من همیشه با برنامهریزی مشکل داشتم، انگار با روحیهام نمیسازه. کجدار و مریز میرم جلو. مثلاً برنامهریزی میکنم که روزی 30 دقیقه کتاب بخونم. گاهی دو ساعت میخونم و گاهی هیچی. دوست دارم زندگیام روی روال باشه، و میدونم که برنامهریزی برای زندگی نزدیک به محاله. چندباری هم کارهام رو توی بازۀ مشخص یادداشت کردم که تحلیلشون کنم ولی مثمر ثمر نبود. شما چهکار میکنید؟ چارچوب خاصی دارید؟ من وقتی کارهام لیستی میره جلو احساس بهتری دارم، مثل فیلم هم که میخوام ببینم، لیستی میبینم.
برنامه ریزی دقیق برای رباته نه انسان ، صبح ها بلند شو ببین حال چه کارهایی و داری. مثلا بگو امروز خیلی حال و حوصله ندارم اگر همین سه تا کار و انجام بدم خیلی خوب میشه.
حالا همین سه تا کار و اولویت بندی کن از A تا C
سخترین و مهمترین کار میشه A و تا آخر
بعدش سعی کن همین برنامه و اجرا کنی ، کلا برنامه و هر روز صبح متناسب با حالت تنطیم کن.
فقط روی کیفیت تمرکز کن نه زمان ، زمان هم پول نیست ، کلا زمان و هنوز نتونستند تعریف کنند چه برسه به اینکه بخوان بگند زمان پول و طلا و دلاره
شاید من نتونستم منظورم رو برسونام. تلاشام بر اینه که برنامهریزیای فراتر از اولویتبندیهای مرسوم داشته باشم. با اولویتبندیهای مرسوم خواستههام ارضاء نمیشن.
ویکی هزینه-فرصت توضیحات خوبی داره.
من بازم منظورت و متوجه نشدم ، یعنی میگی یکسری خواسته داری که با برنامه ریزی نمیشه بهشون رسید ؟
منظورم اینه که این حالت بهینه نیست. مثلاً از صبح که پامیشی بگی خب فلانچیز اولویت مهمتریه، بیسارچیز بعد از اون. این به تنهایی برای من بازدهی مطلوب رو نداره.
کار درست اینه سوار بر رودخانه زندگی بشی و به آینده فکر نکنی
و زندگی در لحظه با برنامه ریزی رباتیک در تضاده
من یک روش فوقالعاده برای برنامه ریزی پیدا کردم.
برنامه ریزی به روش بولت ژورنال
این عالیه.
با این برنامه قشنگ حرکت رو به جلو رو احساس میکنی. حال خیلی خوبی داره
من یک ماهه که دارم انجام میدم. فقط به یک دفتر یادداشت و قلم نیاز دارید.
متنی که براش نوشتم و این جا هم ارسال میکنم:
تقریبا دارم یاد میگیرم چطور زندگی کنم و چطور ذهنم را از آشفتگی دربیاورم.
یک صفحه باز میکنم صفحهی تقویم؛ تمام روزهای ماه را با نام هفتگی شان مینویسم.
یک صفحهی دیگر؛ صفحهی وظایف، کارهایی که در این ماه لازم است انجام دهم. بخشی اش از فروردین به اردیبهشت منتقل شده و بخشی اش را در گذر روزها میابم.
یک صفحهی دیگر مربوط به مدیریت هزینههای این ماه است و دیگر روزنگار که هر روز ایجاد میشود و همان روز با ثبت سریع لحظات پر میشود.
مجموعههای دیگری هم برای کارهای دیگرم ایجاد کردهام؛ مثلا یک صفحه کتابهایی که خوانده ام.
یک صفحهی دیگر را به کشف خودم اختصاص دادهام. چیزهایی که در مورد خودم کشف میکنم و علاقهمندیهایم. صفحهای دیگر را برای پروژههایی که در حال انجام آنها هستم ایجاد میکنم و روند پیشرفتشان را یادداشت میکنم.
انگار همه چیز دارد خوب پیش میرود. حالا میبینم که اتفاقی در حال رخ دادن است و همه چیز را زیر ذرهبین گرفتهام. انگار کنترل زندگیام را در دست دارم.
توصیهی اکید من اینه حتما این روش رو امتحان کنید
کتاب برنامهریزی به روش بولت ژورنال
اگه هدف رو خوب بتونید طراحی بکنید، اینکه دقیقاً بدنبال چی هستید و چطور میشه به خواسته تون برسید؟ برنامه ریزی آسونتر می شه واسه تون.
هر چقدر هدف مبهم باشه، برنامه ریزی هم سخت و نا موفق خواهد بود.