چطوری یه کتاب رو تا تهش بخونیم؟

دنباله‌ی موضوع چرا نمیتونم یه کتاب رو تا آخر بخونم؟:

معمولن چندتا کتاب رو موازی پیش می‌برم. دست خودم نیست، حوصله‌م سر میره. دلم می‌خاد نوشته‌ها حرفشون رو به خلاصه‌ترین شکل ممکن بزنن. اگه یکم از چیزی که انتظار دارم بشنوم فاصله بگیرن خسته‌م می‌کنن؛ رهاشون می‌کنم. قدیم‌ها اینطوری نبودم، شاید تکنولوژی کم‌حوصله‌م کرده.

image

راه‌حلی که به ذهنم رسیده “خوانش گروهی ِ کتاب” بیشتر برای بزرگ‌سال‌ها و “مسابقه‌ی کتاب‌خوانی” بیشتر برای کودکان‌ه.
اینجا می‌خام درباره‌ی “گروه‌خوانی” یا “گروه‌خونی” صحبت کنم.

  • تا حالا “گروه‌خونی” داشتین؟ تونستین کتابی رو تا ته بخونید توش؟
  • به نظرتون گروهی که توش “گروه‌خونی” انجام میشه چه ویژگی‌هایی داره؟ هر کتابی رو میشه “گروه‌خونی” کرد؟

پ.ن. :

اولی: گروه‌خونی‌ت چیه؟
دومی: من تو گروه‌خونی “تاریخ ایران مدرن” هستم!

9 پسندیده

من تو کتابای موفقیتم. هر کتابی رو که میخرم با خودم میگم دوست داری چند روزه کتابو تموم کنی، دو هفته، سه هفته، یک ماه،… بعد تعداد صفحات کتاب رو نگاه میکنم، تقسیم بر اون تعداد روز میکنم، هر روز هم فقط همون چند صفحه رو میخونم . اینجوری بدون اینکه دلمو بزنه یا یه روز بخوام بیشتر بخونم، کتاب رو تو همون وقت دلخواه تموم میکنم

5 پسندیده

این اتفاق برای خیلی‌ افراد دیگر از جمله خودم افتاده است. چند سال پیش متوجه این موضوع شدیم و با دوستان در موردش بحث کردیم. نتیجه‌ای که گرفتیم این بود که تمرکزمان به شدت آسیب دیده و برای برگشتن به عقب نیاز به تمرین داریم. تمرین این بود که باید موقع انجام هر کاری فقط روی همان کار تمرکز کنیم. مثلا وقتی قدم می‌زنیم بهتر است فقط قدم بزنیم و در کنارش موسیقی گوش نکنیم. یا وقتی کتاب می‌خوانیم همزمان موسیقی گوش نکنیم. یا وقتی چایی می‌نوشیم فقط روی چای نوشیدن تمرکز کنیم و خیلی چیزهای مشابه دیگر. هنوز هم در حال انجام این تمرین هستم و فکر می‌کنم تا حدی توانسته‌ام اوضاع را بهتر کنم.

متاسفانه تلفن همراه و گاهی لپ‌تاپ دشمن این شکل تمرین‌ها است. به نظر من حتی دشمن تمرکز هستند. به این دلیل که به شما اجازه تمرکز روی یک موضوع را نمی‌دهند. تولید کنندگان نرم‌افزار و سخت‌افزار تمام تلاش‌شان را برای تسخیر ما کرده‌اند و تا حد زیادی موفق هم شده‌اند.

به همین خاطر هر وقت کار مهمی دارم، یا می خواهم مطلب مهمی را بخوانم به کتابخانه می‌روم و فقط همان یک جلد کتاب را با خودم می‌برم (نه موبایل و نه لپ‌تاپ). بعضی وقت‌ها خیلی زجر‌آور است اما نتیجه‌اش شگفت‌انگیز است. حتما امتحان کنید. به هر حال هر تمرینی سختی‌های خودش را دارد اما به نتیجه‌اش می‌ارزد.

