چرا گذشته اینقدر دیر میگذره؟

داشتم به بچگیام فکر می کردم و اینکه چه خاطره هایی دارم. الان ذهنم درگیره این قضیه است که چی میشه که آدم یه مقطع از زندگیش رو به عنوان بهترین دوره انتخاب می کنه؟(با اینکه ممکنه آینده خیلی بهتری رو بدون در نظر گرفتن گذشتش بوجود بیاره). چرا بعضی وقتا تو گذشته می مونیم؟ کار ناتمومی داریم که باید بهش برسیم یا اینکه می خوایم الگو برداری کنیم برای الانمون؟

شاید به این خاطر هست که تجربیات گران قیمتی از اون دوران داریم و یا تو اون دوره خاطرات شیرینی درخاطرمون ذخیره شده.

شاید در گذشته موندن یکی ازعوارض جانبی حفظ تجربیات و ذخیره اتفاقات در مغز باشه. فکر کنید هرگز خاطره ای ثبت نمی شد: هر بار دستمون رو به آتیش میزدیم و می سوختیم و یا خیلی تجربیات دردآور تکرار میشد.


نکته ای که خودم در این مورد تجربه کردم و به این موضوع ربطی نداره: در ده سالگی که به پنج سال قبل فکر می کردم 5سال خیلی طولانی بود.اما الان که به 5 سال پیش فکر می کنم انگار همین دیروز بود:grin:.

2 پسندیده

یه چیزی به ذهنم اومد
ممکنه اینکه تو ده سالگی فاصله ۵ تا ۱۰ سالگی به نظرت طولانی میومده کم بودن بار ذهنیت و بنابراین حوصله کردن روی مرور خاطرات باشه و اما اکنون انقدر اطلاعات انباشته شده توی ذهنت و انقدر کار داری که هردوش باهم مرور رو برات سریع میکنه وگرنه در مساوی بودن زمان سپری شده که شک نیست
یه دلیلشم شاید این باشه که تو سنین کمتر با تجربه های حسی بیشتر هیجان زده میشیم و بزرگتر که میشیم باز به علت مسوولیتایی که خواسته و ناخواسته درگیرشونیم از کنار حس ها منطقی عبور میکنیم پس قدیم ترها ماندگارتر میشن و انگار دیرتر گذشته اند

4 پسندیده