توی این دو سه سال اخیر در مورد تجربه نویسی و خوبی هاش متن های زیادی خوندم و هر بار به خودم قول دادم که این کار رو انجام بدم اما همیشه شکست خوردم. از آخرین باری که سعی کردم تجربه روز یا هفته ام رو ثبت کنم تقریبن یه سال گذشته.
آیا شما به صورت مستمر تجربه های روز یا هفته تون رو می نویسین؟
چی کمکتون می کنه که از این کار دست نکشین و مسمر انجامش بدین؟
راستی تو تجربه نویسی هامون چی باید بنویسیم؟ و چطوری بنویسیم؟
دلم می خواد یه روتینی پیدا کنم که تجربه نویسی برام ساده تر بشه، انقدر ساده که بتونم هر هفته یا اقلن هر ماه یه بار بنویسم
این مشکل من هم هست و خیلی دوست دارم مهارت نوشتن و مستند کردن رو داشته باشم و به مرور ارتقاش بدم.
منم در چند سال گذشته بارها سعی کردم اینکارو شروع کنم، و البته شروع کردم ولی به دلایل مختلف (فراموشی، خجالت از نوشتن، اینرسی نوشتن و سردرگمی) ادامه ندادم. اتفاقاً همین الان آخرین مطلبی که واسه اینکار شروع کرده بودم و بعداً بیخیالش شده بودم رو پاک کردم.
البته در پادپرس مطالب خوبی راجع به مستندسازی و تجربه نویسی آورده شده که خیلیاشون مفیدن. ولی به صورت خلاصه دوستانی که به صورت مستمر مینویسن به سوالای این موضوع پاسخ بدن خیلی خوشحال میشم.
شاید کمی از مشکلات سر راه مستند کردن بگیم هم بد نباشه. به شخصه واسه اینکار با این مشکلات مواجه میشم:
سردرگمی بیش از حد واسه نوشتن. جوری که نمیدونم با چی شروع کنم، و بدتر اینکه نمیدونم به کجا میخوام برسم! واسه همین اکثراً فقط مینویسم و ساختار مناسبی رو رعایت نمیکنم.
معمولاً وقتی مینویسم، از نوشته خودم خیلی خجالت میکشم، و حدس میزنم که چندان مفید ننوشتم. اینجا دقیقاً منظورم تجربه نویسیه و نه ادبی نویسی!
به نظرم نوشتن تجربه خیلی کار سختیه و همیشه واسه انجام دادن و ادامه دادنش اینرسی شدیدی دارم.
دقیقا اولین قدم برای نوشتن الکی نویسی است. فقط بنویس بدون اینکه نگران چیزی باشی. هر چه که از ذهنت عبور می کنه رو یادداشت کن. به مرور هدفمند میشه و ذهنت نظم پیدا می کنه.
اینو می تونی به اشتراک بزاری تا ما از خجالتت دربیایم و نکات مفیدش رو برات بولد کنیم. خیلی خوبه که بعد از اینکه نوشتی با صدای بلند برای خودت بخونی(تجربه خودم) و خوبه بدی یک نفر هم برات با صدای بلند بخونه (پیشنهاد اساتید)
سوال؛ آیا تجربههای ما تنها در صورتی که مفید باشن، باید نوشته بشن؟ مفید فقط یکی از برچسبهاست
چون ما در نوشتن لازمه فکر کنیم. شاید در واقع فکر کردن کار سختیه
من البته بین مستندسازی و تجربه نویسی تفاوت میذارم. تجربه نویسی خیلی راحت تره برام، خیلی کلی تره. مثلن اینکه بنویسم:
«امروز با کتابخونه matplotlib یه نمودار خیلی خوب کشیدم که فلان موضوع رو نشون میده.»
خیلی راحت تر از اینه که جزییات دستور ها رو بنویسم. من انتظارم از مستندسازی چیزیه که بتونم مرحله به مرحله دنبال کنم و بتونم همه چیز رو بازتولید کنم.