8 پسندیده

با @Ali_Shakeri موافقم. کمبود تمرکز رو که تقریبا همه داریم.

ولی من می گم در یه مواردی هم شاید مشکل از ما نیست. فکر کنم دنیای اطلاعات رشد سریعی داشته و کتابها به اون سرعت رشد نکردن. شاید بهتره نگاه کنید ببینید اون قسمتی از کتاب رو که می خواید بخونید رو چقدر بهش نیاز دارید.

تجربه:‌
من یه کتابی رو برداشتم که خیلی هم تعریفش رو شنیدم و نامزد یک جایزه ترجمه داخلی هم بود. حتی خوندم که اصل کتاب هم جزو پرطرفدارترین های نویسنده بوده بطور کلی در جهان. همه چیز کتاب عالی بود اما از نیمه به بعد دیگه بزور خوندمش و یک سوم آخر رو رها کردم چون نتونستم تحمل کنم. به سرعت رد شدم تا برسم آخر داستان و ببینم چی می شه.
دلیل؟ داستان تصویرگر فقر بود. واقعیت بی رحم و ستمگر فقر. و یه جاهایی این تصویر که مطمئنم کاملا مطابق با واقعیت و تجربه شخصی نویسنده است، برام غیرقابل تحمل شد. از خودم پرسیدم تا این حد لازمه جلو برم؟ کاملا داشتم درد می کشیدم از درون و دیگه ادامه دادنش برام حکم خودآزاری رو داشت. بنابراین رهاش کردم.

از طرف دیگه، یه بحث خوب در پادپرس دیدم از کسی که فکر می کنم با تجربه هستند در این زمینه، در مورد اینکه بعضی از کتاب ها سخت هستن اما لازمه که خونده بشن، برای من کتاب های تاریخ شامل این نکته می شن:

نتیجه حرفم اینه که به نظرم نسخه عمومی وجود نداره و باید آدم مورد به مورد نگاه کنه ببینه چطوری باید کتاب رو بخونه.

7 پسندیده

من هم تا حد زیادی به همین درد دچار شدم. ولی به طور اتفاقی توی تست شخصیتی فهمیدم که این مشکل نیست در واقع قسمتی از مسیر شخصیتی هست که دارم. ممکنه همین اتفاق افتاده باشه بویژه اگر شخصیت سیستمگرا داشته باشید. بخصوص اگر

احتمال زیاد به همین برمیگرده. اگر به این مربوط باشه، به نظرم لزومی نداره به عنوان یه مشکل بهش نگاه کنید، بیشتر به جنبه‌های مثبت شخصیت در مباحث مربوط به کتاب میشه نگاه کرد و ازش بهره برد.

4 پسندیده

برای من که یک درون گرا هستم (که فکر کنم بیشتر کتاب خوان ها هستند) گروهی خوانی یک شکنجه خواهد بود :grimacing:

3 پسندیده

من هم قدیما خیلی خیلی برام مهم بود کتاب ها رو تموم کنم! الان هم کمابیش این وسواس رو دارم اما فکر می کنم شما هم با خوندن این مقاله مثل من دیگه از نیمه کاره رها کردن کتاب ها عذاب وجدان نداشته باشید! توصیه من خوندن این مقاله از ارشاد نیکخواه هستش!

#کتاب‌ها رو تموم نکن! و عذاب وجدان نداشته باش.

7 پسندیده

عمده دلیل آن این است که در عصر جدید هر موضوعی را که خواسته باشیم از انترنت خیلی خلاصه میتوانیم آنرا بیابیم یعنی به خلاصه عادت کردیم وقتی میبینیم که موضوعی در کتاب به شکل خلاصه ذکر نشده حوصله مان سر میرود و دنبال خلاصه موضوع هستیم به نظر من به همین دلیل است که تمام کتاب را خوانده نمیتوانیم و حوصله اش را نداریم.

