یکی از اخباری و موضوعاتی که اخیرا داغ شده ماجرای معاهده 25ساله بین ایران و چین است. اما به محض مطرح شدن این خبر واکنشهای منفی و مثبتی شکل گرفت که در فضای مجازی واکنشهای منفی بیشتر بود. در کنار آن رسانههای غربی با نگرش منفی به بررسی این معاهده پرداختند و تصویری منفی از این معاهده _ با حدس و گمان _ به نمایش گذاشتند.
طبعا واکنش منفی دول غربی خصوصا ایالات متحده به افزایش سطح همکاری ایران و چین طبیعی است زیرا اجرایی شدن چنین همکاریهایی به خنثی شدن بیشتر فشارهای اقتصادی بر ایران منتهی میشه و از طرفی کشوری مانند چین (حداقل در حوزه انرژی) یک متحد و شریک نزدیک خواهد داشت (مثل روسیه).
در مجموع چنین توافقی با رعایت منافع ملی و منافع مشترک دو کشور ایران و چین (که سابقه همکاری تاریخی دارند) میتواند موجب رفع بخشی از مشکلات و فشارهای اقتصادی شده و با همکاری در قالب پروژههای کلانی مانند طرح یک جاده یک کمربند ، مواهب عظیمی نصیب کشور ما خواهد شد.
حالا در چنین وضعیتی چرا افکار عمومی واکنش منفی نسبت به این معاهده داره؟
برای مشارکت تو این بحث فقط ۴۸ ساعت بعد از آخرین پاسخ فرصت دارین.
کاربرهای معتبر، که نشان پادپُرسی رو دارن، میتونن تو این گفتگو شرکت کنن.
شما که اینقدر موافق این قرارداد هستید، بفرمایید که این کمربند چطور بدون حضور چین قابل اجرا نیست؟
این مواهب عظیم که میفرمایید چی هستند که شایستگی نقض اصل ۱۵۳ قانون اساسی ایران رو به خاطرش پیدا کرده؟
اساسا اگر که شفافیت مناسبی در کار باشه، جذب سرمایهگذاری خارجی الزام اقتصاد و امنیت یک کشوره:
در وهله اول این سرمایهگذاری منجر به تحرک اقتصادی خواهد شد بخصوص در مورد ایران که به هیچ وجه توان یا اراده داخلی برای گسترش اقتصاد در طی یک دهه گذشته دیده نشده.
مسئولیتپذیری دولتهای مستقر رو بالاتر خواهد برد. دولتی که هم در داخل و هم به سرمایهگذار بینالمللی متعهد باشه، موظف خواهد بود که حداقلهای مدیریتی و دیپلماسی رو رعایت کنه. نظم و انضباط در مخارج و پرهیز از تنش در روابط حداقل فایدهی این تیپ روابط خواهد بود.
امنیت بینالمللی یک کشور، بسته به اهمیت اقتصادی اون کشور برای بازیگران بینالمللی داره. وقتی سرمایهگذاری خارجی در ابعادی مناسب و البته به شکلی متنوع جذب بشه، هیچ قدرتی تمایل نخواهد داشت که به سادگی امنیت داخلی و خارجی ایران به خطر بیوفته. همین الان، این اتفاق در مورد ترکیه در حال رخدادنه و با وجود تندروی در سیاست خارجی، کمتر کشوری تمایل به درگیری با اون رو داره چون همه در اقتصاد اون شراکت دارن.
البته ما هم به دلیل شرایط کنونی، هم به دلیل ذهنیت تاریخی و هم به دلیل ذهنیت کهنه اقتصادی با این تیپ ارتباطات مشکل داریم:
اعتماد عمومی در ایران در پایینترین سطح خودش در ۴۰-۵۰ سال گذشته به سر میبره. هیچ تلاشی برای بازسازی اعتماد عمومی انجام نشده و برعکس دولت با تکیه بر همین بیاعتمادی به شکل عجیبی فقط گذران عمر کرده. طبیعیه که در این شرایط، مردم به دولتمردان کنونی برای مذاکره مناسب با هدف منفعت عمومی اعتماد ندارن.
