چرا همیشه به دولت‌هایمان معترض هستیم؟

:+1:، یک سوال که فکر میکنم مربوطه اضافه میکنم:

چی میشه که اینقدر دنبال حمایت از سمت دولت هستیم؟

5 پسندیده

و اکثر افراد به دنبال شغل دولتی اند…
شاید به خاطر سیستم متمرکز دولت باشه :neutral_face:

4 پسندیده

البته با توجه به صورت سوال، بیایم هر چه دیرتر بریم سراغ کم و کسری‌های سیستم دولت :wink: با اینکه میدونیم دولتمون کامل‌ترین دولت دنیا نیست.

5 پسندیده

فکر کنم خود دولت و نظام آموزشی ما رو اینجوری بار اورده … .

مثلا یک نمونه از اون اقتصاد دولتیه، وقتی دولت قراره برق رو خودش تولید کنه، نفت رو خودش بکشه بیرون و همه چیز فقط با سرمایه گذاری اون انجام بشه خب پس ما نمی تونیم بریم دنبال مثلا فلان سرمایه دار و بگیم چرا خراب کار می کنی و … . چون اصلا بخش خصوصی فعالی وجود نداره در این زمینه و همه کارو دولت انجام داده … . مثل خودروسازی یا همین آب اشامیدنی.

8 پسندیده

من فکر میکنم که یکم در واقعیت کلمات باید دقت کنیم. بهتر دو نوع از مدیریت اجتماعی رو جدا کنیم: “دولت-شهروند” و “حاکم-رعیت”. این دو نوع خصوصیات اساسی دارن که به طور مشخص اونا رو از هم جدا میکنه. برای مثال: از منظر اعمال قدرت، شهروند میتونه بر دولت نظارت کنه و به طور عمل اون رو کنار بزاره ولی در حاکم-رعیت این مسئله در عمل برقرار نیست. در دولت-شهروند جامعه جایگاه زندگی شهروند و دولت نماینده اعمال قوانین در اینجا و نه چیزی بیشتر ولی در مورد حاکمیتی برعکس محیط اجتماعی ساختار قدرت حاکمیت و رعیت تحت نظارت اون فعالیت میکنه. ما در ایران در نظریه “دولت-شهروند” هستیم ولی در عمل “حاکم-رعیت”. مقصر دانستن سیستم عمومی (دولت) در همه جا هست ولی واکنش در سیستم جاافتاده ی دولت-شهروندی اصلاح سیستم اجتماعی که در سیستم حاکم-رعیت ممکن نیست.

10 پسندیده

اینکه ما دولت رو برای خیلی کارها مقصر میدونیم بخاطر اینه که خیلی از کارهای ما عملاً داره دولتی انجام میشه و بخش خصوصی نمیتونه دخالتی بکنه. در کنار اون سرمایه فراوانی که ایران داره و در کنارش کارهای بی برنامه وضعف مدیریتی که از طرف دولت انجام میشه باعث شده همیشه مقصر شماره یک دولت باشه.

البته و حتما خود فرد و خانواده تاثیر بسیار زیادی دارند. اینکه در یک خانواده افراد یاد بگیرند اصراف نکنند. به حقوق بقیه احترام بگذارند و قانون مدار باشند و …

اما آیا این چیزها در مدارس هم آموزش داده میشه؟

اینجاس که بازهم پای دولت میاد وسط و سیستم افتضاح آموزشی ما. اگر بچه ای خانواده با فرهنگ و متمدنی نداشته باشه در مدرسه هم این چیزها رو بهش آموزش نمیدن و فضای مدارس ما بشدت رقابتی شده و بجای آموزش اصول پایه زندگی بچه ها رو درگیر حفظیات غیرمفید و یا مطالب بی محتوا میکنند.

در مجموع بشدت به این موضوع اعتقاد دارم که اگر هرکسی کارش رو به درستی و با وجدان انجام بده اوضاع خییلی فرق میکنه

8 پسندیده

فکر می‌کنم یکی از مهمترین دلایل را ذکر کردید. تصویری که مردم ما از ایران دارند یک کشور ثروتمند با سرمایه بزرگ انسانی است. زمانی که این تصور در مقابل چیزی که در واقعیت می‌بینیم قرار می‌گیرد، موج نارضایتی را به وجود می‌آورد.