یه نکته دیگه هم که به نظرم خیلی مهمه، اون مدت زمانیه که صرف نوشتن میشه. منظورم اینه که اون زمانی که صرف نوشتن میشه باید کمتر از اون زمانی باشه که صرف کار کردن میشه. برای من یکی از دلایلی که کمتر میرم سراغ نوشتن همینه که نسبتن وقت زیادی میگیره ازم. یه مقداری هم وسواس دارم برای هر کاری.
پیشنهاد میدم اول ببینید که چرا دارید این کار رو انجام میدید . آیا اصلا مطالبی که مینویسید ارزش دارن ؟ اصلا این کار درستیه که آدم تجربیاتش رو بنویسه ؟ منظورم از آدم خودتون هستید . چون یک عده ترجیح میدن خاطرات بنویسن , یه عده گزارش مینویسن , یه عده صرفا شرح احساسات میدن . ببینید چرا این کار رو می خواید انجام بدید و چه چیزی رو می خواید بنویسید . درباره ی احساساتتونه ؟ تجارب کاری ؟ جملات زیبایی که روزانه میشنوید ؟
دوم یک رسم الخط ساده که قدرت سریع نوشتن رو بهتون بده ابداع کنید . مثلا پیشنهاد میدم دندانه های سین و شین , قلاب لام یا جیم رو حذف کنید . بعد از دو ساعت نوشتن به این سبک , سرعتتون افزایش زیادی پیدا میکنه . بعضا دلیل ترک کار اینه که میبینید سرعت فکرتون از نوشتنتون بیشتره و این کار حوصله ی آدمو در حین کار کم میکنه .
من هر وقت که تجربه ای برام پیش بیاد مینویسم . نظم خاصی نداره برام . دلیل اینکه این کار رو مستمر انجام میدم اینه که مطالبی که مینویسم واقعا جالب و مهم اند برام و باهاشون میتونم با اطرافیانم ارتباط برقرار کنم . میدونم پدرم از چه کلیدواژه هایی متنفره یا اگر یه کسی که از من بدش میاد با فلان واژه ها و کنایه ها حمله کنم زودتر شکست میخوره .
پس دلایلتون رو پیدا کنید و ببینید به چه اطلاعاتی در آینده ممکنه نساز پیدا کنید .
با توجه به این که کلی از اتفاقات دو سه سال پیشم رو یادم رفته، و بعضا با دیدن چند تا عکس کلی خاطره تلخ و شیرین برام تازه میشه، خیلی بهم کمک میکنه که بتونم یه ارزیابی ای داشته باشم از خودم (در زمینه هایی که ازشون ثبت دارم راحت تر این کار رو انجام میدم). مهمتر از همه شاید کمکم کنه که کمتر فراموش کنم.
ارزش شخصی که حتمن دارن.
البته به نظرم خودم تجربه همه ارزشمنده و ممکنه به افرادی کمک کنه در تصمیم گیری هاشون.
خوندن تجربیات یه نفر مثل اینه که شما تجربیات اون نفر رو هم دارید.
از نظر من گزارش، شرح احساسات، یا خاطره نویسی مثل قالب های مختلف تجربه نویسیه؛ در هر کدوم از اینها ما داریم تجربه مون رو ثبت می کنیم
دوست دارم همه اینها رو بنویسم.
ترجیح میدم که تایپ کنم و توی کامپیوتر بنویسم، توی شبکه های اجتماعی، یه جایی که بتونم کنترلش کنم و ابزار های مختلف هم به من بده اما واقعیت اینه که هنوز به قالب مورد نظرم نرسیدم
بیشتر خود فرآیند نوشتنه که برام طاقت فرساست. نمیدونم چی بنویسم یا حتی میدونم اما نمی دونم چطوری بنویسم
یه مدتی صدا ذخیره می کردم، به جای نوشتن، و چون مطمئن بودم که مخاطبش فقط خودم هستم و قرار نیست با فرد یا افراد دیگه ای به اشتراک بذارم، اولش خوب بود اما اون پروژه هم شکست خورد چون من بیشتر از این که آدم گوش دادن باشم آدم خوندن هستم؛ و این طوری صدا های ضبط شده رو خیلی کم گوش میدادم
اما الان که یادش افتادم به نظر بد نیست دوباره شروع کنم به ضبط کردن، شاید یه روزی هم وقت کردم و بعضی هاش رو نوشتم