پیشینه تاریخی، ذهنیت منفی شدیدی در اجتماع و مردم نسبت به هر نوع قرارداد به خصوص با کشورهای قدرتمندتر ایجاد کرده. فکر نکنم نیاز به توضیح داشته باشه که در تاریخ چه چیزهایی در مورد ترکمانچای و … خوندیم.
ذهنیت عمومی اقتصادی در مردم و سیاستمداران با جذب سرمایهگذاری خارجی چندان خوب نیست. البته مردم در مورد خیلی چیزها به شکل دقیق نمیدونن مثلا عملا قراردادهای نفتی به نوعی جذب سرمایهگذاری خارجی بوده ولی در مورد قراردادهای کلیتر، این احساس وجود داره که اقتصاد مملکت تحت تسلط خارجی قرار میگیره و اونها قادر خواهند بود به سادگی کلیت اقتصاد رو در دست بگیرن. دقیقا چیزی شبیه به احساس ما نسبت به وام گرفتن برای راهاندازی کسب وکار یا حل مشکلات اقتصادی، در همین مسئله هم وجود داره.
مشکلات که در واقعیت این تفاهمنامه وجود داره:
معمول بر اینه که اگر نکته امنیتی خاصی وجود نداره، متن و شرایط قرارداد در اختیار عموم و به خصوص متخصصین قرار داده بشه تا بررسی جامعی انجام بشه و به نوعی حاکمیت از خرد جمعی استفاده کنه تا بتونه با تعدیل مناسب از مشکلات احتمالی اجتناب کنه و اینکه مردم احساس کنن در تدوین و پیشبرد اون مشارکت دارن و نوعی احساس اعتماد عمومی شکل بگیره.
شاید راهحلی به شکل رفراندم برای نظرخواهی عمومی بسیار بهتر از نظر دولتی باشه که در پایان کار خودش هست. البته مثلا میتونه این اتفاق وقتی بیوفته که نظر مجلس و دولت یکسان نباشه و رای مردم به عنوان نظر التزناتیو در نظر گرفته بشه.
برای ارتباط با یک کشور، شکل اقتصاد اون کشور اهمیت بسیار بالایی داره. چین اساسا به عنوان کارخانه دنیا به حساب میاد در حالیکه آمریکا به عنوان مهمترین بازار دنیا. وقتی با کارخانه دنیا تفاهمنامه امضا میکنید، احتمالا یا به دنبال فروش مواد خام هستید یا به دنبال بازار برای محصولات اون کشور. در حالیکه اگر برای تولیدات به دنبال تفاهم هستید باید با بازار دنیا تفاهمنامه داشته باشین (کاری که خود چین، ترکیه، ژاپن و خیلی کشورها با آمریکا انجام میدن و از معافیتهای وسیع تعرفهای بهره میبرن).
هر نوع جذب سرمایهگذاری برای موفقیت (چه به شکل داخلی و چه به شکل خارجی) نیاز داره که تغییرات وسیعی در رفتار مدیریتی، ساختار عمومی متناسب و ایجاد تعهد پیش گرفته بشه. به هیچ وجه نه در دولت و نه در فرای دولت، این دیدگاه برای تغییر رفتار دیده نمیشه. این بسیار نگرانکنندهست و احتمال اینکه سرمایه جذب شده در مسیر فساد دولتی و مخارج غیرمرتبط خرج بشه، بسیار بالا میره و در اون صورت کشور با تعهداتی سنگین با سرعت بیشتری به سمت ورشکستگی کامل پیش خواهد رفت.
بدین علت که چین دنبال تحقق این ایده است (و سرمایهگذاریهای کلان خودش رو در آسیای میانه ، خاورمیانه و آفریقا) آغاز کرده پس کنار رفتن چین از چنین طرحی باعث نابودی اون میشه. امریکا مخالف این طرح است و اروپاییان مستقیما از چین جانبداری نمیکنند هرچند که در خفا به دلیل سرمایهگذاریهای کلان در چین ، ممکن موافق چنین طرحی باشند.