6 پسندیده

من کتاب خوندن رو دوستدارم و گاهی شده که کتاب رو با سرعت تموم کردم یعنی موقعی که مدرسه بودیم منو دوتا از دوستام مسابقه میزاشتیم که یه کتاب رو چه کسی در فاصله زمانی کمتری بخونه.خباون فقط برای رمان بود واینکه بعدها که بزرگتر شدم کتابی که حوصلم رو سر میبره دست من نیست،فکر میکنم کشش نویسنده خوب نبوده که من زودی تموم کنم
البته کتابهای فلسفی و تاریخی حجیم رو دیر تموم میکنم
کتابخون های گروهی تو اینستا داریم و با هم نقد و بررسی میکنم و خیلی خوبه خیلی ذهنم رو از تنبلی در اورده و تونستم بهتر مفاهیم ویا درون متون رو حس کنم و بفهمم.
گروهی خوندن کتاب خیلی خوبه .سربرنامه پیش میری و فصل به فصل میتونی به موضوعی که خوندی فکر کنی و نظرت رو بگی.
البته پی دی افی خوندن و یا صوتی گوش دادن کتاب رو اصلا قبول ندارم چون هیچی ازش متوجه نمیشم و بنظرم یه کتابخون واقعی فقط باید یه کتاب رو بین دستاش حس کنه.(قیمت هم برام مهم نیستش :laughing: )
البته اگر از علاقه صرف نظر کنیم و فقط به خوندن توجه کنیم
علاقه هم مهمه در خوندن کتاب که موضوعی رو انتخاب کنیم وادامه بدیم یا ندیم

4 پسندیده

خیلی خوب میشه که معرفی از کتابهایی که خوندید رو از دیدگاه خودتون در همین اتاق قرار بدید. نمونه اینکار رو میتونید توی این موضوع ببینید.

3 پسندیده

بله حتما سعی میکنم کتابهایی که خوندم رو در این قسمت که معرفی کردید بزارم امیدوارم بهره مندی واسه بقیه داشته باشه.

2 پسندیده

همون طور که دوستان فرمودن بخشیش به تمرکز ما برمی گرده که با انواع نوتیف های شبکه های اجتماعی و مشغله های دیگه پرت میشه و مطالعه تقطیع میشه و بارها ازش به کلی جدا میشیم.

خب این سندرم کتاب های نصفه و موازی رو من هم دارم. کتاب های زیادی رو همزمان دارم جلو می برم طوری که گاهی مدت ها یادم میره یکی رو نصفه داشتم می خوندم و وقتی برمی گردم خیلی از مطالب قبلی از یادم رفته بخصوص درباره رمان ها.

اما بخش دیگه اش هم به کتاب ها برمی گرده. راستش کتاب های زیادی نیستن که بتونن ما رو از خورد و خوراک بندازن و کاری کنن که لحظه ای نتونیم زمین شون بذاریم. خب البته تا حالا در مورد چند کتاب این اتفاق واسه من افتاده اما میگم کتاب های زیادی نیستن.

اما سئوالی مهمی که پیش میاد اینه که اصلا لازمه ما حتما کتاب ها رو کامل بخونیم؟ آیا باید از نصفه رها کردن یک کتاب عذاب وجدان داشته باشیم؟

به نظرم نه. اصلا لازم نیست عذاب وجدان داشته باشیم. راستش اگر بحث های تمرین تمرکز رو رعایت کرده باشیم و باز هم کتاب رمانی نتونه ما رو همراه خودش بکشه هیچ اشکالی نداره که کنارش بذاریم چون دوستش نداریم واقعا.

اما در مورد کتاب های غیر داستانی و کتاب های آموزشی که موضوع بیشتر مصداق پیدا می کنه. هیچ دلیلی وجود نداره ما یک کتاب رو حتما کامل بخونیم. شاید یه سری فصل های اون لازم مون باشه و همه سر فصل هاش واسمون جذاب یا بدرد بخور نباشه. مجبور نیستیم همه فصل ها رو تحمل کنیم تا به فصل مورد علاقمون برسیم. مگر چقدر عمر می کنیم که بخوایم همه کتاب ها رو کامل بخونیم.

