،با هیت رییسه ی از پیش تعیین شده(و تقریبا در طی چندین سال ثابت) اداره می شوند،در حالیکه مدیریت چنین موسساتی باید طی سال ها به روز شده و ایده های جدید فرصت ظهور داشته باشند.

در نهایت اگر بخواهیم روند مدیریت کشور تغییر کند باید یاد بگیریم(یا بهتره بگیم یاد بگیرند!)که نباید اول نام استاد در شروع مقاله ای بیاید که دانشجو همه جورش را کشیده!!
این هم یک نوع مدیریت است که از خود شروع می شود و کسانی که خودشان را «استاد» نام می گذارند باید همگام با روش آموزش بین المللی تطبیق یابند و روند آموزش را اصلاح کنند و اگر چنین شود و مدیریت از پایه اصلاح شود،در سطوح بالا هم به موفقیت خواهیم رسید.

2 پسندیده

چقدر دوستان خوب و كامل توضيح دادن
ولي يه نكته رو هم دوست دارم فراموش نكنيم، اونم اينكه مديران ما متاسفانه واقعا مدير نيستن…
سر كلاف كار دستشون نيست و خيلي از اختيارات رو ندارن
به فرض مثال مدير دانشگاه ناچاره خيلي از تصميماتش رو فراموش كنه به خاطر عدم تطابق با نظر يه هيئت كوچي به نام حراست يا …
چند ساله كه احساس ميكنم هميشه مديرها آدم هايي هستن كه بيشتر از بقيه مظلوم واقع ميشن، چون نميتونن قاطعانه و كاملا شبيه خودشون حركت كنن

3 پسندیده

این صحبت کاملا درست هست و تقریبا در بیشتر سازمان ها صدق میکنه ( خصوصی و دولتی )
مدیران همیشه مجبور هستند که شرایط مربوطه رو در نظر بگیرن که میتونه درخواست سهامداران ، محدودیت های قانونی ، درخواست های مشتریان ، درخواست های همکاران ، جوانب همکاری با سازمان های موازی ، وجوه رقابتی و … باشه
اما هنر یک مدیر بروز عملکرد مناسب ، خلاق و سازنده برای سازمان با وجود همه محدودیت ها و سختی های موجود هست. یعنی این وظیفه یک مدیر محسوب میشه. پس ضعف اجرایی به این دلیل قابل توجیه نیست و یک مدیر باید بتونه در چنین شرایطی بهترین عملکرد رو بنمایش بذاره

4 پسندیده

و یک بحث دیگر اینکه دانش مدیریت در کشور ما کاملا ابتدایی و عقب افتاده است به این دلیل که در کشور ما از دیرباز هیچ احساس نیازی به علم مدیریت وجود نداشته است و تا بوده گمان میکردیم مدیریت کردن ژنتیکی و خونی است نه اکتسابی ! (البته تمام شاخه‌های علوم انسانی با بی توجهی کامل روبه‌رو بوده در نتیجه در اقتصاد و سیاست و جامعه‌شناسی و فلسفه و … نیز هیچ حرف خاصی برای گفتن نداریم و در سطح ترجمه برخی کتب قدیمی خارجی مانده‌ایم)

نتیجه این عدم توجه به مدیریت آن میشود که وزیر صنعت ، معدن و تجارت اسبق بگوید ما مشکل مدیریتی داریم و تنها راه آن واردات مدیران خارجی است .

1 پسندیده