سلام ممکنه کتابهای خوبی که در زمینه ی ارتباط با دیگران معرفی کنید یا مثلا سخنرانیهایی از سایت تد برای رفع مشکل خجالتی بودن معرفی کنید؟
من متاسفانه ادم خجالتی هستم، چه افراد فامیل بیان خونه ی ما و چه بخواهم جایی بریم ترجیح میدم خونه بمونم و جایی نرم. توی خونه هم اگر کسی بیاد ازشون فرار میکنم مثلا یه روز خودم رو به خواب میزنم و… توی جاهای بیرون از خونه مثلا برای خرید یا کار اداری یا در بانک و… باز هم اینجا خجالت میکشم سوالی بپرسم!
الان به قدری شده کلا باید یه فرد دیگه ای به جای من بیاد صحبت کنه، من ادم درون گرای هستم و هر چیزی رو بروز نمیدم.
ممنون میشم کمکم کنید که:
چطور میتونم خجالتی بودنم را برطرف کنم؟
چگونه میتونم روابط اجتماعی را بهبود بدم تا وقتی افرادی به خونه میان یا در اجتماع بتونم روابطه ی خوبی داشته باشم؟
شما قدم اول رو برای رفع خجالتی بودن خیلی خوب برداشتین:
تا الان چندین پرسش خوب طرح کردین و خواستهتون رو به راحتی در یه جمع نه چندان آشنا مطرح کردین.
مطمئنم بقیه قدمهای لازم برای اجتماعی بودن رو هم به همین راحتی پیدا میکنین و انجامش میدین.
خوبه بعضی چیزا رو راجع به افراد خجالتی بدونین، کمک میکنه راحتتر مسیر ارتقای مهارتهاتون رو پیدا کنین. این نکات رو از ویدیوی زیر برداشتم:
افراد خجالتی چه نکات مشترکی دارن؟
طبق آمار سایت psychcentral ۴۰-۶۰ درصد افراد بالغ خجالتی هستن، برای تایید این آمار کافیه نگاهی به اطرافتون بندازین: مثلا وقتی میرین خرید، چند نفر دور و برتون هستن که واقعا توجهتون رو جلب میکنن؟ اگه دقت کنین اکثر آدما خودشون رو در بکگراند و دور از معرض نگه میدارن، دلیلش هم همون خجالتی بودن ایشونه.
بعضی رفتارهای مشترک افراد خجالتی:
خودشون رو هر لحظه انالیز میکنن،
هر نکته منفی در رفتار یا پوشش شون هست مورد نقد قرار میدن،
براشون خیلی مهمه که دیگران دربارهشون چطور فکر یا قضاوت میکنن،
براشون دوست پیدا کردن سخته،
و در حین یه مکالمه ممکنه گیر کنن.
یه فرد خجالتی بین دو حالت «مرئی و بیارزش» یا «نامرئی و بیتاثیر» درگیره! لازمه از این قضاوت که شما یه زامبی هستین که دیگران رو میترسونین دست بردارین، وگرنه هیچ وقت به مرز «مرئی و تاثیرگذار بودن» نمیرسین.
راستی میدونستین اسرائیلیها به دلیل فرهنگشون کمترین قوم خجالتی دنیا هستن؟! خجالتی بودن در طول زمان و بر اثر تجربههای اجتماعی افراد به دست میاد و هیچ کدوممون از اول خجالتی به دنیا نیومدیم.
چطور از پس خجالتی بودن بربیایم؟
یکی از بهترین روشها، تمرین رد شدن توسط طرف مقابل هست، یعنی خودتون رو در موقعیتهایی بندازین که احتمال رد شدن درش بالاست. مثلا هر روز حداقل از ۲۰ نفر ساعت رو بپرسین! مسلما بعضی افراد بهتون اعتنایی نمیکنن و از کنار درخواستتون رد میشن، حالا چه به دلیل خجالتی بودن، چه ترس از آسیب (مخصوصا اگه شما پسر باشین!) و چه چیزهای دیگه. در انتها میبینین که رد شدن از طرف یه نفر دیگه چیز چندان مهمی هم نیست که این طوری برای خودتون پررنگش کردین.
راه دیگه اینه که زندگی رو برای خودتون به یه بازی تبدیل کنین! مثلا هر روز حداقل با ده غریبه حرف بزنین، وگرنه جریمه میشین! یا قوانین بازی که خودتون پیشنهاد میدین و با ما هم به اشتراک میذارین تا ازشون استفاده کنیم
مشکل ام اینکه اعتماد به نفس ندارم و از ظاهر خودم خوشم نمیاد یعنی میگم خانم/آقای ایکس ازمن خوشگلتره از نطر ظاهری متاسفانه ترجیح میدم خونه باشم یک موردش اینکه فک (صورت) ام مشکل داره مثلا نمیتونم دندانها را بهم جفت کنم و اگر یه وقتی خنده ای بخوام در پارک یا …انجام بدم خجالت میکشم .