طرح برمبنای سرمایهگذاری است و اصل سرمایهگذاری خارجی به عقیده من حیاتی است و به معنای واگذاری معادن نیست. طبعا کمپانی خارجی (حالا فرانسوی باشد یا چینی) باید از این سرمایهگذاری نفعی ببرد زیرا تکنولوژی و سرمایه خود را درگیر میکند و این نفع مشترک رو من نافی اصل مذکور نمیدونم.
ای کاش همین طوری که شما میفرمایید باشه.
اما در صورتی که دکلهای نفتی رو به شرکت چینی واگذار کنیم، به معنی سلطه بر منابع طبیعی است.
و در صورتی که بندر چابهار را به چین واگذار کنیم، به معنای سلطه بر منابع اقتصادی است.
قبلا هم در معاهده ترکمانچای چنین معاهدهای را امضا کردیم و اتفاقی که افتاد این بود که پارچهبافیهای ایران و کشاورزی ایران به کل از کار افتاد و کشور دچار قهطی شد.
بحث دوم شما سرمایهگذاری است. سرمایهگذاری روی منابع طبیعی سرمایهگذاری نیست. بلکه باج دادن و سلطه است.
اصل این قراردادها که با عنوان سرمایهگذاری خارجی بیان شده، انتقال منابع طبیعی سیستان از طریق بندر چابهار واگذار شده به کشورهای خارجی است.
نکته خوبی بود که زمینه فکری ما ایرانیان در تاریخ معاصر خاطره توافقات تحمیلی یا شکست خورده رو به خاطر داره که گاها به کنش سیاسی فراگیر منتهی شده مثل ماجرای مشهور ملی شدن صنعت نفت و اینکه دول بریتانیا و امریکا ایران را مستعمره خویش کردند.
اما این مسئله هم حیاتی است که تا چه میزان دولت توانایی جذب موثر سرمایه را دارد. به عنوان میشه به دو قرارداد اقتصادی که بین چین_پاکستان و چین_ونزوئلا امضا شده اشاره کرد. در مورد اول پاکستان نتوانستد بند تعهدات خودش رو عملیاتی کنه و مجبور شد جریمه به چینیها پرداخت کنه که شامل تسلط چین بر برخی خطوط حملونقل و بندری بود.
در مورد ونزوئلا قریب 40میلیارد دلار کمک مالی چینی صرف پرداخت حقوقها شد و مابقی به طور نامعلومی به یغما رفت در نتیجه چینیها به ادامه کمکهای خودشون خاتمه دادند. چین نفع برد (حداقل در دریافت نفت) اما ساختار دولتی ونزوئلا نتوانست استفاده مناسبی بکنه.
البته کارشناس اقتصادی میگفت حتی اکر به وضعیت ونزوئلا و پاکستان دچار بشیم بازم مشکلی نیست. منابع متنوعی داریم که میتونیم به چینیها در قبال ادامه همکاری واگذار کنیم!! اینجوری باید بگیم ممکنه این توافق هم مشابه توافقات تاریخی قبلی بشه.
کشور ما یکسری منابع طبیعی داره برای استفاده از اون دو راه بیشتر نداریم. یا اینکه خودمان به تکنولوژیهای لازم دست پیدا کنیم یا اینکه از تکنولوژی کشورهای دیگه استفاده کنیم. اگه نتونیم به تکنولوژی برسیم پس به نظر من مشکلی نداره طرف دیگهای بیاد و دخالت کنه و طبعا سودی هم کسب کنه.
اما نگرانی شما هم درسته و دقیقه. زمانی که ما وارد همکاری در بهرهبرداری از منابع طبیعی بشیم ولی طرف مقابل حاضر نباشه تکنولوژی لازم رو به ما یاد بده. اینجوری کاملا وابسته میشیم و حتی مجبوریم به سودکمتر تن بدیم (زمانی که طرف دیگری حاضر به همکاری با ما نباشه).
