فکر میکنم برای همه ما اتفاق افتاده که کتابی رو مطالعه کردیم ولی بعد یه مدتی هیچی از مطالب کتاب رو به خاطر نداریم مگر چند خط! و گاهی حتی همین چندخط رو هم به یاد نمیاریم و کاملا فراموش میکنیم.
حالا وقتی که کتابها ، متنها و نوشتهها از ذهن ما پاک میشن و فراموش میکنیم ، چرا باید کتاب بخونیم؟ که ایامی بعد هیچی از این کتاب به یادنداریم انگار که اصلا نخواندیم! وقتی که فراموش میکنیم گویی که انگار کتاب را نخواندیم ، پس چرا بخوانیم؟!
من فکر میکنم خود این به نوعی آزمون هست برای خوراک مناسب ذهنی، البته از قبل قابل پیشبینی نیست (به طور دقیق. هرچند کلیت نتیجه احتمالا قابل پیشبینیه)، ولی نتیجه میتونه بهمون یک چیزی رو بگه: اگر این اتفاق در شرایط معمول ذهنی میوفته، معنی اون اینه که اون کتاب ارزشی به ذهنِ فرد اضافه نکرده. معنی اون میتونه در یک طیف وسیعی قرار بگیره و الزاما به معنی بد بودن کتاب نیست:
کتاب موردنظر اساسا حاوی مطالب عمیقی نیست و صرفا سرگرمی لحظهای رو فراهم کرده. این ارزش خودش رو داره ولی ماندگاری نداره.
کتاب موردنظر، ارزشمنده ولی برای ذهن فرد تکراریه. به همین خاطر ذهن این ورودیِ تکراری رو نادیده میگیره!
خطرناکترین دلیل: کتاب با باورهای ذهنی فرد در تضاده. معمولا (و نه همیشه) ذهن ترجیح میده که باورهای خودش رو حفظ کنه و فقط چیزی رو ثبت میکنه که این باورها رو تقویت کنه!
البته همانطوری که گفتم، این نتایج قابلِ پیشبینی نیست و عموما باید اول کتاب رو خوند و بعد از زمانی ارزیابی کرد که آیا چیزی در ذهن باقی مونده یا نه. البته به این هم دقت کنیم: در مکالمه یا ارتباط با دیگران هم همین اتفاق میوفته. ارتباطهایی هستن که همیشه بحثهای اون در ذهن باقی مونده ولی خیلی از ارتباطها هم چیزی غیر از یک خاطره مبهم نیستن!
من فکر میکنم مورد دوم رو باید حذف کرد، اگر نشانهای داریم که کتاب تکرار ذهنیات ما خواهد بود. ولی دو مورد بعدی میتونه دلایل خوبی برای کتاب خوندن باشه:
سرگرم بشیم. منصف باشیم، گاهی ذهن ما به سرگرمی نیاز داره بدون اینکه لازم باشه نکتهی عمیقی دریافت کنه. نکات عمیق مثل بارِ سنگین و همیشگی برای ذهن هستن و این سرگرمی نوعی بازی آرامشبخش که باعث میشه فشار کمتری به ذهن وارد بشه.
گاهی وقتها خودمون رو مجبور کنیم که قدرتِ باورهای ذهنی رو کاهش بدیم و چیزی متفاوت یاد بگیریم. این یک نوعی رشد ذهنیه که لزوما به مرگِ باورهای قبلی منجر نمیشه و میتونه تنوع ذهنی رو افزایش بده.
من فکر میکنم اولین دلیل برمیگرده به انگیزه فرد از مطالعه کتاب چرا کتاب رو خونده ؟؟
دوم اینکه چقدر با مطالب کتاب ارتباط روحی پیدا کرده گاهی روح آدم با مطالب کتاب چنان پیوندی برقرار میکنند که سالهای سال از ذهن نمیروند.
دیگه اینکه موقع خوندن اون کتاب فرد چه حسی داشته و در چه شرایطی بوده هم موثره هم شرایط دنیای اطراف هم شرایط فردی. اینا دلایلی که فکر میکنم باعث فراموشی میشه
حالا چرا با این حال کتاب بخونیم: من وقتی کتاب میخونم اصلا به این فکر نمیکنم که ممکنه یادم بره ( ممکنه نه حتما ) فقط توی اون لحظه و اون کتاب و کلمات زندگی میکنم.
معمولا اگه کتابی رو حتی نپسندم باز هم وقتی شروع به خوندن میکنم تا انتها میخونم فقط برای اینکه بفهمم ته تهش نویسنده میخواد چه نتیجهای بگیره.
اگه بخوایم کلیشهای جواب بدیم باید بگیم کتاب بخونیم که یاد بگیریم ولی به نظرم کتاب بخونیم اون چیزی که بلدیم رو بسنجیم، نقد کنیم و محکمتر کنیم.
بعد از خواندن هر کتاب ( درسی یا غیر درسی) در فاصله زمانی معین باید مرور داشته باشیم. ( روش لایتنر)
روز بعد از مطالعه کتاب خلاصه نویسی مطالبی که به یاد داریم و نقد نوشتن برای موضوع مطالعه شده بسیار مفید هست.
و البته برای عنوانی که نوشتید میشه اینطوری جواب داد:
_چرا غذا بخوریم وقتی دوباره گرسنه می شویم؟
و پاسخ هایی از این دست😊
همیشه همیشه همیشه این سوال تو ذهن من بوده و فکر میکردم فقط من تو دسته فراموشکاران قرار گرفتم که هر کتابی که میخونم یادم میره و دفعه بعدی برام همون جذابیت رو داره،اما چیزی که بهش رسیدم اینه که وقتی کتاب میخونی حالا مشخصا نباید جمله ای محتوایی خاص تو ذهنت بشینه (حالا جدا از کتاب های اصلی که مشخصا برای کار یا درسمون هست ) به نظرم خواهی نخواهی تاثیرشو روی صحبت کردن ،فکر کردن، دیدن اطراف ،هوشمندی افراد و و و میزاره و به آدما ریشه میده
سلام دوست عزیز
به نظرم دلیل اینکه فراموش می کنیم رو باید پیدا کنی. یکی از دلایلش می تونه روش مطالعه نادرست باشه. اگر از روش تندخوانی البته با درک بالا و رسم نقشه ذهنی برای مطالعه استفاده کنی، قطعا بهت کمک می کنه. توی مهارت های تندخوانی یکی از مباحث که آموزش داده می شه اینه که چطور بازیابی کنیم اطلاعات رو. درضمن اگه سرعت مطالعه ت رو زیاد کنی، تمرکزت موقع خوندن بالا میره و درنتیجه کمتر فراموش میکنی
موفق باشی