ممنونم ازتون روش خوبی بودش ولی مشکلی که دارم همون ترسه هم هستش مثلا اگر بخوام ساعتی از خانمی بپرسم یا برعکس و یا اگر بخوام ادرسی را بپرسم ممکنه بهم جواب ندهند یا اگر در جایی بخوام سوالی بپرسم همیشه منتظر میمونم که اطراف اون خانم یا اقا خلوت بشه بعدش سوالم را بپرسم مخصوصا اگر بانک باشه در غیر این صورت نمیتونم سوالی بپرسم مشکل دیگه اینکه اگر بخوام سوالی بپرسم از شخصی ولی اون شخص داره با فردی یا چند نفر صحبت میکنه نمیتونم سوال کنم معمولا منتظر میمونم تا صحبتهاشون تموم بشه حالا یک ساعت یا کمتر منتظر میمونم تا تموم بشه صحبتهاش تا سوال خودم را بپرسم میترسم منتظر نمونم ووسط حرفهاشون سوال بپرسم شاید بهم بگن چقدر ادم پررویی و…هستش اگر این مورد در فامیل یا اشنا اتفاق بیفته دیگه بدتر مشکل ام اینکه اعتماد به نفس ندارم و از ظاهر خودم خوشم نمیاد یعنی میگم خانم/آقای ایکس ازمن خوشگلتره از نطر ظاهری متاسفانه ترجیح میدم خونه باشم یک موردش اینکه فک (صورت) ام مشکل داره مثلا نمیتونم دندانها را بهم جفت کنم و اگر یه وقتی خنده ای بخوام در پارک یا …انجام بدم خجالت میکشم .
این ترس، ترس رد شدن یا reject شدنه و تا وقتی باهاش روبرو نشین برطرف نمیشه.
از افراد غریبه شروع کنین و به خودتون فرصت رد شدن بدین، این مشابه زمین خوردن یه بچهس که هنوز راه رفتن یاد نگرفته. تا وقتی بچه ترس زمین خوردن رو نذاره کنار، نمیتونه راه رفتن یاد بگیره. و تا وقتی زمین نخوره، متوجه نمیشه زمین خوردن چیز خیلی عجیبی هم نیست. اینجا هم همون طور.
به غریبه ها سلام کنین، ازشون ساعت رو بپرسین، ازشون آدرس بپرسین، … . مطمئن باشین هیچ اتفاق عجیبی نمیفته براتون. و مطمئن باشین چندین نفر اون وسط جوابتون رو نمیدن! اینها همونایی هستن که از شما خجالتی ترن
راستی اگه این قدر فک، دندانها و صورتتون اعتماد به نفستون رو آورده پایین، چرا عملش نمیکنین؟ نمیخوام جراحی رو تایید کنم، ولی اگه داره به روحیاتتون ضربه میزنه، بهتره باهشا مواجه شین و رفعش کنین.
ممنونم درمورد فک و صورت و دندان بحث هزینه است که نداریم یعنی وضعیت مالی اینقدر خرابه خرابه که نگو و نپرس و این مشکل همیشه بوده و خواهد بود هیچ کاری اشم نمیشه کرد راه حل دیگه ای سراغ دارید بفرمایید
این چهره رو خیلیا میشناسن. از نظر زیبایی شناسی چهره زیبایی به حساب نمیاد. اما این شخص یکی از بهترین فوتبالیست ها و ورزشکار هاییه که من میشناسم. این ها فقط لیست جوایزی هستند که این چهره در فوتبال کسب کرده. تا جایی که میدونم توی اسکیت هم قهرمانی داره.
تا به حال دیدید کسی بگه اه چه دندونایی داره؟
مهم درون شماست که میخواید چه کسی باشید. بیرون شما فقط چیزیه که بقیه میبینن و ممکنه هزارتا نظر هم بدن. مهم درون شماست. اگر میخواید اعتماد به نفس داشته باشید، اگر میخواید احساس راحتی بیشتری بکنید ببینید که درون شما چی میخواد. آیا فقط یه صورت زیبا یا دماغ زیبا یا مدل موی زیبا کافیه؟ کدوم آدم موفقی با همچین چیزایی موفق شده؟؟؟ پس نبودنش هم جلوی موفقیت رو نمیگیره چیزی که نمونه اش رونالدینیو یا خیلی های دیگه هستند. موفقیت و پیروزی ( احساس رضایت و آرامش ) درون شما شکل میگیره. دنبال چیزهایی باشید که درون شما بهش نیاز داره نه بیرون شما
سلام دوست عزیز،
اول بگم که کاملا درکتون میکنم در این مورد
و یه خبر خوشحال کننده هم بهتون بدم ، اینکه این مساله به طور کامل قابل حله.