این تصویر اشتباه (ایران غنی و ثروتمند) که در ذهن ما شکل گرفته است از کجا آمده است؟ کافی است به GDP per capita خودمان و کشورهای همسایه نگاهی بیندازیم. آن وقت متوجه می‌شویم که ایران نه تنها یک کشور ثروتمند نیست بلکه یک کشور فقیر و خشک (ایران یک کشور فقیر و خشک؟) است.

آیا ما به انتخاب خودمان رعیت بودن را به شهروند بودن ترجیح دادیم؟
آیا ما در حال گذار از رعیت به شهروند مطالبه‌گر هستیم؟

2 پسندیده

حرفتون درسته ما در تولید ناخالص داخلی رتبه خوبی نداریم دقیقا بدلیل اقتصاد دولتی و ضعف مدیریتی.

منظور من از ثروت ایران منابع زیرزمینی، نفت، معادن و … بود. حالا شما ایران با این وسعت منابع طبیعی رو با کشورهایی بدون هرگونه منابع طبیعی مثل ژاپن یا هلند مقایسه کنید.
ایران کشوری غنی از منابع و فقیر در مدیریت است و اگر این مدیریت درست بود هیچوقت دولتها را مقصر اصلی نمیدونستیم.

6 پسندیده

کتاب "بخارای من ایل من"محمد بهمن بیگی رو می خوندم، این بخش رو به شما هدیه میدم:
من بر پشت این اسب رهوار ،سال های بسیار، فاصله ی ییلاق و قشلاق مان را که یکی در نزدیکی اصفهان و دیگری در خطه ی لارستان بود پیمودم.
دیگر پیاده نبودم.بی مرکب نبودم.در بند خدمت دولت نبودم.گرفتار ترقی و شوکت نبودم و در کوچه ها و معابر به انتظار درشکه،تاکسی و اتوبوس نمی ایستادم!
از جاه و مقام ، از رتبه و مرتبه ،از ترقی و تعالی دست کشیدم و به خدمت خانواده درآمدم

4 پسندیده

با سلام و تشکر به نظر من مسئله دو ریشه اصلی دارد

  1. ریشه فرهنگی
  2. تنبلی!

البته فرهنگمان بسیار غنیست و منظور از ریشه فرهنگی نداشتن آگاهی لازم و کافی از فرهنگمان است، ولی متاسفانه ریشه تنبلی مهم تر و اساسی تراست. یاد شعری افتادم به این مضمون :

روزی روزانه از یزدان گرفتن مفت نیست ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ میدهد روزی ولی روزی ز عمرت می برد.

مفهوم کلی آن روشن است و آن اینکه خدا هم که وظیفه روزی دادن بندگان را بر خود واجب کرده این کار را به رایگان نمی دهدو تا یک روز از عمر انسان را نگیرد، وظیفه اش را انجام نمی دهد.گویا آلمانی ها خدا شناسیشان از ما بهتر است.

نکته دیگری که به نظرم میرسد اینکه ما برداشت درستی از مذهب نداریم و چون مذهب با زندگیمان عجین شده همین باعث شده آن برداشت نادرست در رفتار اجتماعیمان نمود پیدا کنه. حضرت سجاد از زخمی که بر شانه های سیدالشهدا بود پیکر مبارک پدر را شناخت و اگر ما شیعه راستین باشیم در جامعه مان نباید فقیری وجود داشته باشد. ولی ما سهم فقیران را به عموم مردم میدهیم و این باعث ایجاد صفهای طولانی قابلمه به دست میشود که خودش تبدیل به فرهنگ شده.

در مورد انتظارات از دولت هم باید بگویم ما همیشه عادت داریم کوتاهی هایمان را به گردن دیگری بیندازیم و چه کسی بهتر از دولت که بابت این کار از ما مواجب هم میگیرد…همه جای دنیا مالیات میدهند که باز دهی بهتر داشته باشند ما مالیات میدهیم تا یه مشت آقا بالا سر زبان نفهم مشکلاتمان را زیاد کنند.

