این سوال اینقدر وسیع هست که دستم موقع نوشتنش میلرزه. ولی این سوال همیشه در ذهن من هست که پادشاه یک امپراطوری مثل هخامنش، یا ساسانی با چه هدفی کتیبه نوشته. در حقیقت داشته تولید محتوا میکرده در جایی که بعد از هزاران سال هنوز نوشتههاش قابل خواندن هست.
این سوال ذهنم رو درگیر کرده که چه حرفی رو میخواسته بزنه. و چرا میخواسته این حرف رو بزنه. چون از متن کتیبهها و رفتارهای اونها مثل ساخت تختجمشید در مدت ۲۰۰ سال و آن هم بنایی که از روش ساخت به نظر میرسه نقشه ساختش از ابتدا کشیده شده و بر اساس نقشه ساخته میشده. پس اونها بسیار با تدبیر و بررسیهای دقیق کاری رو انجام میدادند.
و دوباره این سوال پیش میاد که چه فکری پشت کتیبهها بوده.
چیزی که وقتی بهش فکر میکنم بدنم میلرزه اینه که چرا کتیبه ای در جایی پیدا میشه که راه رفتن بهش نیست و با استفاده از تجهیزات سخره نوردی برای عکاسی ازش باید بریم و وقتی میرسیم بهش کتیبه به چند خط از جمله خط کوفی نوشته شده و انگار خبر از جنگ میداده!
خوب شاید بشه حدسهایی زد که بتونه بگه چرا «امروز» کتیبهها رو بیشتر در جاهای به نظر سخت و صعبالعبور پیدا میکنیم.
حدس اول: این کتیبهها همهجا بود ولی در جاهایی که زندگی جریان مداومی داشته، از بین رفتن. این اتفاق برای مناطقی مثل ایران عجیب نیست. ما در مناطقی زندگی میکنیم که امکانات ساخت و ساز به نسبت کمیابه و خیلی وقتها علاقهای به حفظ گذشته دیده نمیشه چون نیاز بوده از همون امکانات برای سازههای جدید استفاده میشد. بنابراین ممکنه که این کتیبههایی که امروز میبینیم در تمام مناطق ممکن پخش شده باشه ولی در مناطقی باقی مونده باشه که به نظر صعبالعبور میاد. یادمون هم باشه که در زمانهای قدیمی قسمتی از مردم کوهنشین بودن و ممکنه این برای اطلاع این دسته روی کوه نقش شده باشه.
حدس دوم: فرض کنین شما شاهی در زمان قدیم هستین. میخواین مطلبی رو برای تاریخ به یادگار بزارین. از بین امکاناتی مثل لوح، یا امکانات معمول دیگه، چه چیزی رو انتخاب میکنین؟ کوه و ایجاد نقش روی اون، این خاصیت رو داره که هم ماندگاری تاریخی ایجاد میکنه و هم آدمها نمیتونن به راحتی اثر رو از بین ببرن. به نظرم کار هوشمندانهای از این دیدگاه بوده!
چرا کتیبهنویسی به ذهن آدمها خطور میکرده؟ این سئوال بسیار پیچیدهای میتونه باشه ولی میشه اون رو به غارنوشتهها مرتبط دونست. یعنی ممکنه این عطش برای انتقال ذهنیتی، نوشتاری یا اثری بدیع به آیندگان حاصل تجربیات غارنشینی در بین انسانها بوده که به نسلهای یکجانشین منتقل شده!
ولی دیگه چه چیزی میتونه انگیزه اینکار بوده باشه؟ چه کارهای مشابهی آدمها رو به این فکر انداخته که اثری برای آینده به جا بزارن؟ و اینکه آیا کتیبه قبل از جنگ، چیزی مثل وصیتی برای بقا و به یادماندن بوده؟ مثلا اینکه اگر شکست خوردن و همه چیز از دست رفت، اثری در جایی ناشناس باقی بمونه و نشون بده که اون مردم زمانی در اون مکان بودن؟
اولین و بهترین دلیل پادشاهان برای نوشتن کتیبه احتمالا میل به جاودانگی بوده بعد از آن (همانطور که امروزه هم در کتابهای روانشناسی می خوانیم) باور به این که نوشتن اهداف آن هم پیش از جنگ احتمال پیروزی را بیشتر می کرده و یا مثل دعا و ورد کارکرد دینی داشته. پس از جنگ ها و پیروزی ها بیشتر کتیبه ها نوشته شده آن هم به دلیل حفظ تاریخ و باقی ماندن خبر فتح برای آیندگان بوده.
اما جای نوشتن کتیبه ها روی کوه ها هم به دلیل تاثیری که ابهت و عظمت کوه دارد و همین طور دیده شدن سند پادشاهی حتی از فاصله ی دور بوده. و اینکه در گذشته پلکان های چوبی دسترسی به این کتیبه ها را فراهم می کرده که از بین رفته اند. حتی در برابر این کتیبه ها سازه هایی چوبی بزرگ برای قرار گرفتن تعداد زیادی انسان و حیوان وجود داشته که اثری از آن ها باقی نمانده. ضمنا هخامنشیان و ساسانیان پادشاهان و شاهزادگان مرده ی خود را میان تابوت می گذاشته و در دخمه هایی درون کوه ها دفن می کردند و دربرابر این دخمه ها کتیبه های پادشاهان درگذشته را مثل سنگ قبر روی کوه حک می کردند.
به نظرم خیلی دقیق نمیشه این مسئله رو بررسی کرد. به عنوان مثال امروزه هم رفتارهای خاصی از طرف حاکمان مختلف بروز پیدا میکنه، که از طرف ملت به عنوان بریز و بپاش اسم گذاری شده. در واقع هر حاکمی در دوره خودش از یک سری تشریفات معمول استفاده میکنه و بسته به وضعیت فرهنگ و جامعه ممکنه این تشریفات معقول یا غیرمعقول به نظر برسند. در حالی که شاید در آینده این نوع تشریفات نوعی هوشمندی به حساب بیاد.
در مورد سوال شما هم، ممکنه نوشتن کتیبه در زمان قدیم نوعی از تشریفات حکومتی به حساب میومده. و ما الان بعد از چند قرن این کارو بسیار هوشمندانه میدونیم؟
مثلاً بنایی مثل تخت جمشید اگه الان بدست دولت شاخته بشه، چه بازخوردی در جامعه بوجود میاد؟