من از بچگی به شدت خجالتی بودم،خیلی بیشتر از اونکه حتی تصورشو بکنید، و شاید اگه کسی ازم بپرسه مهمترین و تاثیرگذارترین موفقیتت در زمینه ی بهبود نقطه ضعفهای فردی چی بوده، با افتخار میگم : یه دختربچه ی به شدت خجالتی رو با تلاش خودم تبدیل کردم به یه دختر قوی
دوست دارم با هم در ارتباط باشیم و بهتون کمک کنم در این مورد و مطمئنم که اولین گام رو برداشتید و اون هم اینه که خجالتی بودن خودتون رو دوست ندارید و این مساله اینقدر براتون اهمیت داره که اینجا مطرحش کردید
موافقید که اول بیاین تمرین کنید تا توی جامعه ی پادپرس با خجالتی بودن خودتون مبارزه کنید؟
برای اینکه خجالتتون رو ضربه فنی کنید، باید ضربات مهلکی بهش وارد کنید و خودتون رو عمدا توی موقعیت های خجالت آور قرار بدید،هر چند خیلی خیلی سخته ولی ایمان میدم بهتون تکرار این رفتار از شما فردی میسازه که نه تنها خجالتی نیستید بلکه دیگران به اعتماد به نفستون غبطه میخورن.
ضمنا به عنوان دوستتون میخوام عکستون رو ببینم.لطفا یکی از عکسهاتون رو که لبخند داره اینجا بزارید.
سلام ممنونم از شما.منم دوست دارم با شما در ارتباط باشم و خجالتی بودم را با راه حلهای که شما میدهید کنار بگذارم.
بله موافقم که توی جامعه ی پادپرس با خجالتی بودنم خودم مبارزه کنم .
همانطوری که گفتید توی موقیعت های خجالت اور گرفتن خیلی سخته وقتی مثلا دایی یا عمه یا … ازت درمورد کار یا … سوال میپرسه نمیتونم پاسخ بدم . یا حتی اداب و معاشرتی که اعضای فامیل یا غریبه ازم میکنند یا من باید بکنم به خاطر خحالتی بودن و غیره نمیتونم انجام بدهم و… اگر این اداب معاشرت و… را هم بگید چه سوالاتی باید بپرسم یا پاسخ بدم شاید بتونم موفق بشم .
خواهش میکنم. البته تا وقتی که عکستون رو اینجا روی پروفایلتون نزارید و یا با کلی تخفیف،توی پیام خصوصی برای من ارسال نکنید، مطمئن نمیشم که واقعا از خجالتی بودن خودتون منزجر هستید !
من حدسم اینه که حداکثر 25 یا 26 سال بیشتر ندارید ، خب حتما به موقعیت های زیر فکر کردید:
1- شما قراره بزودی یه مصاحبه ی شغلی داشته باشید
2- چند سال دیگه به دختری علاقه مند شدید برای ازدواج و میخواین بهش ابراز علاقه کنید
3-صاحب فرزند شدید و توی مدرسه کسی بهش آسیب رسوند، و بعنوان پدر قصد دارید مشکلش رو برطرف کنید
اگه با جدیت نخواین از شر خجالت خلاص بشید ،فکر می کنید پیامدش توی موارد بالا چیه براتون؟
مسلما هزینه هایی که در آینده خجالتی بودن به شما تحمیل میکنه خیلی بیشتر از اون چیزایی هست که در مورد معطل شدن برای یه پرسش توی یه اداره و یا توی معاشرت با خویشاوندتون مثال زدید.
خب من بجای شما پاسخ میدم:
در موقعیت اول ،شما با وجود همه ی مهارتهایی که در زمینه ی تخصصتون کسب کردید، شانس خیلی خیلی کمی برای تصدی اون شغل دارید، چون با اعتماد به نفس پایین نمیتونید کارفرما رو متقاعد کنید که فرد مناسب برای انجام اون کار هستید.