به عنوان مثال کشور سعودی از واگذاری میادین نفتی خودش به کمپانیهای خارجی شروع کرد اما خودشون هم توانستند به تکنولوژی لازم برسند و شرکت نفتی سعودی آرامکو به مرحلهای رسیده که میتونه کارفرمای پروژههای نفت و انرژی در کشورهای دیگه باشه.
خوب همه اینهایی که گفتید منافع چین هست. اما منافع بیشمار برای ایران چی هست؟
بر چه اساسی؟ سابقه چین و روسیه چنین است که با قراردادهای سوری منابع ایران رو بردند. ایران چه آمادگی برای قدرت گرفتن از این قرارداد داره؟
برای مثال من قرارداد ترکمنچای رو مثال میزنم که ایران گمرک را به شوروی واگذار کرد و شوروی شروع به واردات سنگین با قیمت ارزان به ایران کرد. مردم بسیار خوشحال شدند و اشک تولیدکنندگان بهترین پارچههای منطقه و کشاورزان در آمد. بعد از مدتی اشک مردم هم در آمد. اما آن موقع دیر شدهبود.
این سلطه مدتها پیش آغاز شد. زمانی که ایران سایتها رو به روی ایران بست و ایرانیان برای دور زدن آن از نرمافزارهای شکن استفاده میکردند. آیا میدونید که بیشتر این نرمافزارهای رایگان چینی هستند؟ آیا چین برای رضای خدا این نرمافزارهای رایگان رو تولید میکرده؟
تمامی این قراردادها نتیجه اشتباهات مهلک حاکمان و برنامهریزی دقیق چین برای این روز هست.
فکر کنم روی کلیت پاسخ من صحبت کنیم. من در قسمت مشکلات هم گفتم که هر نوع ارتباطی با چین به عنوان کارخانه دنیا، ریسک خودش رو داره.
ابهام بسیار زیادی در قرارداد وجود داره و بخوایم براساس شرایط کنونی و براساس تجربیات دیگران قضاوت کنیم، احتمال زیاد وضعیتی مشابه با ونزوئلا پیش خواهد اومد. ولی به شکل بنیادی و بدون توضیحات کامل نمیشه و نمیتونیم از دنیا فاصله بگیریم و با احساس خطر بسیار بالا همه چیز رو نفی کنیم.
حرفم رو ساده و روراست بگم: امروز اقتصادی نداریم که نگران از دست دادن اون باشیم، این نگران رو باید در دهه ۸۰ میداشتیم که صعود قیمت نفت و روشهای پیچیده برای دور زدن تحریمها منجر به از بین رفتن تمام ساختارهای اقتصادی بزرگمقیاس ایران شد (یعنی اون اتفاقهایی که مثال آوردین، قبلا افتاده حتی بدون دخالت مستقیم خارجی).
من امروز شاید در عصبانیترین و نومیدکنندهترین زمان زندگی خودم هستم (برای اینکه بدونین حس مشترکی نسبت به وضعیت کنونی دارم) ولی واقعا فکر نمیکنم تنها حاکمان و دولتمردان مقصر بودن، این دستپخت مشترک همه ما برای خودمون و آیندگانه. البته که به سختی سهم خودمون در اشتباه و وضعیت رو میپذیریم و به سختی حاضر هستیم که انعطاف فکری و رفتاری داشته باشیم.
از اون طرف، چین برنامهریزی خاصی برای ایجاد فرصت نداره، بلکه برنامهریزی برای دیدن فرصت و استفاده از اون داره (همین اشتباه رو ما همیشه در مورد بریتانیا، آمریک یا روسیه داشتیم). این دو تا با هم متفاوتن، چین یا آمریکا یا هر کشوری نه مقصر وضعیت موجود برای ماست و نه منجی ما. اونها براساس منافع حداکثری خودشون از فرصت موجود استفاده میکنن و این ما هستیم که تکلیف خودمون رو نمیدونیم.
