به شخصه کودکیم رو با بازی و وقت گذروندن با حیوانات مختلف گذروندم. آخر هفتهها و تابستونها به خونهی مادربزرگم در طالقان میرفتیم و اونجا به زور منو تو خونه میاوردن! حیاط مادربزرگم بزرگ بود و لاکپشت، خرگوش و جوجهتیغی داشت که از راههای آب توی دیوار و از باغهای پشت خونه اومده بودن. انواعی از حشرات و گیاها هم بودن. وقتی بقیهی نوهها هم بودن مسابقهی جمع کردن کفشدوزک برگزار میکردیم. یا پسرعموهای بزرگترم بهم یاد میدادن چطوری با دوتا انگشت ملخ بگیرم.
مادربزرگم با حیوونا خیلی مهربون بود و زمستونا گربهها رو میاورد تو خونه که سردشون نشه! با اینکه بچههاش دعواش میکردن که چرا گربه رو راه دادی مریض میشیم، ولی ما نوهها همیشه پشتش بودیم!
پدرم تابستونا از گلهدارهای منطقه بزغاله و بره قرض میگرفت تا چند روزی بیان پیش من و باهاشون بازی کنم. یادمه یه بار بزغاله رو با گریه و زاری آوردم تو خونه و شب پیشم خوابید!: )) اگه از نزدیک گوسفندها رو دیده باشین میدونین چقدر باهوش و مهربونن.
بعضی حیوونا هم ترسو بودن و تو فقط نشونههاشون رو میدیدی، مثلن فضلهی روباه یا سایهش که یواشکی شبا از پشت باغ رد میشد. یا تیغای جوجهتیغی بزرگا که پرت کرده بودن، یا دُم ماری که با عجله ازت فرار میکرد. تو رودخونه خرچنگ هم داشتیم.
در نتیجهی نزدیک شدن به حیوونا بیماریهای پوستی ِ زیادی میگرفتم. یه دکتر پوست پیری بود که هرموقع میرفتم پیشش میگفت “باز به چه حیوونی دست زدی؟” بدترینش باری بود که غازهای همسایه رو بغل کرده بودم. انگل هم داشتم!: )) اکثر بچهها میگیرن تو اون سن.
این روزها خیلی دربارهی نگهداری از حیوونا خصوصن سگ تو فضای مجازی و غیرمجازی میشنویم. دلم نمیاد تو آپارتمان حیوون نگه دارم، فکر میکنم براشون کوچیکه و اذیت میشن. گاهی با خودم فکر میکنم جمع کنیم بریم یه خونهی باغدار تو روستا بگیریم و کللی حیوون نگه داریم! ولی شاید حق با اونهایی باشه که از سگ نگهداری میکنن… شاید آوردن حیوونا به فضای شهری مثل تهران کمی از خشونت اون کم کنه.
چندتا مسئله میتونه وجود داشته باشه:
حیوونا باعث انتقال بیماری میشن.
خب الان خیلی راحت میشه با قرصهای انگل و واکسن برای حیوونا از این مسئله جلوگیری کرد. بعضیا نگران انگل گرفتن هستن، باید بگم داشتن انگل غیرکشنده به تعداد کم نه تنها بد نیست، بلکه از ابتلا به بیماریهای خودایمنی مثل MS که خیلی در کشورهای صنعتی شایع شدن، جلوگیری میکنه. چرا؟ چون اون بخشی از دستگاه ایمنی که درگیر بیماریهای انگلی میشه همونیه که میتونه بیماری خودایمنی ایجاد کنه.
حیوونا با مدفوعشون محیط شهری رو زشت میکنن.
من همیشه میگم بهترین راه برای کنترل یه مسئله قانونی کردن اونه. مثل قانونی کردن شکار، مواد مخدر و بقیه. تو این مورد هم وضع قانون و جریمه میتونه کمک کنه. یعنی اگه سگ کسی توی پیادهرو خرابکاری کرد، اون فرد جریمه بشه.
حیوونا به آروم شدن ما کمک میکنن.
خیلی از ما این رو تجربه کردیم. از همنشینی با یه پرنده گرفته، تا نوازش یه بچه گربه یا حتا نگاه کردن به کار یه زنبورعسل یا بازی با یه کفشدوزک روی دستمون. مزایای روحی ِ نگهداری از حیوانات برای جامعه رو نمیشه نادیده گرفت. هرکسی با یه چیزی آروم یا خوشحال میشه و به عنوان انسان حق داره اون عادت یا علاقه رو حفظ کنه، تا زمانی که به بقیهی انسانها آسیب نرسونه. صرف اینکه ما نمیفهمیمشون باعث نمیشه کارشون اشتباه باشه.
