اقدام نکردن برای رفع مشکلی یا رفتن در مسیر زندگی و کاری، ممکنه در اثر سردرگمی باشه. در این مواقع انجام ندادن کار و نبود تحرک، چندان عجیب نیست. ولی گاهی پیش میاد که میدونیم چه کار باید انجام بدیم، بدون کوچکترین تردیدی، ولی باز هم حرکتی نمیکنیم. دلیل این عدم تحرک چیه؟
شاید نبود انگیزه کافی و نبود هدف مناسب بتونه از اصلی ترین دلایلش باشه.
شما توی یک ماشین 60 لیتر بنزین بریزید و موتورش رو روشن کنید. چه اتفاقی می افته؟ ماشین سر جاش ثابت روشنه و حرکتی نمیکنه چون مقصدی نداره. اما وقتی هدف برای شما مثل روز روشن باشه حداقل ماشینتون به حرکت می افته حتی اگر به مقصد نرسه حداقل مسیری رو طی میکنه که منجر به تجربه میشه
بعضی وقتا هم میدونیم چیکار کنیم اما نمیدونیم چطوری.
به هر حال؛ مغز ما وقتی میبینه که برای انجام کاری وقت برای فکر کردن داره, حتما ازش استفاده میکنه.
مثل افرادی که کل پاساژای شهرو زیرورو میکنن برای خرید یه شلوار.
اونا همش دنبال اینن که تصمیم بهتری بگیرن پس مغازه به مغازه این تصمیم گیری رو به تاخیر میاندازن.
این افراد اگه نگیم بطور مطلق, اما تا حدی کمالگران.
کمالگرایی هم نتیجش اینه که یا تصمیمی نمیگیریم یا اگرم میگیریم انقدر بعدا اونو نُشخوارِ ذهنی میکنیم که ازش پشیمون میشیم.
کمالگرایی سبب کاهش عزتنفس هم میشه.
برای اینکه ادامهی حرفم تکراری نباشه توصیههای @Jalal_Razavi رو پیشنهاد میکنم.
سوال شما برای یک جواب مشخص دادن خیلی کلیه، اما نزدیکترین چیزی که به ذهن من میرسه اینه:
تنبلیییی!!
اصلا یه تعریف علمی از تنبلی فاصله ذهن تا عمل هست. که دقیقا تعبیر سوال شماست. حالا اینکه این فاصله رو چه چیزهایی ایجاد کرده موارد زیاده که سیکل های معیوبی تو ذهن ما ایجاد کردن (مثل ترس از شکست دوباره) که این فاصله رو زیاد و زیادتر میکنه