2 پسندیده

به نظرم دولت وملت روابط متقابلی دارند.هردوموظف به انجام کارهایی برای زندگی بهتر هستند.متاسفانه همانطورکه srsb1 اشاره کردند بعضی چیزها اشتباه جاافتاده برای مثال :دیدگاه پراگماتیسمایی ما دررابطه با مذهب مردم پیشروی وفقر وعوامل مختلف جامعه داره کمرنگ میشه.چه خوش گفت مصدق:وظیفه ی یک حکومت بردن مردم به بهشت نیست بلکه استفاده ی صحیح ازمنابع کشور درجهت رفع فقر وایجادرفاه برای شهروندان می باشد.
دررابطه باوظایف میتونم یه مثال روشن درمورد مردم ووظایفشون بزنم.زلزله ی کرمانشاه یکی ازعواملی بودکه مردم نهایت تلاششون رو برای کمک، کردند ونیروهای خود جوش بسیج ومردم عادی به کمک رفتندولی اگرمستند های شبکه مستند مثل ثریاو…یااخبارمنتشر شده ازانتقادهای مردم کرمانشاه روببینید متوجه میشید که دولت هیچ گامی درجهت بهبود اوضاع برنداشته ومردم فقط کارکردند.البته به جز وامی که گفتند میدیم وباکلی تسهیلات اضافه بروام میگیرن ومردم حتی پول برای دادن وام روهم ندارند…خب قضاوت باشماست؟!..
توی جامعه هم داره همین اتفاق می افته.جواب سوال هم اینه که مردم دارند همه جوره بااوضاع کنارمیان ورابطه بادولت برقرار میکنن ولی وقتی این ارتباط دوطرفه نیست خواهشمندم مخالفان جمع بگن چرانباید معترض باشیم؟

3 پسندیده

از زمانی که در کشور ما نهادی به نام دولت به شکل مدرن شکل گرفت همیشه این اعتراضات وجود داشته. دو جنبه مهم این اعتراض رو تداوم بخشیده.
اول اینکه جامعه‌ ایران فردپرست است. به همین علت خواستار دولتمردی پاکدست و تماما سالم و صالح است اما چون چنین فرد بری از خطایی پیدا نمیشود از دولت سرخورده میشود.
دوم اینکه جامعه ایران به شدت دنبال تغییرات ایده‌آل و سریع است. یعنی در تداوم شخص‌پرستی ، از رئیس دولت میخواهد که سریع‌ترین تغییرات را ایجاد کند و سطح زندگی آنان را یک شبه چندین پله ارتقا دهد. (که رگه‌های محسوسی از تنبلی در این نگرش قابل مشاهده است)
به عبارتی مردم به توسعه گام به گام اعتقادی ندارند و خواهان توسعه جهشی و معجزه‌آسا هستند.

شما این مدل رفتار رو حداقل در برخورد با برخی روسای جمهور معاصر مشاهده میکنید.

با استفاده از عقاید آقای همایون کاتوزیان میتونیم بگیم دو عامل پول نفت و تن‌پروری باعث وابستگی مردم به دولت شده درحالی که برعکس آن در اروپا ، دولت به مردم وابسته است. درآمد این دولتها از تولید و مالیات پرداختی مردم است اما در کشور ما کاملا برعکس دولت منبع درآمدی مجزایی دارد که باید به کمک آن به مردمی که اهل تولیدگری نیستند کمک کند.
در ذیل علتهای اعتراض به دولتها این مسئله قرار می‌گیره که مردم خواهان این هستند که دولت سطح زندگی مردم را ارتقا دهد بدون آن که مردم بابت آن کاری انجام داده باشند. که برخی برای منطقی دانستن این موضوع کشورهای نفتی خلیج فارس رو مثال می‌زنند در حالی که تاریخ و بافت جامعه‎‌شناختی این کشورها با ایران بلکل متفاوت است.