چه مزایا یا معایب دیگهای تو نگهداری از حیوانات تو شهری مثل تهران میبینید؟
این نگرانی خیلی درست نیست. نگاهی به این آمار کنید:
در آمریکا ۹۴ میلیون گربه، ۹۰ میلیون سگ، ۲۰ میلیون پرنده و ۷ میلیون اسب به عنوان حیوان خانگی زندگی میکنند (مرجع). تقریبا به ازای هر آمریکایی یک حیوان خانگی وجود دارد. در ایتالیا ۱۲ میلیون پرنده، ۷.۵ میلیون گربه و ۷ میلیون سگ به عنوان حیوان خانگی زندگی میکنند (مرجع). در کشور کانادا نزدیک به ۹ میلیون گربه، ۷.۶ میلیون سگ وجود دارند. بنابراین به ازای هر دو نفر انسان در کانادا یک گربه یا یک سگ وجود دارد (مرجع).
اگر این نگرانی واقعی بود، خیلیها باید مریض میبودند. از طرفی باید بین یک حیوان خانگی خریداری شده با یک سگ یا گربهای که در سطل آشغال زندگی میکند تفاوت قائل شد.
این در مورد خیلیها درسته:
من یک مشکل بزرگ با نگهداری حیوانات دارم. یعنی یک تناقض بزرگ در این موضوع میبینم. چگونه میشود حیوانات را دوست داشته باشیم، در حالی که هر روز قطعات بدنشان را میخوریم؟ ما انسانها موجودات خودخواهی هستیم. چه زمانی که حیوانات را برای لذت خودمان میکشیم و چه زمانی که آنها را به دنیا میآوریم تا به آنها محبت کنیم.
سگها موجودات باهوشی هستند. ما آنها را برای لذت خودمان به وجود میآوریم. با عقیم کردنشان آنها را از لذت داشتن جفت، رابطه جنسی و فرزند محروم میکنیم. بعد خودمان را اینگونه راضی میکنیم که داریم از این حیوان بینوا نگهداری میکنیم در حالی که فراموش کردهایم که خودمان آنها را به وجود آوردهایم.
اشارهی من هم به همین بود. اگر از حیوانات نگهداری کنیم، احتمال گسترش بیماریها رو کاهش دادیم. فکر نکنم تو همهی کشورها این همه حیوون ِ اهلی ِ ولگرد ببینیم. مثلن تو استانبول که پر از سگ و گربهی آزاده، این حیوونا اموال شهرداری محسوب میشن و شهرداری هم واکسینه میکنه اونها رو، هم بهشون غذا میده خیلی وقتها، و هم گاهی هم برای کنترل جمعیت عقیمشون میکنه. اکثرشون شناسنامه دارن و خلاصه دارن کنترل میشن.
ما سگ و گربه رو نمیخوریم خوشبختانه، طوطیمون رو هم همینطور! کمپینهایی که تو کُرهی جنوبی شکل گرفتن برای ممنوع شدن ِ خوردن گوشت سگ به همین اشاره داشتن. که سگ دوست ماست و میتونه خیلی از احساسات انسانی رو از خودش نشون بده، و کسی که میتونه گوشت سگ بخوره و براش طبیعی بشه معلوم نیست که نتونه همینکار رو با یه انسان دیگه انجام بده… و این ترسناکه. ولی دربارهی مرغ و گوسفند و گاو نمیدونم چی بگم. من اگه حیوونی رو بشناسم نمیتونم بخورمش! (مثلن قبل از ذبح دیده باشمش. گوشت استخوندار رو هم خیلی راحت نمیتونم بخورم.
هستیم، و بقیهی موجودات زنده هم همینطور هستن. توی تاریخ انسان، اجداد ما و خودمون حیوونا و گیاهای زیادی رو اهلی کردیم که به نفع خودمون ازشون استفاده کنیم، نمیدونم الان با برگردوندن این موجودات به طبیعت چه اتفاقاتی ممکنه بیفته. خیلی از اونها خودشون انتخاب میکنن که پیش ما بمونن، مثلن گربهها آزادن که برن تو دشت و باغ و جنگل، ولی ترجیح میدن نزدیک انسان بمونن (حتمن یه نفعی داره براشون). ولی گاوها رو نمیدونم.