5 پسندیده

اما بنظر من حتی اگر کتابی بد باشه و یا نویسنده مورد علاقه مون نباشه و یا به هر دلیلی اون کتاب رو شروع کردیم به خوندن حتی اگر زمان زیادی ببره و همزمان باهاش چند کتاب دیگه شروع به خوندن کردن،کرده باشیم ولی باز باید تا انتها کتاب رو بخونیم…حتی اگر بهش علاقه نداشته باشیم

2 پسندیده

اصلا این باید رو نمی فهمم. همون طور که دیدگاه «هر کتابی ارزش یک بار خوندن داره» رو نمی فهمم. اون هم توی بازار نشر ما که هر چرندی به راحتی چاپ میشه. چه دلیلی داره من کتابی رو ادامه بدم که توی همون دو صفحه اولش سی چهل تا غلط نگارشی و فنی و حتی محتوایی داره. چه دلیلی داره من کتاب داستانی رو ادامه بدم که از یه جایی به بعد از ریتم میفته و داره چرند میگه نویسنده اش. چه دلیلی داره کتابی رو که به نظرم داره حرف غلط میزنه رو تحمل کنم. چه دلیلی داره کتاب شعری رو که شاعرش از نیمرو و گوجه حرف میزنه و شش بار این جمله رو تکرار می کنه چون فکر می کنه چیزی حالیشه رو ادامه بدم. خیر من این کتاب ها رو ادامه نمیدم که هیچ لازم باشه مستقیم پرت شون می کنم تو سطل زباله. هیچ تقدسی هم برای کتاب بد وجود نداره. چون کتاب بد اساسا کتاب نیست.

6 پسندیده

وقتی من علاقه به نویسندگان ایرانی ندارم پس نباید سراغشون برم.کتاب خوب و یا بد دسته بندی نیست ما با خوب یا بد بودنشون میخوایم علایق خودمون رو مد نظر بگیریم.بله هر کتاب ارزش یکبار خوندن رو داره.درسته هر چرندی به راحتی چاپ میشه اما خب میتونی نری سراغش و بری دنبال یه چیز بهتر.
بنظرم یه موضوعی که این بین بیشتر باعث شده چرندیات بیشتر چاپ بشه تبلیغ کتاب هستش مثلا با هر کسی یه کتاب دستشون گرفتن و …در این زمینه موفق بودن کتاب خریدن یا هر چیزی رو تبلیغ کنن اما محتوا و هدف کتابخوندن رو در نظر نداشتن و باعث شده هر متنی از هر مترجمی و از هر کسی نویسنده یا دانشجو چاپ بشه و بشه یک کتاب.
حتی غلط هایی از یک کتاب که تو ذهن ما بد هستش رو باید ادامه داد تا بتونیم نظرمون رو در جایی بگیم یا اینکه نظریاتمون رو حتی به نزدیک ترین دوستای کتابخونمون بگیم.
ولی اگر ازت بپرسن فلان کتاب چطور بود میتونی نظر بدی اگر کامل خوندی ولی اگر نصفه خوندی میتونی بگی من نصفه رهاش کردم و نظرت ناقصه.
این نظر منه

1 پسندیده

دقیقا همینه. کتاب خوب و بد از نظر من تعریف میشه. من کتابی رو خوب یا بد تشخیص میدم. طبیعتا این وسط اگر هم کسی بگه اون کتاب خوبه اشکالی نداره حالا شاید من پیش خودم اون آدم رو کم سواد بدونم یا ندونم. به خودم ربط داره و به خودش ربط داره.

اما تاکید می کنم ابدا هر کتابی ارزش خوندن نداره و این یکی از چرندترین حرف هاییه که گفته میشه.