5 پسندیده

من سالها راننده اتوبوس شهری بودم یکی از خاطراتم را که به این بحث ارتباط داره راعرض میکنم
چند سال پیش مدتی در خط مترو حقانی به میدان صنعت کار میکردم در زمان شهردار پیشین طرحهای بسیار خوبی برای خدمت رسانی به مردم در تهران صورت گرفت یکی از آن طرحها پیمایشی کردن بعضی از خطوط کم مسافر بود بطوری که برای هر نیم راهی که اتوبوس طی میکرد صرف نظر از تعداد مسافر مبلغی از طرف شهرداری به مالک اتوبوس پرداخت میشد طرح خوب دیگری هم که از دید مردم پنهان است طرح زمان بندی حرکت اتوبوسهاست که در زمان تعیین شده صرف نظر از داشتن یا نداشتن مسافر اتوبوس باید حرکت کند حتی اگر هیچ مسافری نداشته باشد.زمان حرکت اتوبوس در خط مورد اشاره پانزده دقیقه بود.
بعد از شاغل شدن در آن خط به هر ایستگاهی که می رسیدم با فحش و ناسزای مردم روبرو میشدم علتش این بود که مردم در ایستگاه بین راه مدت زیادی معطل میشدند و هر چه من قسم میخوردم که یک ربع پیش ماشین جلویی حرکت کرده قبول نمی کردند.
بعد از چندروز که با راننده ها صمیمی تر شدم فهمیدم عده ای از آنها از اتوبان و از راه میانبر خود را به مقصد میرسانند. یعنی پول نیمراه را میگرفتند و جریمه ایستگاههایی که مراجعه نکرده بودن را پرداخت میکردند به این ترتیب دوسوم مبلغ را میگرفتند و یک سوم مبلغ را اختیاری جریمه میدادند و در عوض راه یکساعته یا هنگام ترافیک دوساعته را در عرض ده الی بیست دقیقه می پیمودن . هم نیم راه بیشتر میرفتند هم استهلاک کمتری داشتند.
شرکت خصوصی هم که مسئول رسیدگی به این تخلفات بود چشم پوشی و در بعضی مواقع هم که ماشین کم داشت خودش مشوق و توصیه کننده به تخلف بود چون اگر نیمراه طی نمیشد برایش مسئولیت داشت و جریمه میشد.
طرح به این خوبی که اگر درست اجرا میشد مسافر هیچوقت بیشتر از پانزده دقیقه معطل نمیشد در اثر سوئ استفاده عده ای به هدر رفته بود
من چندین روز دنبال اینکار بودم شرکت. ناحیه. سایت .دایره بخش خصوصی . حراست و بازرسی …
تقریبا جایی نبود که من مراجعه نکرده باشم .تا بالاخره نتیجه داد و سامان گرفت.
بعد که راننده ها اصلاح شدن نوبت اصلاح مسافران بود چون هیچکس عادت نداشت داخل ایستگاه سوار و پیاده بشه با اینکه در بعضی ایستگاهها مثل خیابان دریا تقاطع سعادت آباد و تقاطع پاک نژاد ایستگاه و تقاطع کمتر از پنجاه متر فاصله داشت مسافران در ایستگاه پیاده نمی شدند و من درب را میبستم وتا ایستگاه بعد هدایتشان میکردم که بارها باعث درگیری میشد.نتیجه اینکه من آدم خوبی نبودم ولی به یکسری اعتقادات پای بندم اگر کسی پیر یا علیل باشد سر چهار راه هم کمکش میکنم و پیاده و سوار میکنم ولی جوانترها را انسانهای توانا را توهین تلقی میکنم .
در کل اگر دولت هم به وظیفه اش درست عمل کند مجریان و مردم هم باید آگاهانه عمل کنند و دست از خودخواهی بردارند.