اقتصاد کشور ما نیازمند پول و فنآوری است. چین به عنوان دومین قدرت اقتصادی جهان چنین توانایی را دارد. حال که امکان همکاری ما با قدرت اول میسر نیست ، همکاری با قدرت دوم ایده خوبی است. در صورت موفقیت در این همکاری ، احتمال ایجاد همکاری مشابه با قدرتهای سوم و چهارم و الخ نیز فراهم میشود.
در این میان ایران میتواند شریک مطمئنی برای چینیها باشد. ایران توانایی تامین نیازهای اولیه چین را دارد. در مقابل چین پول و فنآوری بهتری دارد. دو کشور میتوانند مکمل هم باشند. در پرانتز ، بهترین ترکیب اقتصادی خاورمیانه ، همکاری همهجانبه ایران و عربستان سعودی بود که خب نشده. شاید ذیل همکاریها با چین این اتفاق رخ بدهد و شاید هرگز.
خب طبعا همه اینها باعث میشود از چنین توافقاتی استقبال کنم و امیدوارم باشم اجرایی شدن مناسب این توافق ، بستر را به توافقات مشابه ، با کشورهای دیگر نیز فراهم کند.
نکته مهم این است که به گواه تاریخ ضعف آگاهی ما ، علت امضای بسیاری از قراردادهای گذشته بود. پرت از مناسبات بینالمللی_تجاری ، قراردادهایی با روس و فرانسه و انگلستان امضا میکردیم و نهایتا طرف مقابل یا زیر توافق میزد یا بندهای مخصوص خود را اجرا نمیکرد. این ضعف را اگر نداشته باشیم ، در همین وضعیت تحریم شدن از سوی یک ابرقدرت ، میتوانیم مناسبات خوبی با سایر ابرقدرتها ایجاد کنیم و از بازی شطرنج نفسگیر بین آنان ، منافع خود را پیگیری کنیم.
اما اگر بخواهیم به همان سیاق رقم خورده در تاریخ 200ساله اخیر رفتار کنیم. همچنان بازندهایم و امضای قراردادی مانند قرارداد 1919 با چین ، ایالات متحده ، یا همان بریتانیای کبیرِ اسبق هم احتمالا دردی از کشور دوا نمیکند.
به نظرم نباید نسبت به اهداف چین خیلی بدبین بود. به نظر من چین به دنبال تامین امنیت منابع نفتی خودش هست. یکی از نقاط ضعف چین در رقابت با آمریکا اینه که یه مصرف کننده بزرگ نفته در حالی که همه کشورهای صادرکننده عمده نفت به جز روسیه، ایران و ونزوئلا به نوعی تحت نفوذ و سلطه آمریکا هستند. هم اقتصاد و هم ارتش چین به نفت وابسته است. هر چقدر صادرات نفت این کشورها کمتر بشه اهرم فشار آمریکا قویتر میشه و احتمال استفادهاش هم بیشتره. چین احتمالا به دنبال اینه که ایران زیرساخت و قدرت کافی داشته باشه تا بتونه به صادرات نفت به چین ادامه بده و اون رو افزایش بده. احتمالا چین در ازای سرمایهگذاری در بنادر و پالایشگاهها به دنبال حق تقدم در خرید محصولات اونا باشه.
دلیل عدم انتشارش اینه که هنوز نهایی نشده و این طبیعیه. ممکنه این معاهده هزار تا پیشنویس داشته باشه.
هر کدام دادگاههای اختلاص که برگزار شده به اندازه چندین نیروگاه خورشیدی امارات اختلاص شده. دقیقاً به چقدر پول نیاز هست؟
تکنولوژی…
هر وقت فرصتی داشتید سری به شهرکهای صنعتی بزنید تا با یک موزه تکنولوژی مواجه شوید. متخصصانی که وسط این اقتصاد فلج، چرخ صنعت رو دارند میچرخانند. گاهی وقتی به دوستانم میگم فلان دستگاه رو دوستم میسازه، که ازش بخری، تعجب میکنند که این دستگاهها در ایران تولید میشه. در مقابل، صبح تا شب تبلیغ شیر پاستوریزه و سرمایهگذاری مسکن میشه.