چطور میگید از اول سراغ این کتاب ها نرو. کتابی که من دارم ازش صحبت می کنم سی چهل غلط املایی داشته ترجمه کتابی از کارور بوده. چطور میگید سراغ کارور نرو. مگه میشه کارور نخوند؟
چطور سراغ اثری از رضا امیرخانی نرم. بله ایشون دو سه تا کتاب خوب داره و می بینیم تو یه کتاب دیگه خراب می کنه. کتاب بد، بده دیگه. محمود دولت آبادی که همه مون از کتاب هاش خاطره داریم می بینیم تو کتاب های جدیدش همچنان توی همون دنیای قدیم خودش سیر می کنه و جلو نیومده. خب خراب کرده دیگه. من که از کتاب های فهیمه رحیمی و م. مودب پور صحبت نمی کنم شما میگید از اول سراغ شون نرو. از کتاب نویسنده های حتی خوب دارم صحبت می کنم. چطور میگید سراغ کتاب سال بلوا و سمفونی مردگان عباس معروفی نرو. اما وقتی می خونم حس می کنم کتاب بسیار تلخ و بده. خب چرا نذارمش کنار؟
من کتاب سینمایی میخونم از یک منتقد بزرگ. اما وقتی می بینم هنوز طرف با این همه سابقه هنوز بحث فرم و محتوا رو نمی فهمه دیگه چرا باید ادامه بدم و خزعبلات نفهمیدنش رو بخونم. معلومه که کنار میندازمش. چون بده و این بد بودن نظر شخصی منه. درست یا غلط.

1 پسندیده

به نظرم کتاب خوندن موقعی لذت بخش میشه که موضوع مورد نظر رو درک کنی،حالا هر کتابی میخواد باشه.شعر،داستان،رمان،علمی،آموزشی و… .
وقتی کتابی رو که می خونم و ازش لذت میبرم ناخودآگاه درگیرش میشم و تا تهش میرم.و اصلا به این موضوع فک نمیکنم که کی تموم کنم یا کی تموم میشه،چون اجباری برای خوندن کتاب برای خودم به وجود نمیارم.
هر کتابی رو که دوست داشته باشم میخونم و اگر لذت نبرم و درکی نداشته باشم به هیچ وجه خوندن اون کتاب رو ادامه نمیدم.
به همین راحتی.
:blush:

8 پسندیده

کمی میزان تعارض بالاست ولی نظر من بیابینه. مثل @zari اعتقاد ندارم که هر کتابی رو باید خوند، حتی اعتقاد ندارم که یک کتاب باید در کلیتش ارزش خودش رو نشون بده (یعنی قسمتی از کتاب هم باید لذت و ارزشی داشته باشه و لازم نباشه من تمام کتاب رو بخونم تا ارزشش رو بفهمم). ولی به شدتی که @SherV گفت هم قبول ندارم که با یک غلط یا یک اشتباه در دیدگاه، باید دور انداخت. البته اینکه کتاب باید حداقلی از ارزش رو داشته باشه تا اصلا بخوایم نگاه کنیم رو قبول دارم.

دیدگاه @HamedFathi رو من در خودم نمی‌بینم ولی درک میکنم که این دیدگاهیه که کتاب رو به عنوان لذتی در زندگی می‌بینه. دیدن این حس در افراد قابل تحسینه و بهتره که با دیدگاه آزاد به کتابخوانی، اجازه بدیم افراد با حس و لذتشون برن سراغ کتاب.

4 پسندیده

من کتابی که بدونم چی نوشته سمتش نمیرم که بخوام تا انتها بخونم این نظریه رو حقیقتا که یه کتاب رو تا ته باید خوندش قبول ندارم ولی تو تحلیل و یا نقد باید اینکارو انجام بدی.من برای یه بار سمت یه کتاب رفتم که نمیدونستم چیه چون با اعتقادات و خلقیات من ارتباطی نداشت نصفه رهاش کردم…از اون به بعد دیگه سعی کردم کتابی رو که انتخاب میکنم اول با تحقیق سمتش برم بعد اونو اگر جذابیت هم اگر برام نداشته باشه بخونم(جذابیت یعنی یه موضوع تکراری باشه یا اقتباس شده باشه)
سعی میکنم برنامه ریزی شده پیش برم که به مشکل نخورم
معمولا وقتی با یه نویسنده و نوع قلمش اشنا شدی قطعا خودت میفهمی که باید سمتش بری یا نری

1 پسندیده