مثلا بوی عطری که یه مدت به لباس میزنیم، تقریبا برامون عادی و غیر قابل تشخیص میشه،
یا وقتی وارد فضای بسته پر از بوی (بد) میشیم، ابتدا بو رو حس میکنیم ولی بعدش دیگه تقریبا هیچ (البته این جا جریان هوا هم مؤثره) .
توی مسائل شناختی، خاصیتی هست که بهش میگن عادت کردن (habituation). این خاصیت در خیلی مسائل مربوط به سیستمهای عصبی وارد میشه. معنی اون هم دقیقا به شکلی هست که گفته شد. به این شکل که اگر ورودیهای حسی و هر چیز دیگه ای به طور متوالی در زمان طولانی تکرار بشه، سیستم میفهمه که اطلاعاتی در ورودیها نیست و واکنشی به اون نشون نمیده (البته به شکل مدل عصبی کاملا قابل فرمول بندی هست).
این خاصیت در کل برای بدن بسیار مفید هست. چون باعث کاهش فعالیت بدون فایده سیستم عصبی میشه و اگر این رو در کنار میزان انرژی لازم برای فعالیت عصبی بزاریم (چیزی در حدود 90 درصد قند در مغز مصرف میشه)، کاهش عظیم انرژی مصرفی رو با خودش داره. همچنین باعث میشه سیستم حسی و عصبی برای واکنش به فرآیندهای مفید در محیط آزادتر باشه.
این مسئله خطای تشخیص بو نیست و در ذات دینامیکی سیستم حسی وجود داره. منظور از خطای همین مسئله هست یا چیزی جدا از این؟