خیلی وقتها ایده هایی هستن که به مرحله اجرا هم می رسند اما بعد مدتی افول می کنند. مثال بارزش تلفیق پمپهای اب با بازی چرخ و فلک هست که تحت عنوان playpomp در افریقا اجرا شد. اما بر خلاف آنچه تصور میشد و هزینه ای بیش از 20 میلیون دلار که پای این ایده هدر رفت، به دلایل زیادی بعد اجرا با شکست مواجه شد، ساده ترین دلیلش این بود که بچه های تشنه اول آب نیاز دارن بعد بازی، کار به جایی کشیده شد که مادرها بابت چرخوندن چرخ و فلک که به پمپ وصل بود به بچه ها پول میدادن و در نهایت خودشون باید این کار رو می کردن. کار با پمپ چرخ و فلکی سخت تر از کار با پمپ دستی و زمان بر تر بود. #سوال
چطوری قبل از اجرایی کردن کامل ایده مانع شکستش بشیم؟
بنظرم توی این مثال اشتباهشون توی تشخیص مشکل بوده:
توی آفریقا مشکل آب آشامیدنی هست، اما آیا مشکلشون به دلیل نبودن نیرو برای پمپ کردن آبه؟ فکر نمیکنم.
در مورد خود سوال یه روشی که خودم تازگی باهاش آشنا شدم (گرچه خیلی بدیهی بنظر میاد) پله ای پیاده کردن ایده ست. برای اینکار اول باید “مغز ایده” مونو بشناسیم. (برای اینکار توصیه میکنم کتاب ایده عالی مستدام رو بخونید.)
مثلن من به فضایی احتیاج دارم برا تبادل فکر در مورد سوالاتم. یه شبکه اجتماعی تخصصی ایده خوبیه. برای ساختن این شبکه اجتماعی به چی احتیاج دارم؟ یه صفحه اینترنتی که بتونم سوالاتم رو توش بذارم و بقیه بتونن راجع بهش نظر بدن و من روی نظرات اون ها نظر بدم! آیا برای شروع کارش لازمه آدما اونجا عضو شن؟ آیا لازمه این طرحو پیچیده تر کنیم؟ مشکلاتی که هنوز پیش نیومدنو قطعی در نظر بگیریم و براشون راه حل بذاریم؟ نه.
بیشتر وقتا ایده ها شکست میخورن چون بیش از حد پیچیده شون میکنیم و اونقدر از راه حل اصلی فاصله میگیرن که خودمونم ایده مونو فراموش میکنیم.
یکی از روش هایی که به کمک اون میشه یه ایده رو قبل از اجرای کامل سنجید به PDCA یا Plan-Do-Check-Act معروف هست. در این روش ابتدا مسأله رو با دقت شناسایی می کنید. مجموعه ای از جواب های ممکن رو تولید می کنید. از بین اون جواب ها بهترین رو برمی گزینید و اون رو به صورت پایلوت و در ابعاد کوچیک اجرا می کنید. در مرحله بعد تاثیر اون راه حل رو در حل کردن مسأله می سنجید و اگر به یک راه حل معقول و قابل اجرا رسیدید اون رو در حالت واقعی پیاده می کنید.
خیلی وقتها سنجش کامل (یا حتی ناقص) ایدهها غیرممکنه! مثلا همون مثال چرخ و فلک و آب، معمولا شما نمیتونید تمامی پارامترها رو بسنجید، حتی بعد از سنجش پارامترها، سطح اثر اونها و تاثیرات هرج و مرجی موجود میتونه کاملا انتظارتون رو از واقعیت دور کنه. حتی شبیهسازی یک حرکت در طبیعت (مثل آتشسوزی، حرکت آب، …) هم بسیار مشکله چه برسه به پیشبینی.
به خصوص وقتی پای ایدههای نو در میونه، گاهی حرکت اول شما، باعث شکستی میشه که میتونید آروم آروم ایدهتون رو به تکامل برسونید. مثلا اگر مشکل تشنه بودن بچهها قبل از بازی باشه با یک هک ساده در راه حل، ایده خیلی هم قشنگ میشه.
تازه حتی با وجود مسخره بودن ایده (اینکه یک پنل خورشیدی و یک پمپ میتونست همین کار رو بکنه) ممکنه بتونه مفاهیم یا ایدههای نویی رو به وجود بیاره که در جاهای دیگه بسیار کلیدی هستند. مثلا خیلی از چیزهایی که دارپا (اینترنت) یا ناسا (روکش سرامیکی)، ارتش (ماکرویو) برای ماموریتهاشون طراحی کردن و خیلی راه حلهای بهتری هم براشون بود، بعدا تبدیل به ارزشهای بنیادی در سایر زمینهها شدن.
مخصوصا در شروع استارتاپها مد شده که طرح تجاری مینویسن و کلی محاسبات و …، اما شما به ایدههای بزرگ نگاه کنید. گاهی طول کشیدن حتی کمی از ایده میتونه مرگآور باشه. مثلا فرض کنید خدای ناکرده شما در حال مرگ هستید و دارویی اومده که هنوز به طور کامل روی موشها طی نشده و اثرات جانبیش مطالعه نشده باشه. شما دوست دارید امتحانش کنید یا نه؟ پس خیلی اوقات ما ریسک اشتباه رو میپذیریم (دانسته یا ندانسته) و اشکالی هم نداره.
به هر حال کسی که ایده میده (مثل بازار سهام) باید ریسک رو در مقابل سود بپذیره.
1 پسندیده
system
(system)
این پرسش برای گرفتن پاسخ مناسب، به بالای لیست آمده.
6
امروزه بشر با گسترش یک پدیده جالب و جدید به نام واقعیت مجازی به دنبال رفع این مشکل است . اینکه بتوانیم ایدهها و فرآیندها و برنامهریزیهای خود را در واقعیت مجازی به بوته آزمایش بسپاریم و آنان را ارزیابی و بررسی کنیم تا نقاط قوت و ضعف و نواقص آنان را پیدا کرده و نواقص را در مرحله اجرا به حداقل (و حتی صفر) برسانیم .