3 پسندیده

به نظر من یه بخشی از داستان بخاطر تبلیغات منفی در مورد کشورمونه که سابقه تاریخی هم داره سالهاست که از سوی رسانه های داخلی و خارجی دولت محکوم به فساد و ناکارآمدیه، خبر های پر سروصدا خبر های منفیه و طی این سال ها مردم به این باور رسیدند که در کشوری زندگی میکنند که همه امکانات و سرمایه ها را دارد ولی فقط به خاطر مدیریت نالایق تمام کشور از بین رفته! در صورتی که آمارها و اعداد واقعا چیز دیگری را نشان میدهند!
مردم به دولت بی اعتماد شدند و هر خبری که از سوی دولت منتشر میشه رو باور نمیکنند، در عوض هر خبر منفی که نشان بدهد کشور رو به ویرانی است یا کشور های دیگر چقدر خوب و عالیست رو راحت قبول میکنند!

2 پسندیده

به نظرم مشکل ما ایرانیان در همينجا است. دولت و حکومت‌ها رو از خودمان جدا می‌بینیم و صرفنظر رعایت اصول انتخاب منابع انسانی متاسفانه آگاهی کافی از رعایت و احترام به حقوق شهروندی نداریم. بایستی از خودمان شروع کنیم. من سعی میکنم کم کم خودم را اصلاح کنم و حداقل رفتارهايم حقوق افراد دیگر را ضایع نکند. آخه این رفتارها در کودکی شکل گرفته و کمی هم در مدرسه. بایستی روی این قسمتها کار کنیم که حداقل در آینده جامعه بهتری داشته باشيم.

2 پسندیده

مشکل از سیستم آموزشی شروع میشه، به ما یاد داده نشده که اگر مشکلی وجود داره چطور خودمون اون مشکل رو حل کنیم. برای همینم همیشه مشکل رو می‌اندازیم گردن دولت تا اون حلش کنه.

البته باید اضافه کنم که دولت، بی‌تقصیر هم نیست.

1 پسندیده

در واقع این توی زندگی ما نهادینه شده. چون اکثر ما مردمی شکسته خورده‌ایم و به حداقل‌هایی که هیچ وقت نمی‌خواستیم قانع شدیم. برای همین یاد گرفتیم که همیشه دیگران رو مقصر بدونیم تا اون حس عذابی را که به خاطر انجام ندادن و شکست خوردن داریم از خودمون دور کنیم. همیشه با خاطر اشتباهاتمون دیگران رو مقصر می‌دونیم، به خاطر گناهان‌مون شیطون، به خاطر شکست‌هامون دنیا و به خاطر زندگیمون دنیا رو مقصر میدونیم تا با این کار پادزهری روی زخم‌مون بزاریم. اما این کار آدمای شکست خورده اس متاسفانه. آدمای پیروز گردن کسی نمیدازن.

2 پسندیده

دقیقا همینه هیچ کس موفقیت هاش رو به کس دیگه ای هدیه نمیده

اعتراض به جا و نقد با استدلال که خیلی خوبه ،
دولت چرا نباید در راستای مردم باشه🤔 و مردم چرا نباید عمقی نگر و کم حافظه باشند

1 پسندیده

باید دید دولت چه نقش و تاثیری در جامعه دارد. پس از شکست مشروطیت ، ایده توسعه آمرانه در کشور جریان مسلط شد و این توسعه تنها با کمک یک دولت مدرن و مقتدر امکان‌پذیر بود. پس دولت بازیگر اول میدان شد و دیگران به حاشیه رفتند و حتی به همین دلیل دولت برای لباس و پوشش قاعده وضع کرد. پس از جنگ‌جهانی دوم ، دولت همچنان بازیگر اول یک توسعه آمرانه بود و جهش قیمت نفت در اواخر دهه 40 شمسی این روند را به شدت تقویت کرد به گونه‌ای که دولت نه بازیگر اول ، بلکه تنها بازیگر پیشرفت ایران شد. در حکومت پس از انقلاب با وجود تضعیف این فرآیند نقش اول دولت هم چنان باقی ماند. (به عنوان یک علت از مجموعه علل)
در یک جریان صدساله (1300 - 1399) این دولت بود که خود را رسما یا غیررسمی بازیگر موثر پیشرفت تعریف کرده و دست بر قضا پیشرفت برخی کشورهای همسایه ما با همین نگاه آمرانه و نفتی می‌تواند چنین حس اعتراضی نسبت به کلیت دولت را تشدید کند.

1 پسندیده