چطور شجاعت گذاشتن هدف های بزرگ رو به دست بیارم؟

درسته دلیل وجود قید های ذهنی عواملی است که گفتید، ولی این چیزی است که ما فهمیده ایم. به نظر من هر آدمی یه دیوار به دور خودش کشیده که این دیوار از دانسته هاش شکل گرفته و یا میشه گفت که این دانسته ها همون منطق عمومی است که پذیرفته شده. می تونیم مصداقهای زیادی رو پیدا کنیم که هر جا جهشی اتفاق افتاده، تفکر اون جهش فراتر از منطق درک شده ی اون زمان بوده.

در مورد سئوال بعدی هم، همانطور که گفتید، به هیچ وجه کار ساده ای نیست. ولی من اینطور فکر می کنم که اگر به این باور داشته باشیم که به صورت نوعی خیلی محدود هستیم، اونوقت میتونیم احتمال هر چیزی که خارج از محدوده ی فهممون می تونه وجود داشته باشه رو بدیم. میشه گفت به این ایمان داشته باشیم که هر چیزی که می تونه اتفاق بیفته حتی اگر با منطقمون تو اون لحظه، مغایرت داشته باشه.

در مورد فکر کردن به هدف های بزرگ، این کار خیلی عالی ای هست. یه مطلبی تو همین جا در مورد مستند و یا کتاب راز خوندم. پس از دیدن چندین دقیقه از این مستند، یاد حرفی از مولانا افتادم که میگه"هر چیز که در جستن آنی، آنی".
فکر می کنم اگر بتونیم به این تفکر برسیم که همه قید ها فقط تو خودمون وجود دارند و ما خودمون با فکرامون این قید ها رو محکم تر می کنیم، بتونیم واسه شکستن و یا کمتر شدنشون اولین گام رو برداریم.

4 پسندیده