یکی از دوستام که گیاهخواره تخممرغ میخوره! توجیهشم اینه که یه بار یکی از دوستای مزرعهدارش مجبور میشه دو هفته مزرعهشو ول کنه. بعد دو هفته که برمیگردن میبینن گاوا برا خودشون میچریدن و مشکلی هم نداشتن، ولی مرغها همهجا تخم گذاشته بودن! این تخممرغها معمولن بدون نطفه هستن. پس دوستم تصمیم میگیره تخممرغ محلی بخوره چون آسیبی به مرغ نمیزنه! ولی دارم فکر میکنم تخممرغهایی که به دست ما میرسن صنعتی هستن و مرغ بیچاره خیلی وقتا تو کل زندگیش حتا آفتاب رو نمیبینه.
از طرفی آزاد کردن حیوانات اهلی به طبیعت بعد چند هزار سال دور کردن اونها باعث میشه تعادل فعلی طبیعت به هم بخوره. مثالش معضل سگهای ولگرد در مناطق حفاظت شدهی ایران هستن. این سگها که باید سرپرست انسان داشته باشن تو طبیعت آزادن و علاوه بر استفاده از منابع یوزها، باعث انتقال بیماری به اونها شدن.
عقیم کردن حیوونا به نظرم اخلاقی نیست، مگر اینکه عقیمنکردنشون آسیب بیشتری بهشون بزنه.
کتاب لیزا کودکی در مدرسه نویسنده متیو لیپمن
روز بعد توی مدرسه رندی کلارک داشت درباره ی تعطیلات آخر هفته اش حرف میزد:" … به من خیلی خوش گذشت.با پدرم رفته بودیم شکار اردک."
مارک با تمسخر گفت:“وای چه دل و جرءتی؟! اردک ها خیلی خطرناکند.”
رندی گفت:“بی نمک.”
مارک ادامه داد:“تو که اردک نمیخوری، پس واسه چی شکارشان میکنی؟”
رندی با پرخاش گفت:" آنها خیلی زیادند، اگر شکارشان نکنیم، همه ی دنیا را می گیرند!"
مارک گفت:" اره، همین طور است.شرط می بندم فقط شکارچی ها آمار آنها را دارند و می دانند تعدادشان از حد گذشته است.برای همین می توانند با خیال راحت هر چقدر دلشان میخواهد آنها را بکشند. شرط می بندم آنقدر این کشتن را ادامه دهند که همه ی آنها را از صفحه ی روزگار محو کنند."
میکی گفت:" خب محو کنند. مگر چه می شود؟ از شرشان خلاص می شویم."
رندی در جواب مارک گفت:" این توی قانون اساسی هم هست. آدم ها حق دارند آنها را شکار کنند."
مارک بلافاصله گفت:" قانون اساسی چیزی درباره ی شکار کردن نمی گوید، فقط این را می گوید که آدم ها حق دارند برای دفاع از خود اسلحه داشته باشند. لابد بعد هم میخواهی بگویی که آدم ها حق دارند هر چی را که دلشان می خواهد شکار کنند حتی آدم ها را! من یک فیلم را دیدم که موضوعش همین بود. داستان آن هیچ وقت یادم نمی رود."
مارک گفت:" اما اگر بتوانیم حیوان ها را به این علت بکشیم که جمعیت شان زیاد شده است، چرا نتوانیم به همین دلیل آدم ها را بکشیم؟! چه چیزی مانع این کار می شود؟"
لیزا که تا حالا داشت گوش می داد، گفت:" درست است، اگر ما عادت کنیم حیوان ها را بکشیم، ممکن است نوبت به آدم ها هم برسد و نتوانیم دست از این عادت برداریم."
رندی سرش را به علامت مخالف تکان داد و گفت:" وضع آدم ها از زمین تا اسمان با حیوان ها فرق دارد .مهم نیست با حیوان ها چه طوری رفتار می کنی اما حق نداری همان کار را با آدم ها هم بکنی."
موضوع بحث به جاهای دیگری هم کشیده شد اما لیزا هنوز توی این فکر بود که چرا اول همه چیز ساده به نظر می اید اما وقتی آن را تجزیه و تحلیل می کنیم، پیچیده می شود. مارک راست می گوید ما همیشه حیوان ها را سلاخی می کنیم، این خیلی وحشتناک است.اما آخر اگر آنها را نکشیم چه طور آنها را بخوریم؟ خب برای آنکه بخوریمشان اول باید بکشیمشان. سر در نمی آورم، من که عاشق مرغ سوخاری یا کباب بره هستم. چطوری می توانم مخالف کشتن حیوان ها باشم؟ آیا باید دست از خوردن این جور غذاها بردارم؟ … من که حسابی گیج شده ام.