حالا حضور چین به نظر شما با این صنعتی که تا آخرین نفس ایستاده چه میکند؟
با این موافقم. یک همکاری که استهلاک بسیاری رو از منطقه حذف میکنه. و فرصت پیشرفت میده.
به نظر من این نه فقط خوشبینی بیش از اندازه بلکه اشتباه هست. چین وقتی سکوی نفتی در اختیار داره، چرا باید به دنبال پیشرفت زیرساخت ایران باشه؟ سکوی نفتی رو که داره. دریای آزاد رو هم داره. دیگه ایران این وسط چه نقشی داره؟
وقتی ایران یوان تحویل بگیره؟ آسانترین کشور برای خرج این پول کجاست؟
اول-باید به برخی از مفاد مهم منتشر شده توسط پترولیوم اکونومیستاشاره کرد(به نقل از یک منبع آگاه و در تاریخ سوم سپتامبر ۲۰۱۹):
شرکت های چینی در زمینه تصمیم گیری برای قراردادهای نفت و گاز اختیار کامل دارند.
شرکت های چینی پیش از سایر شرکت ها حق دارند درباره مشارکت یا عدم مشارکت در حوزه فناوری و نیروی انسانی پروژه های پتروشیمی تصمیم گیری کنند.
برای حفاظت از پروژه ها به ویژه در خلیج فارس حدود پنج هزار نیروی امنیتی چین در ایران مستقر خواهند شد.
چین بدهی های خود به ایران را به دلار پرداخت نخواهد کرد.
دست کم یک شرکت روسی اجازه دارد در کنار اپراتور چینی حضور داشته باشد.
احتمال افزایش تخفیف تا حدود ۳۲ درصد به چینی ها برای خرید نفت، گاز و محصولات پتروشیمی ها وجود دارد.
فقط نگاه کردن به این موارد می تواند سیاسی بودن این قرارداد و نه اقتصادی بودن آن را مشخص کند و اینکه چرا باید این قرارداد بعد از توجه ویژه ی محمود احمدی نژاد اینقدر پر سر و صدا شود، وضعیت را روشن می کند (کسی که خودش در دوران زمامداری اش ترکمانچای ارزی را امضا کرد!)
دوم- با حساب بند اول، این قرارداد اصولا موهبتی را متوجه ما نخواهد کرد که بخواهد عظیم نیز باشد!
سوم- اینکه این قرارداد بخواهد زمینه را برای محکم کردن جای پای چینی ها در کشور فراهم کند، آن هم با هدف صف آرایی مقابل آمریکا، جای بحث دارد که اساسا چنین مطالبی در ایران مسکوت می ماند چون نیاز به تحقیق گسترده در خصوص چین دارد، حال آنکه حتی یک مرکز چین شناسی هم نداریم!
آخر- بحث کردن در این مورد در خوشبینانه ترین حالت و با توجه به وضعیت کنونی کم ترین تاثیر را خواهد داشت و شاید در آینده به کار موج سواران سیاسی بیاید که از همین الان تلاش مذبوحانه ای را برای بازگرداندن چهره ای مثل آقای احمدی نژاد شروع کرده اند و نمونه اش در نمایش های اخیر ایشان مقابل رسانه ها کاملا مشهود است( که احتمالا با فضا دادن به شعار هایی مثل «یادش بخیر دوره ی احمدی نژاد!» یا «به به سهام عدالت!» و با تکیه بر دروغ هایی خودساخته، سعی در فریب افکارِ زیر فشار اقتصادی دارد)
در نگاهی دیگر اساسا تعریف سیاست و اقتصاد با آنچه از کتاب های خردورزان غیرایرانی ترجمه و در ذهن دانش جویان، مدرک جویان و پُزجویان مملکت ما نشسته، زمین تا آسمان تفاوت دارد و ما هم نه نخبه ای در این زمینه ها داریم و نه ساز و کاری نخبه پرور!