در موقعیت دوم، جرات ابراز علاقه به دختر مورد علاقه تون رو ندارید،چون از نظر شما همه از شما بهترن و به فرض هم تونستید علاقه تون رو دست و پا شکسته بروز بدید،فکر میکنید چی میشه؟ سریعا پیشنهادتون رد میشه، نه به این خاطر که بقیه از شما بهترن، بلکه بخاطر اینکه از نظر خانمها مرد خجالتی و کم اعتماد به نفس اصلا تکیه گاه عاطفی مناسبی نیست. خانمها خیلی بیشتر از اینکه به زیبایی ظاهری یه مرد و حتی به عنوان شغلیش توجه کنند به فاکتورهایی دقت میکنند که نشاندهنده ی بالا بودن میزان اعتماد به نفس و عزت نفس طرف مقابل هست. از نظر اغلب خانمها مرد خجالتی و کم اعتماد به نفس نمیتونه ویژگی حمایتگری رو از خودش بروز بده.
توی موقعیت سوم ،اگه به موقع و قاطعانه از فرزندتون حمایت نکنید، احساس امنیت رو نمیتونید به عنوان پدر بهش بدید و ازتون ناامید میشه و خب به عنوان الگوی تربیتیش هم نمیتونید بهش یاد بدید چطور از خودش دفاع کنه
در مورد ترس از ریجکشن من خودم توی دانشگاه خیلی این مشکل رو دارم و یه فاکتوری که توی همچین محیطی بدترش میکنه اینه که آدمها شما رو میشناسن و صرفا غریبههای رندوم نیستن. اگه من از همکلاسیم یه درخواست بکنم و ریجکت بشم بعد از اون مجبورم هر هفته توی کلاس ببینمش و این هزینهی ریجکت شدن رو خیلی بیشتر میکنه نسبت به وقتی که شما به یه آدم توی خیابون سلام میکنید و جوابتون رو نمیده و دیگه احتمالا تا آخر عمرتون نمیبینیدش. در مورد خانواده / فامیل هم همینطور.
به خاطر همین شخصا واسه من ارتباط برقرار کردن با آدمایی که واسم کمتر مهمن خیلی راحتتره تا آدمهایی که دوست دارم باهاشون ارتباط داشته باشم. در نتیجه اطرافم پر میشه از آدمهایی که اونقدر واسم جالب نبودن ولی صرفا ارتباط برقرار کردن باهاشون واسم راحتتر بوده. و همیشه در حسرت ارتباط برقرار کردن با آدمایی که واسم جالب بودن میمونم.
در واقع حرفم اینه که این که ترس از ریجکشن توسط آدمهای غریبه در شما بریزه لزوما این نتیجه رو نداره که با آدمهای غیر غریبه هم بتونید راحت ارتباط برقرار کنید. چون فاکتور هزینهی ریجکشن بین این دو حالت تفاوت ایجاد میکنه. حداقل تجربهی شخصی من اینطوری بود امیدوارم بقیه خوششانستر از من باشن.
همین که در پادپرس دربارش نوشتی یک قدم رو به جلو هست.
پیش خودم خجالت رو به چند بخش تقسیم میکنم یکیش خجالتی که اشتباه فاحشی رو با اختیار انجام میدهیم و دومی خجالتی که برای کاری که نکردیم یا یک چیز انتسابی که نمیتونیم تغییرش بدیم هست . خجالت نوع اول خوبه خجالت نوع دوم نه ! دقت کنید چیزی که اصلا قابل تغییر نباشد مثلا فرض کنید من ایرانی هستم و پیش یک اروپایی احساس شرم کنم خب من تا پایان عمرم چنین چیزی رو نمیتونم عوض کنم ! و البته در ایرانی بودن خودمم نقشی نداشتم!
در اینجا خجالت خوب نیست . البته یکسری چیزها هم اسمش خجالته و در واقع خجالت نیست مثلا فرض کنید شما کارنامه خود را به دوستتان نشان نمیدهید چون نمره خوبی نگرفته اید و در اینجا شما احتیاط میکنید که اون عملکرد شما بعدا مرکز توجه قرار نگیرد.
اول باید این سه مورد رو جدا کنیم.
خجالت بی دلیل رو باید کم کم با قرار گرفتن در موقعیت های مختلف برطرف کنیم در این موقعیت ها به اینکه درباره شما چه میگویند فکر نکنید البته برای خود هم یک اصولی داشته باشید که اگر کسی پرسید یا برای خودتان سوال شد معلوم شود که از فلان اصول پیروی می کنید. و در واقع جواب در آستین داشته باشید. همچنین نکات مفید کتاب ها را بخوانید و به کار ببندید.